عبادت خالصانه بتان توسط مشركان
وی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه تأکید کرد: اگر كسي به شخصي يا چيزي سر سپرد و قانون او را گرامي داشت و به او و فكرش احترام گذاشت و دل بست و از او اطاعت كرد، اين كار ميشود عبادت، و آن كس يا چيز ميشود بت. اينكه ميبينيد كتاب لنين براي يك عده مثل قرآن مسلمين است، همين معنا در قيامت ظهور ميكند. اين مشركين در قيامت به خداي سبحان عرض ميكنند: ﴿تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ٭ إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ ؛ مشركين در قيامت وقتي گرفتار جهنم شدند ميگويند ما يقيناً در گمراهي بوديم، براي اينكه ما اين كتابِ فلان ملحد را در رديف قرآن آورديم. نه اينكه در رديف قرآن آورديم يعني هم به قرآن احترام كرديم هم به اين كتاب، اين جمع حق و باطل كه محال است؛ يعني آن اندازهاي كه بايد به قرآن احترام بكنيم به اين كتاب احترام كرديم.
این مفسر و مدرس عالی حوزه تصریح کرد: ﴿إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ نه به اين معناست كه ما نيمي از محبت و ارادت و عبادتمان را به خدا اختصاص داديم، نيمي از محبت و ارادت و عبادت را به اين بتان، چون اينها اصلاً براي خدا سجده نميكردند (تمام عبادت اينها براي بت بود). در بحثهاي قبل هم به عرض رسيد كه شرك جاهلي اين نيست كه خدا و بت را شريك در معبود بودن قرار بدهند و خودشان يك مقدار براي بت يك مقدار براي خدا عبادت كنند؛ مثلاً يك مقدار براي خدا قرباني كنند يك مقدار براي بت؛ يا يك مقدار براي خدا نماز بخوانند يك مقدار براي بت، اين يك ريايي است كه احياناً عدهاي مبتلايند (در درون). اما مشركين تمام عبادتشان براي بت بود، آنها اصلاً خدا را نميپرستيدند. ميگفتند اين بتها چون وسيله است ما كاري به خدا نداريم، ما با اين وسيله در ارتباطيم و اگر خدا بخواهد به ما خيري برساند تنها راهش خضوع در برابر اين بتهاست.
سه دوره فرزندكشی در جاهليت
وی
به سه دوره فرزندکشی در جاهلیت اشاره کرد و گفت: اگر قرباني و حج عمره بود براي
بتها بود و حتي اگر سربريدن اولاد بود براي بتها بود، چون اين در جاهليت هم بود.
بچهكشي در سه مقطع بود: يك مقطع خصوص دخترها بود (به نام وئد البنات) براي همان
خيال خام جاهلي كه مبادا در جنگها اينها به اسارت بروند يا اصولاً از دامادگيري
ننگ داشتند؛ يكي هم چه دختر چه پسر را در قحطي و گرانسالي ميكشتند؛ يكي هم تفديةً
للصنم و الوثن؛ به عنوان قرباني برای بتها بچه قرباني ميكردند (اين هر سه قسم را
قرآن كريم بازگو كرد). همين ها فقط براي بتها عبادت ميكردند، اصلاً خدا را يك ذرّه
نميپرستيدند.
معناي
شرك مشرك
آیت
الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیه 165 بقره در تبیین مفهوم شرک گفت:
معناي شرك اين است كه اين عبادتي كه لله است (خالصاً و واصباً)،
اين عبادت را به ديگري دادن؛ نه اينكه يك قدري براي خدا يك قدري براي غير خدا. لذا
اينها در قيامت اعتراف ميكنند ميگويند ما در ضلال مبين بوديم، چرا؟ براي اينكه
﴿إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ ، ما بايد از خدا توقع ميداشتيم از بت
توقع داشتيم، بايد كتاب خدا را گرامي ميداشتيم قانون لنين را گرامي داشتيم و
مانند آن. يعني تمام آثاري كه بايد براي دين خدا قائل ميشديم (همه اين آثار) را
داديم به فكرهاي الحادي زيد و عمرو؛ ﴿إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾. از
ربالعالمين بايد خير ميخواستيم، از ديگران خواستيم؛ نه اينكه نيمي از خيرات را
از خدا، نيمي از خيرات را از ديگران توقع ميداشتيم (اينچنين نبود)، چون بتپرست
اصلاً خدا را نميپرستد. اثر را از خدا نميخواهد، اثر را از بت ميخواهد. ميگويد اگر خدا
به ما بايد خير برساند، بت بايد شفاعت كند و او هم در اين شفاعت مستقلّ است، لذا
فقط بتها را ميپرستيدند. ﴿إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾، اين معنا را
در قيامت به صراحت ميگويند.
