مقام معظم رهبری: در همه امور باید به پیامبر(ص) اقتدا کنیم؛ نه فقط در چند رکعت نمازخواندن
* ولادت پیغمبر(ص)؛ مبدأ و سرآغاز همه برکات
ولادت پیغمبر(ص)، سرآغاز همه برکاتى است که خداى متعال
براى بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیله سعادت بشر و راه نجات انسان
مىدانیم، این موهبت الهى مترتب بر وجود مبارک پیغمبر(ص) است که در این ماه اتفاق افتاد.
حقیقتاً باید این میلاد عظیم را مبدأ همه برکاتى دانست که خداى متعال جامعه بشرى
را، امت اسلامى را، پیروان حقیقت را به آن سرافراز کرده است.1391/11/10
* اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر(ص)
ولادت پیغمبر اعظم(ص) یک حادثه صرفاً تاریخى نیست؛ یک حادثه تعیینکننده مسیر بشریت است. خود پدیدههایى که در هنگام این ولادت بزرگ، طبق نقل تاریخ دیده شد، یک اشارات گویایى به معنا و حقیقت این ولادت است. نقل کردهاند که در هنگام ولادت نبى مکرم اسلام(ص)، نشانههاى کفر و شرک در نقاط مختلف عالم دچار اختلال شد، آتشکده فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، در هنگام میلاد پیغمبر(ص) خاموش شد، بتهایى که در معابد بودند، سرنگون شدند و راهبان و خدمتگزاران معابد بتپرستى متحیر ماندند که این چه حادثهاى است! این، ضربه نمادینِ این ولادت بر شرک و کفر و مادهگرایى است. از طرف دیگر کاخ جباران امپراطورى ایرانِ مشرکِ آنروز دچار حادثه شد؛ کنگره هاى کاخ مدائن - چهارده کنگره - فرو ریخت. این هم یک اشاره نمادینِ دیگر است به اینکه این ولادت مقدمه و زمینهاى است براى مبارزه با طغیانگرى در عالم؛ مبارزه با طاغوتها. آن جنبه معنویت و هدایت قلبى و فکرى انسان، این جنبه هدایت اجتماعى و عملىِ آحاد بشر. مبارزه با ظلم، مبارزه با طغیانگرى، مبارزه با حاکمیت به ناحقِ ستمگران بر آحاد مردم؛ اینها اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر(ص) است.1387/12/25
* لزوم کار روى شخصیت و سیره پیامبر(ص)باید روى معرفى شخصیت رسول اکرم(ص) کار کنیم و نه فقط
شخصیت آنبزرگوار بهمعناى زندگى آنحضرت، بلکه ابعاد گوناگون وجود آنبزرگوار مثل
اخلاقیات و روش حکومت و مردمدارى و عبادت و سیاست و جهاد و تعلیمات خاص را مورد
توجه قرار دهیم. نه فقط هم کتاب بنویسیم، بلکه باید کار هنرى و تبلیغى را با شیوههاى
جدید و با استفاده از تکنیکهاى موجود شروع کنیم و نه فقط در جمهورى اسلامى، بلکه
در همه انحاى جهان اسلام، آنرا انجام دهیم.1367/7/24
*لزوم تبعیت از پیامبر(ص)
خداى متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر(ص)
تبعیت کنیم. این
تبعیت، در همهچیز زندگى است. آنبزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار
خود، در هیأت زندگى خود، در چگونگى معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش
با دوستان، در معامله اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در
همه چیز اسوه و الگو است. جامعه اسلامى ما آنوقتى بهمعناى واقعى کلمه جامعه
اسلامىِ کامل است که خود را بر رفتار پیامبر(ص) منطبق کند. اگر بهطور صددرصد مثل
رفتار آنحضرت عملى نیست - که نیست - لااقل شباهت به آنبزرگوار باشد؛ عکس جریان
زندگى نبىّ اکرم(ص) بر زندگى ما حاکم نباشد؛ در آنخط حرکت بکنیم.1370/5/7
* لزوم تصمیم بر تأسى از پیامبر(ص) در همه امور
صِرف جشن گرفتن کافى نیست؛ در درجه اول باید پیوند قلبى
خودمان با پیغمبر(ص) را تقویت کنیم. دنیاى اسلام باید رابطه معنوى و قلبى و عاطفى
خود با نبى مکرم(ص) را روزبهروز تقویت کند؛ این نقطه مشترک بین همه مسلمانان عالم
است. آن کسانى که دلشان براى تشکیل امت اسلامى مىتپد، باید بر روى این نقطه تکیه
کنند: رابطه معنوى و عاطفى با وجود مقدس پیغمبر(ص)، یعنى در درجه اول و بهطور
جدى، تصمیم بر تبعیت از آنبزرگوار در همه امور.
