قدیم داش مشتی ها یک ارتباطی با خدا داشتند. یک حساب جاری داشتند. ماه رمضان و محرم و صفر، عرق خورها عرق نمی خوردند. یکی را من می دیدم شب عید فطر شیشه مشروب دستش بود میرفت خانه! پیرمرد هم بود. میرآب بود. میرآب میآمد شب ها در خانه ها را میزد میگفت: آب! آن موقع آب لوله کشی نبود، شما شب از خواب بیدار می شدی و آب می آمد درب خانه شما! پیر مرد شب عید فطر شیشه عرق دستش بود. ولی روزه می گرفت. ماه رمضان عرق نمی خورد.
داش های قدیم. یک راه آشتی داشتند. لذا چون یک راه آشتی داشتند، موفق به توبه میشدند، عاقبت بخیر می شدند، چون یک حساب جاری با خدا داشتند. یک رابطه کوچکی با خدا داشتند. ماه رمضان، محرم و صفر عرق نمی خوردند. نا اهل هایمان به از اهل های حالا بودند.
عقیده ای که نا اهل های قدیم داشتند از ما بهتر بود. حسن خان بابایی مشروب خورده بود مست بود . روضه خوان آمد رد شود دولا شد، پنج زار به او داد، گفت: روضه بخوان. گفت: اینجا صندلی نیست. خم شد گفت: بشین روی من! زار زار گریه میکرد. درحالی که مست بود. روضه خوان روضه می خواند: صلّی الله علیک یا اباعبدلله، او اشک می ریخت!. اینها توبه می کردند. برای همین که یک حساب جاری با خدا داشتند، عاقبت بخیر می شدند.
امام حسین (ع) دستشان را می گرفت و نجاتشان میداد. این که میگویند: «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، امام حسین چراغ هدایت است و کشتی نجات است، برای همین است. خیلی از عرق خورها را ما یادمان هست قدیم، توبه میکردند. محرم و صفر که میشد سینه می زدند، پیراهن سیاه می پوشیدند، بعد هم توبه میکردند. ما خیلی دیدهایم از این آدمها که نا اهل بودند. عقیده ای که آنها داشتند ما نداریم.
منبع:جام
211008