تبديل
محبت به عداوت
وی در بخشی دیگر از تفسیر آیه 165 بقره به مسئله محبت و عبادت اشاره کرد و گفت: سرّ اينكه بتپرستها به بتها احترام ميگذاشتند و آنها را تكريم ميكردند همين بود كه از آنها توقع قوّت يا عزّت داشتند. خداي سبحان هم قوّت را منحصر به خود ميداند، هم عزّت را. در بحثهاي قوّت، همين آيه محل بحث فرمود آنها روزي در پيش دارند كه براي آنها روشن ميشود: ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾، در مسئله عزّت هم فرمود: ﴿أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ﴾ ؛ آيا به اين فكرند كه نزد بتان و معبودان دروغين آنها عزّت است، ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ .
این
مدرس عالی حوزه تصریح کرد: پس اگر كسي به شيئي يا شخصي محبت ورزيد كه از قدرت او
استفاده كند، بايد بداند كه ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ و اگر كسي به شيئي
يا شخصي علاقه پيدا كرد كه از عزّت او استفاده كند، بايد بداند كه ﴿الْعِزَّةَ
لِلّهِ جَمِيعاً﴾ . اگر خوف است بايد بداند كه ﴿الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ و اگر
شوق و رجاست بايد بداند كه ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾. آنگاه خداي سبحان درباره
اين گروه فرمود اگر شما عاقلانه نينديشيديد، روزي در پيش داريد كه اين محبت شما
تبديل به عداوت ميشود. بيان ذلك اين است كه دنيا حقش با باطل مخلوط است؛ وگرنه
دار امتحان نبود (اگر همه اشياء در عالم طبيعت حق ميبودند ديگر جا براي امتحان
نبود، اگر دروغ هيچ اثري نداشت خب كسي حاضر نبود دروغ بگويد و اگر سرقت يا ظلم هيچ
اثر نداشت خب كسي حاضر نبود سرقت كند يا ستم كند).
باطن
محبت كاذب
آیت الله جوادی آملی در تبیین باطن محبت کاذب گفت: جهان روزي را در پيش دارد كه حق محض است و باطل در آن روز اصلاً ظهوري ندارد. خداي سبحان به اينهايي كه به محبتهاي دروغين درباره ارباب و بتها و اوثان، خضوع ميكنند، ميفرمايد اگر محبت براي آن است كه از قدرت محبوب مدد بگيريد بدانيد: ﴿الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ و اگر مودت براي آن است كه از عزت محبوب مدد بگيريد بدانيد كه ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ ، قهراً محبتي كه شما نسبت به ديگران داريد اين محبت باطل است، چرا؟ چون اگر همه قوّت از آن خدا بود ديگري قدرت نخواهد داشت و اگر همه عزّت مال خدا بود ديگري عزيز نخواهد بود. چون ديگري عزيز نبود و ديگري قوي نبود، اين محبت شما هم محبت صادقانه نيست، زيرا شما به ضعيف دل بستيد و اگر به ضعيف دل بستيد پس اين دلبستن يك دلبستن كاذب است؛ شما به يك ذليل علاقهمند بوديد و علاقهٴ به ذليل يك علاقه كاذب است.
قيامت روز ظهور حق
وی
یادآور شد: چون قيامت روز حق و صدق محض است، آنچه حق است ظاهر ميشود، محبت به
ذليل محبت دروغين است، محبت به ضعيف محبت باطل و دروغ است و هر دروغي يك راست دارد
و روز قيامت ظرف ظهور آن راستها و حقهاست، چون درون اين محبت عداوت است، در قيامت
عداوت ظاهر ميشود (اينها كه دوست يكديگر بودند آن روز دشمن يكديگر ميشوند)،
چرا؟چون درون محبتِ دروغ ، عداوتِ راست است، ممكن نيست هم محبت دروغ باشد هم
عداوت. اگر كسي به سراب دل بست و خود را به سراب رساند، وقتي به مقصد رسيد ميبيند
چيزي به نام آب نيست، اگر كسي تقبيحش نكند، آن سرزمين را لگدكوب ميكند. اينكه ميبينيد
عدهاي به دنبال كسي يا شيئي حركت ميكنند، وقتي ديدند به مقصد نميرسند به آن بد
ميگويند، سرّش همين است كه محبتِ باطل درونش عداوتِ صادق است (ممكن نيست هم محبت دروغ
باشد هم عداوت). چون اين محبت باطل است، آن عداوت حق است و چون قيامت روز ظهور حق
است، درونِ اين محبت كاذب كه عداوت صادق است ظهور ميكند، لذا فرمود: ﴿الأخِلاَّءُ
يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ . آنها كه در دنيا دوست يكديگر بودند في
غير سبيلالله، اين محبتهاي آنها محبت باطل است، درون هر باطلي حق است، مقابل هر
باطلي حق است و قيامت روز ظهور حقايق است.
عداوت
راستين باطن محبت دروغين
صاحب تفسیر تسنیم تأکید کرد: در قبال محبت دروغين، يك عداوت راستين است و قيامت ظرف ظهور عداوتهاي راستين است، لذا فرمود اين دوستان دنيايي دشمنان اخروياند؛ نه اينكه در آخرت با هم كاري ندارند، در آخرت دشمن هماند. يك وقت انسان به كسي دل بست بعد ديد از او كاري ساخته نيست خب قطع علاقه ميكند، ديگر عدّو او نخواهد شد؛ ولي يك وقت كسي فريب ديگري را خورد و به او دل بست و در اثر فريب محبّ او شد و خود را به خطر انداخت، وقتي روز حق ظاهر بشود اين محبت تبديل به عداوت ميشود. لذا گاهي ميفرمايد دوستان دنيايي دشمنان اخروياند، گاهي ميفرمايد عابد و معبود دنيايي دشمنان اخروياند، گاهي هم به تعبيرات ديگر ميفرمايد اين محبت دروغين يك عداوت راستين را در كمينش دارد و آن راست در قيامت ظاهر ميشود (با اين تعبيرات). لذا فرمود اين گروه اگر نتوانستند تشخيص بدهند كه قوي كيست؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ ، به دنبال ضعيف حركت ميكنند، به ضعيف دل ميبندند و ضعيف را عبادت ميكنند و چون ضعف ضعيف آن روز معلوم ميشود، باطن اين محبت كه عداوت است آن روز ظهور ميكند.
این
مدرس عالی حوزه افزود: اگر كسي به طمعِ قوّت دل بست بايد بداند: ﴿أَنَّ
الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ و اگر به خيالِ عزت دل بست بايد بداند كه ﴿الْعِزَّةَ
لِلّهِ جَمِيعاً﴾ . در سوره مباركه «مريم» آيه 81 اينچنين فرمود: ﴿وَاتَّخَذُوا
مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً﴾؛ اينها براي عزّت، آلهه
دروغين را ميپرستند، مشابه اين را در تعبيرات ديگر فرمود: ﴿أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ
الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ . خب اين ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ
جَمِيعاً﴾ مثل ﴿الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ است؛ عزيز بايد محبوب باشد، معبود
باشد و غير خدا عزيز نيست، پس غير خدا معبود و معبود نيست. همين معنا كه حق در
قيامت ظهور ميكند و باطل رخت برميبندد را در سوره مباركه «زخرف» به اين صورت تعبير
فرمود؛ آيه 67 سوره «زخرف» است كه ﴿الأخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ
عَدُوٌّ﴾ چرا؟ چون اين خِلّت دروغين يك عداوت راستين را در بر دارد و قيامت ظرف
ظهور آن صدق و حق است.
قيامت،
روز ظهور ثمره محبت تقواپيشگان
آیت الله جوادی آملی یادآور شد: اهل تقوا چون محبتشان محبت حق و صدق است و روز قيامت هم روز حق و صدق است، ثمره محبت صادقانه اتقيا آن روز روشن ميشود. گفتند به اهلبيت(ع) علاقهمند باشيد، اين محبت، محبت صادقه است: ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ اين مودت يك مودت صادقه است و در قيامت هم اين صادق و حق ظهور دارد. و اينكه فرمود: ﴿الأخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ ، سرّش آن است كه يك وقت اوضاع برچيده ميشود، دوستيها تمام ميشود ديگر دوست كسي نيستند؛ يك وقت اينچنين نيست كه محبت تمام بشود، بلكه عداوت ظهور ميكند. در سوره«فرقان» مشابه همين تعبير آمده است كه عدهاي ميگويند چرا ما با فلان شخص رفاقت كرديم او را خليل و دوست اتخاذ كرديم، اي كاش با رسول خدا(ص) بساط محبت پهن ميكرديم.
قيامت، ظرف ظهور، ملكيّت مطلق خدای سبحان
وی در ادامه در تبیین جایگاه محبت صادق در قیامت گفت: آيه 26 سوره فرقان اين است كه ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾؛ يعني آن روز، حق ظهور ميكند؛ نه اينكه آن روز مُلك مال خدا ميشود. اين را بارها ملاحظه فرموديد كه خداي سبحان مالك دنيا و آخرت است: ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ ، ﴿بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾ ؛ منتها اين معنا را موحّدين در دنيا ميدانند و غيرموحّد در آخرت ميفهمد؛ نه اينكه آن روز ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ كه ظرف حدوث ملك باشد. آن روز، ظرف ظهور مالكيت مطلق است؛ نه ظرف حدوث مالكيت مطلقه؛ و الا ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾ اين تقديم خبر بر مبتدا هم براي حصر است نفرمود «الملك بيده» فرمود: ﴿بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾. اگر ملكوت است كه ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ اگر مُلك است كه ﴿بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾، پس دنيا و آخرت بيده (سبحانه و تعالي) است و تقديم اين يد؛ خواه در ملكوت، خواه در مُلك براي حصر است. موحّد اين معنا را در دنيا ميفهمد، غيرموحّد در آخرت با عذاب اين معنا را ميبيند. كه قيامت ظرف ظهور مالكيت حق است؛ نه ظرف حدوث مالكيت. ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ ؛ يعني ظاهر ميشود كه ﴿بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾ بود ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ بود.
شدت ندامت مشركان در قيامت
این مفسر برجسته قرآن در تفسیر ادامه آیه 26 فرقان ﴿وَكَانَ يَوْماً عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيراً﴾ تأکید کرد: براي اهل كفر به عسرت ميگذرد ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً ٭ يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِيلاً﴾ ؛ كسي كه ستم كرده است كه بدترين ستم همان شرك است، هر دو دستش را ميگزد و گاز ميگيرد. يك انسان نادم فقط اين سبّابه را ميگزد كه در ادبيات؛ چه در ادبيات فارسي چه در ادبيات عربي اين سبّابه را ميگويند سبّابهٴ متندّم. سبّابه همين انگشتي است كه يك انسان نادم و پشيمان ميگزد؛ ولي اگر ندامت به نهايت برسد تنها سبّابه را گاز نميگيرد، تنها يك دست را گاز نميگيرد، از شدت ندامت هر دو دست را به دهان ميبرد: ﴿يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ﴾، چنين حالتي است. و اين ظالم همان است كه در آيه محل بحث هم از اين گروه به ظالم تعبير كرد: ﴿وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾، چون ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾ .
منبع:مهر
211008