در آیات کریمه قرآن، درباره اخلاق پیامبر(ص)، درباره رفتار
سیاسى پیغمبر(ص)، درباره نوع حاکمیت پیغمبر(ص)، درباره احساس پیامبر مکرم(ص) نسبت به
مردم - چه نسبت به مسلمانها، چه نسبت به غیر مسلمانها - شرح داده شده است. تربیت
صحابه بزرگوار پیامبر در زمان پیغمبر(ص) و رفتار آنها، نشاندهنده آن جهتى است که
در تعلیم و تربیت امت اسلامى، مورد نظر اسلام و مورد نظر پیامبر(ص) است. باید
اینها را در زندگىِ خودمان پیاده کنیم، باید اینها را عملیاتى کنیم؛ صِرف گفتن
کفایت نمىکند.1391/11/10
*تأسى از پیامبر(ص) در گرو شناخت
نبى مکرم اسلام(ص) جداى از خصوصیات معنوى و نورانیت و
اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتى که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّى قاصر
هستیم، از لحاظ شخصیت انسانى و بشرى، یک انسان فوقالعاده، طراز اول و بىنظیر
است. شما درباره امیرالمؤمنین(ع) مطالب زیادى شنیدهاید. همینقدر کافى است عرض
شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین(ع) این بود که شاگرد و دنبالهرو پیامبر(ص) بود. یک
شخصیت عظیم، با ظرفیت بىنهایت و با خلق و رفتار و کردار بىنظیر، در صدر سلسله
انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شدهایم که به آنبزرگوار اقتدا
کنیم که فرمود: «و لکم فى رسولاللَّه اسوة حسنة»؛ ما باید به پیامبر(ص) اقتدا و
تأسى کنیم؛ نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در
معاشرت و در معاملهمان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را
بشناسیم.1379/2/23
* صحنه هاى مهم زندگى پیامبر(ص)
.1دعوت و جهاد و سست نشدن
صحنه اول از زندگى پیامبر(ص)، صحنه دعوت و جهاد بود. کار مهم پیامبر خدا(ص)، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیاى ظلمانى زمان خود، پیامبر اکرم(ص) دچار تشویش نشد؛ چه آنروزى که در مکه تنها بود یا جمع کوچکى از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهاى خشن و با دستهاى قدرتمند قرار گرفته بودند و یا عامه مردمى که از معرفت، نصیبى نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیرى را مسلمان کند و چه آنوقتى که حکومت اسلامى تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت. آنروز هم دشمنان و معارضان گوناگونى در مقابل پیامبر(ص(بودند؛ چه گروههاى مسلح عرب - وحشی هایى که در بیابانهاى حجاز و یمامه، همهجا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آنها را اصلاح مىکرد و آنها مقاومت مىکردند - و چه پادشاهان بزرگ دنیاى آنروز - دو ابرقدرت آنروز عالم؛ یعنى ایران و امپراتورى روم - که پیامبر(ص) نامه ها نوشت، مجادلهها کرد، سخنها گفت، لشکرکشیها کرد، سختیها کشید، در محاصره اقتصادى افتاد و کار به جایى رسید که مردم مدینه گاهى دو روز و سه روز، نان براى خوردن پیدا نمىکردند. تهدیدهاى فراوان از همه طرف پیامبر(ص) را احاطه کرد. بعضى از مردم نگران مىشدند، بعضى متزلزل مى شدند، بعضى نق مى زدند، بعضى پیامبر(ص) را به ملایمت و سازش تشویق مىکردند، اما پیامبر(ص) در این صحنه دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستى نشد و با قدرت، جامعه اسلامى را پیش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگى پیامبر(ص(در میدانهاى نبرد و دعوت، در سالهاى بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.
2.خوى مردمى و سعى در استقرار عدالت
صحنه دوم از زندگى پیامبر(ص)، رفتار آنحضرت با مردم بود.
هرگز خلق و خوى مردمى و محبت و رفق به مردم و سعى در استقرار عدالت در میان مردم
را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم و متن مردم زندگى کرد؛ با آنها نشست وبرخاست کرد؛
با غلامان و طبقات پایین جامعه، دوستى و رفاقت کرد؛ با آنها غذا مى خورد؛ با
آنها مى نشست؛ با آنها محبت و مدارا مى کرد؛ قدرت، او را عوض نکرد؛ ثروت ملى، او
را تغییر نداد؛ رفتار او در دوران سختى و در دورانى که سختى برطرف شده بود، فرقى
نکرد؛ در همه حال با مردم و از مردم بود؛ رفقِ به مردم مىکرد و براى مردم عدالت
مى خواست.
او لباس ساده مىپوشید. هر غذایى که در مقابل او بود و
فراهم مىشد، مى خورد؛ غذاى خاصى نمى خواست؛ غذایى را به عنوان نامطلوب رد
نمىکرد. در همه تاریخ بشریت، این خلقیات بىنظیر است.
این، رفتار پیامبر(ص) با مردم بود؛ معاشرت انسانى، معاشرت
حَسَن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبر، بدون جبروت. وقتى در جمعى نشسته بود،
شناخته نمىشد که او پیامبر(ص) و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. این هم زندگى معاشرتى
پیامبر(ص) بود که باید براى همه ما - هم براى مسؤولان کشور، هم براى آحاد مردم -
اسوه و الگو باشد.
.3
عبادت الهى و فراموشنکردن خدا در همه حالات
صحنه سوم از زندگى پیامبر(ص)، ذکر و عبادت الهى آنحضرت
بود. پیامبر(ص) با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمىشد؛ نیمهشب
مىگریست و دعا و استغفار مىکرد. امسلمه یک شب دید پیامبر(ص) نیست؛ رفت دید
مشغول دعاکردن است و اشک مىریزد و استغفار مىکند و عرض مىکند: «اللّهم و لاتکلنى
الى نفسى طرفة عین». امسلمه گریهاش گرفت. پیامبر(ص) از گریه او برگشت و گفت:
اینجا چه مىکنى؟ عرض کرد: یا رسولاللَّه! تو که خداى متعال اینقدر عزیزت
مىدارد و گناهانت را آمرزیده است - «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»
- چرا گریه مىکنى و مىگویى خدایا ما را به خودمان وانگذار؟ فرمود: «و ما
یؤمننى»؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزى من را نگه خواهد داشت؟ این براى ما درس
است. در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختى، در روز راحتى، در روزى که دشمن انسان
را محاصره کرده است، در روزى که دشمن با همه عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان
تحمیل مىکند و در همه حالات خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا
تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر(ص) به ما است.1370/5/7
اخلاق پیامبر(ص(
به طور خلاصه اخلاق پیامبر را به «اخلاق شخصى» و «اخلاق
حکومتى» تقسیم مىکنیم. به عنوان یک انسان، خلقیّات او و بهعنوان یک حاکم،
خصوصیات و خلقیّات و رفتار او. البته اینها گوشهاى از آن چیزهایى است که در وجود
آن بزرگوار بود. چندین برابر این خصوصیات برجسته و زیبا در او وجود داشت که من
بعضى از آنها را عرض مى کنم.
.1
اخلاق شخصى
آن بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار بود. جوانمرد
بود؛ از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع مىکرد. درست کردار بود؛ رفتار او با مردم،
بر مبناى صدق و صفا و درستى بود. خوشسخن بود؛ تلخزبان و گزندهگو نبود، پاکدامن
بود؛ در آن محیط فاسد اخلاقى عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانى، آنبزرگوار، معروف
به عفت و حیا بود و پاکدامنى او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. اهل
نظافت و تمیزى ظاهر بود؛ لباس، نظیف؛ سروصورت، نظیف؛ رفتار، رفتار با نظافت. شجاع
بود و هیچ جبهه عظیمى از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمىکرد. صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق
بیان مىکرد. در زندگى، زهد و پارسایى پیشه او بود. بخشنده بود؛ هم بخشنده مال، هم
بخشنده انتقام، یعنى انتقام نمىگرفت؛ گذشت و اغماض مىکرد. بسیار با ادب بود؛
هرگز پاى خود را پیش کسى دراز نکرد؛ هرگز به کسى اهانت نکرد. بسیار با حیا بود.
وقتى کسى او را بر چیزى که او به جا مى دانست، ملامت مى کرد، از شرم و حیا سرش را
به زیر مى انداخت. بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود. در تمام زندگى
آنبزرگوار، از دوران نوجوانى تا هنگام وفات در شصت و سه سالگى، این خصوصیات را در
وجود آن حضرت مى شد دید.شرح و تفصیل برخى از این صفات همچون امانتدارى، بردبارى،
جوانمردى، درستکردارى، خوشرفتارى، استقامت، نظافت در همین سخنرانى آمده است.
.2اخلاق حکومتى
اما اخلاق حکومتى پیامبر(ص)؛ آن حضرت عادل و با تدبیر بود.
کسى که تاریخ ورود پیامبر(ص) به مدینه را بخواند؛ آن جنگهاى قبیله اى، آن
حمله کردن ها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالى، آن برخورد
با دشمن عنود، چنان تدبیر قوى و حکمتآمیز و همه جانبه اى در خلال این تاریخ مشاهده
مى کند که حیرت آور است.
او حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمى گذاشت قانون
چه توسط خودش و چه توسط دیگران نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم
بر این نکته ناطق است. بر طبق همان قوانینى که مردم باید عمل مى کردند، خود آن بزرگوار
هم دقیقاً و به شدّت عمل مى کرد و اجازه نمى داد تخلّفى بشود.
از دیگر خلقیات حکومتى او این بود که عهد نگهدار بود،
هیچوقت عهدشکنى نکرد. قریش با او عهدشکنى کردند، اما او نکرد. یهود بارها عهدشکنى
کردند، او نکرد.
او همچنین رازدار بود. وقتى براى فتح مکه حرکت مى کرد،
هیچکس نفهمید پیامبر(ص) کجا مىخواهد برود. همه ى لشکر را بسیج کرد و گفت بیرون
برویم. گفتند
کجا، گفت بعد معلوم خواهد شد. به هیچکس اجازه نداد که بفهمد او به سمت مکه
مىرود. کارى کرد که تا نزدیک مکه، قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر(ص) به مکه
مى آید!
دشمنان را یکسان نمىدانست. این از نکات مهم زندگى
پیامبر(ص) است. بعضى از دشمنان، دشمنانى بودند که دشمنىشان عمیق بود، اما
پیامبر(ص) اگر مىدید خطر عمدهاى ندارند، کارى به کارشان نداشت و نسبت به آنها
آسانگیر بود. بعضى
دشمنان هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر(ص) آنها را مراقبت مىکرد و زیر نظر
داشت، مثل عبد اللهبن ابى. اما پیامبر(ص) با دشمنانى که از ناحیه آنها خطر وجود
داشت، بهشدّت سختگیر بود. همان آدم مهربان، همان آدم دلرحم، همان آدم پر گذشت و
با اغماض، دستور داد که خائنان بنى قریظه را که چندصد نفر مىشدند، در یکروز به
قتل رساندند و بنى نضیر و بنى قینقاع را بیرون راندند و خیبر را فتح کردند.
در مقابل وسوسههاى دشمن، هوشیار؛ در مقابل مؤمنین،
خاکسار؛ در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معناى واقعى؛ در مقابل مصالح
مسلمانان، بىتاب براى اقدام و انجام. این، خلاصه اى از شخصیت آن بزرگوار است.1379/2/23
منبع:تسنیم
211008