24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 13 : 10
کد خبر : ۲۱۲۱۹
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۳
وقتى كه انسان مرگ ديگران را با چشم خود ببيند بايد بداند كه روز مرگ او هم در پيش است.

عقیق: فرشته مرگ بر داود نبى وارد شد. داود پرسيد: كه هستى ؟ پاسخ داد: من كسى هستم كه از پادشاهان هراسى به دل ندارد و قصرهاى سر به فلك كشيده آنان جلوگيرش نخواهد بود و رشوه هم نمى پذيرد.

داود گفت : پس تو بايد ملك الموت باشى كه براى گرفتن جانم آمده اى ؟ اما من هنوز آماده نيستم .

ملك الموت گفت : فلان كس كه همسايه ات بود و فلانى كه از بستگانت بود كجا هستند؟!
داود گفت : (مدتى است كه ) مرده اند.

ملك الموت گفت : آيا مرگ آنها براى توجه و آمادگى تو كافى نبود؟ (وقتى كه انسان مرگ ديگران را با چشم خود ببيند بايد بداند كه روز مرگ او هم در پيش است ).

قال على (ع ): ... ان ملك الموت دخل على داود النبى فقال : من انت . قال : من لايهاب الملوك و لاتمنع منه القصور و لا يقبل الرشى . قال : فاذن انت ملك الموت ، جئت و لم استعد بعد؟
فقال : فاين فلان جارك ؟ اين فالن نسيبك ؟
قال : ماتوا، قال : الم يكن لك فى هولاء عبره لتستعد؟!


پی نوشت:

شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص346

 منبع:جام

211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: