بر اساس روایات قابل اعتماد این حجّت ها، پس از پیامبر اسلام(ص)
منحصر در دوازده پیشوایند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی، امامت
مردم را به عهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری(ع) و آخرین آنها,
حضرت مهدی(ع) است و دیگری بدون تردید شایستگی چنین جایگاهی را ندارد.
امّا آنچه در اینجا بیشتر محل بحث و نظر است، به امامت
رسیدن آخرین حجّت خداوند، در سنّ خردسالی است. اگر چه این مسأله, افزون
بر برخی پیامبران در برخی پیشوایان معصوم(ع) پیش از آن, رخ نموده بود؛ امّا همواره
از طرف مخالفان, به عنوان چالشی در مباحث مهدویّت مطرح شده است.
از روایتها و حکایتهای تاریخی به روشنی به دست می آید، سالها
پیش از آن که نهم ربیع الاول سال260 هجری فرا رسد, پیشوایان معصوم(ع) و به ویژه
واپسین فرستادة خداوند,،پیامبر خاتم(ص) امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی(عج) را
نوید داده بودند.
نه فقط پیروان مکتب اهل بیت(ع) که برخی از دانشوران اهل
سنّت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند.[4]
از آنجایی که شرایط امامت آخرین امام، با پیشوایان پیشین
متفاوت بود، از این رو پافشاریهای فراوانی بر آگاهی بخشی امامت ایشان شده است.
برخی از روایتهایی که بر این امر اصرار داشت، بدین قرار
است:
1ـ حدیث معراج؛ رسول اکرم(ص) در حدیثی پردامنه در بارة آنچه
در شب معراج دیده بود, پس از بیان دیدن نور پیشوایان معصوم(ع) و آخرین جانشین خود
در میان آنها, میفرماید: «...عرض کردم: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: ایشان
پیشوایانند. و این قائم است. همو که حلال مرا حلال می کند و حرام مرا را حرام می
سازد. و از دشمنان من انتقام میگیرد. ای محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او
را دوست می دارم و هر کس که او را دوست بدارد, نیز او را دوست میدارم..." [5]
2ـ حدیث غدیر؛ پیامبر(ص) در واپسین ماه های عمر خود ضمن
پافشاری بر امامت نخستین پیشوای مسلمانان، در بارة آخرین پیشوا چنین فرمود:
"...ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم. و علی جانشین. آگاه
باشید! ختم کنندة پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو
است که دین را برتری خواهد بخشید وانتقام گیرنده از ستم گران است".[6]
3ـ حدیث رسول گرامی(ص) از دیگر سخنانی که در آن به روشنی به
شمار پیشوایان معصوم اشاره شده، بیان نورانی رسول اکرم(ص) است که فرمود:
"پیشوایان پس از من دوازده نفرند. نخستین ایشان، علی بن ابی طالب, و آخرین آنها
قائم است. آنها
جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجتهای خداوند پس از من، بر امت من هستند. اقرار
کنندة به آنها مؤمن و انکار کنندة ایشان کافرند".[7]
افزون بر روایتهای یاد شده، ـ که از مهمّ ترین دلیلها بر
امامت حضرت مهدی(ع (
است ـ دیگر پیشوایان معصوم(ع) نیز سخنان ارزشمندی در این
باره فرموده اند. که
برخی بدین قرار است:
از امام علی(ع) درباره معنای روایت پیامبر اکرم(ص) که
فرموده بود: "إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ
عِتْرَتِی" پرسیده شد "عترت" چه کسانی هستند؟ فرمود:
"من و حسن و حسین و پیشوایان نه گانه از
فرزندان حسین. نهمین آنها مهدی آنهاست. هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب
خدا نیز از آنها جدا نمی شود. تا آن که در کنار حوض پیامبر بر او باز
گردند".[8]
دومین پیشوای شیعیان، امام مجتبی(ع)، حضرت مهدی(ع) را
نهمین فرزند برادر خود حسین(ع)، و پسر سرور کنیزان دانسته است.[9]
امام حسین(ع) در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایت گر از
نسل خود، از وی با "قائم به حق" یاد کرده است.[10]
امام سجّاد(ع) نیز در سخنی ارزشمند به امامت حضرت مهدی(عج)
اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر(ص) و پیشوایان پس از او، دانسته
است. [11]
امام باقر(ع) حضرت مهدی(عج) را نهمین پیشوای پس از حسین بن
علی8 و قائم آنها خوانده است..[12]
ششمین پیشوای شیعیان به روشنی حضرت مهدی(عج) را دوازدهمین
از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی(ص) ذکر کرده است.[13]
هفتمین امام معصوم(ع) نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان
خود دانسته، فرمود: برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.[14]
امام رضا(ع) پس از اشاره به دوران غیبت و سختی های آن، سبب
آن سختی ها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است. [15]
امام جواد(ع) نیز درباره آن حضرت وی را سومین از فرزندان
خود دانسته است.[16]
امام هادی(ع) جدّ بزرگوار آن حضرت ـ نیز به پیشوایی آن
حضرت پس از فرزند خود امام عسکری(ع) تأکید نموده است.[17]
و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشوای
معصوم(ع) به اوج خود رسید, که در آن، آخرین ذخیرة الهی به نیکوترین صورت ممکن،
معرفی شده است.
در آنجا که از آن حضرت درباره درستی یا چگونگی ـ این خبر
که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است که:
"أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ
اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ
یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة"؛ «زمین هیچ گاه از
حجت خدا بر خلقش خالی نیست, هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به
مرگ جاهلیّت مرده است». پرسش شد.
فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛
"این مطلب حق است؛ آن گونه که روز حق است.
سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از
شما کیست؟
ایشان فرمود:
ابْنِی مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ
بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة؛[18] فرزندم
محمّد, او امام و حجّت پس از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد, به مرگ جاهلیّت
مرده است.
تا اینکه با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع
الاول سال 260 هجری[19], درحالی که بیش از پنج بهار[20] از عمر آخرین ذخیرة الهی
سپری نشده بود, فصل بهرهمندی انسانها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی
بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت(ع) پیش آمد.
این دوران هم زمان با دو رخ داد مهمّ آغاز شد:
نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛
دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی.
اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل
داشتند, اما میبایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات
برسد, چرا که حضرت مهدی(ع) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد, که جز افرادی
اندک، ـ که پیش از آن، در دورة امام عسکری(ع) ایشان را دیده بودند[21]ـ کسی او را ندیده
بود.
بنابراین، روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت
ایشان، فرارسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.
این رخداد به گونههایی چند روایت شده است. که در یک روایت
شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان "ابوالادیان" یکی از خدمت کاران
خانه و متصدی امور نامههای امام عسکری(ع) گزارش کرده است.[22]
به نظر میرسد, حضرت مهدی(عج) پس از شهادت پدر در نخستین
ساعتهای غیبت، با حضور در کنار بدن وی و اقامه نماز بر ایشان، مسائلی را مورد
توجه قرار داد، که همگی به نوعی در ارتباط با بحث امامت ایشان بود.
1ـ اجرای سنّت الهی در اقامة نماز امام بر امام،
2ـ پیش گیری از اعلام ختم امامت،
3ـ پیش گیری از انحراف داخلی در جریان امامت،جریان جعفر
4ـ تثبیت ادامة جریان امامتِ حقِّه، و اعلام استمرار امامت
در امام زنده.[23]
در این رخ داد آنچه از همه شگفتی آورتر بود، این که آنها
با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که میگفت جانشین امام عسکری(ع) است.
همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایتهای پیوستة پیامبر
و ائمه نور(ع) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق
آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی خاصّ
عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب میگردد. و نیز اینکه این قابلیت
هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد.
جالب اینکه، این گونه پیشوایی پیش از آن نیز، هم در بین
ائمه(ع) و هم در زنجیرة پیامبران(ع) دارای سابقه بود.
یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیدهای
واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:
"امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری
مردم رسیده, و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر, باز خویشتنِ خویش را به
پیروی و دوستی او گماشتند, به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید, و
دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهرهای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر
این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد..."
به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را
دریابند, خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته, چرا بر نخاسته و
پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟
اگر امام خردسال, از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود,
خلفای معاصر, خیلی خوب میتوانستند جنجال به پا کنند, امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ
گواه است که امامت در سنین کم پدیدهای حقیقی بوده نه ساختگی[24]«.
البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی
جانشینان آخرین فرستادة الهی برسد، خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام
نبوّت مفتخر ساخته بود. بدین قرار:
پیامبری حضرت عیسی(ع) از هنگام ولادت
از میان پیامبران اولوالعزم یگانه پیامبری که از هنگام
ولادت, به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، حضرت عیسی بن مریم(ع) است.
خداوند در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح(ع) از
زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین میفرماید:
قَالَ اِنّى عَبْدُاللّه آتَانِىَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی
نَبیّاً؛[25] «]کودک[
گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار
داده است».
یزید کناسی می گوید از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا عیسی بن
مریم(ع)، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود:
"او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود
(یعنی در آن زمان مأمور به تبلیغ و دعوت نبود) مگر نمیشنوی گفته خود او را که می
گوید: من بنده خدایم خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم
قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است"
عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که درگهواره بود,
حجّت خدا بود بر زکریا؟
آن حضرت فرمود:
"...چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی
فرستاد, از نبوت و رسالت خود سخن گفت، و بر یحیی و همه مردم حجّت گشت...".[26]
پیامبری حضرت یحیی(ع) در کودکی؛
حضرت یحیی(ع) یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به
مقام نبوّت رسید.
خداوند در این باره خطاب به وی میفرماید:
"یا یَحْیى خُذِالکِتابَ بِقُوَةٍ وَآتَیْناهُ
الحُکْمَ صَبِیّاً"؛[27] «ای یحیی! کتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر! ما از
کودکی به وی حکم [نبوّت[ دادیم".
یکی از مفسران اهل سنّت دربارة حکمی که خداوند به حضرت
یحیی(ع (داد،
آن را همان نبوّت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال عقل او را در سنین
کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد.[28]
در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیة پیشین میخوانیم:
"درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت
معمول حدّ و مرز خاصّی دارد, ولی میدانیم همیشه در انسانها افراد استثنایی وجود
داشته اند، چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر
مصالحی فشرده تر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید، همان گونه که برای سخن گفتن
به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است در حالی که میدانیم حضرت
عیسی(ع) در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود، آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال
عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود".[29]
ایشان در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت
برخی ائمه(ع) در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همانگونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به
کودک خردسالی داد؛ مقام امامت را نیز به انسانی با تمام ویژگی های لازم، در سن
کودکی میتواند عطا فرماید.
همان گونه که پیش از این نیز یاد شد, روایتهای
فراوان, و شواهد تاریخی, گویای آن است که، پیش از حضرت مهدی(ع) دو امام (امام جواد
و امام هادی(ع)) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند و این، خود ایجاد
آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی(عج)، در کودکی بود.
نخستین امام خردسال:
در میان امامان دوازده گانه, نخستین پیشوایی که در سن
کودکی به امامت رسید، حضرت جواد الائمه(ع) بود.
حضرت امام محمّدتقی(ع) نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند
حضرت رضا(ع)، در روز دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دیدار جهان گشود.
آن حضرت در هفت سالگی به مقام امامت رسید.[30]
از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، در
ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایتهای امام رضا(ع) و کرامتهایی
از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
معمّربن خلاّد گوید: «از امام رضا(ع) شنیدم که مطلبی راجع
به امر امامت بیان کرد و سپس فرمود: «شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این
ابوجعفر(امام جواد(ع)) است که او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساختهام
و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث میبرند».[31]
این روایت بیانگر آن است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا
زیادی سن ندارد.
ابو بصیر گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم. درحالی که
کودک نابالغی عصا کش من بود.ـ حضرت به من فرمود:
"کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَیْکُمْ
بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَیَلِی عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»؛ «چگونه خواهید
بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟»[32] ]یا فرمود: هم سال این کودک
بر شما ولایت داشته باشد.[33]
صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضا(ع) عرض کردم: پیش از آن
که خدا ابوجعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید؛
خدا به من پسری عنایت میکند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن
نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی آید، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره
به ابیجعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این
پسر 3 ساله است: فرمود:
"وَ مَا یَضُرُّهُ مِنْ ذَلِکَ فَقَدْ قَامَ
عِیسَی(ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِینَ»؛ «چه مانعی دارد عیسی سه
ساله]کمتر[ بود که به حجّت قیام کرد".[34]
اگر چه برخی در برابر این اراده از خود واکنش های نامناسبی
نشان دادند, امّا کم نبودند انسانهای وارستهای که در برابر این خواست الهی، در
کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند.
از جملة ایشان "علی بن جعفر بن محمد" عموی امام
رضا(ع)"بود که در برابر امام جواد(ع) در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان
تأکید می نمود.[35]
از اینجا بود که پیروان خالص اهل بیت(ع) با این باورمندی ـ
که مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است ـ در امامت امام هادی(ع)، با اطمینان
بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید.[36]
از آن جایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(عج) این روند
را به گونه ای دیگر رقم زد, تردیدهای شکنندهای را در ذهن شیعه پدید آورده, کار
امام حسن عسکری(ع) را مشکل ساخت. ایشان نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان
به امامت رسید, بلکه به خاطر مصالحی، ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت
ایشان، جز اندکی, جمال دل آرای او را ندیده بودند.
البته حافظة شیعههای راستین، آموزههای پیشوایان معصوم(ع)
پیشین را ـ که با اقداماتی مناسب, برای این امر زمینه سازی کرده بودند[37], ـ هرگز
فراموش نکرده بود.
این زمینه سازی هر چه به زمان ولادت حضرت مهدی(ع) نزدیک تر
میشود, شتاب بیشتری به خود میگرفت, به گونهای که امام عسکری(ع) هرگاه موقعیت را
مناسب مییافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح می نمود.
افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) که به تأیید الهی
دارای ویژگیهای خاصّی هستند, در بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت می شوند که
دارای نبوغ خاصّی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند.
یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات, از
کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل
هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه ای از این گونه انسان ها دانسته است.[38]
برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتی الهی است که
خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است. و در این بخشش سن و سال,
دخالتی ندارد. از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست، که در طول
تاریخ میان پیامبران الهی(ع)،
سابقهای دیرینه دارد. و کسانی که جهت خرده گیری بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و
طهارت(ع) این مطلب را دستاویز خود قرار داده اند، در بیان پیامبریِ برخی پیامبران
و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ،گونه تردیدی به خود راه نداده اند.
پی نوشت ها:
[2] . شیخ کلینی، کافی، ج1، ص178 (باب ان الارض لاتخلو من حجة).
[3] . بقره (2): آیة 124.
[4] . ر.ک: صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، (الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر...).
[5] . نعمانی, الغیبة؛ ص93؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج1, ص252.
[6] . علامه مجلسی, بحار الانوار, ج37, ص213.
[7] . شیخ صدوق, منلایحضرهالفقیه, ج 4, 179.
[8] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج1, ص240.
[9] . پیشین, ج1, ص 315.
[10] . پیشین, ج1, ص317.
[11] . پیشین, ج1, ص319.
[12] . شیخ کلینی, کافی، ج1, ص 533 , ح15.
[13] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص342.
[14] . پیشین, ج2, ص361.
[15] . شیخ صدوق, عیون اخبار الرضا(ع)، ج1, ص273.
[16] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص377.
[17] . پیشین, ج2, ص383.
[18] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص409, باب 38, ح9.
[19] . شیخ کلینی، کافی، ج1، ص503.
[20] . شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص339.
[21] . ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, صص 384 و 457.
[22]
. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین
ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطبالدین، الخرائج
والجرائح، ج 3، ص1101.
[23] . ر.ک: حکیمی، محمد رضا, خورشید مغرب، ص24ـ 25.
[24] . صدر، سیّدمحمدباقر، جست و جو و گفت و گو پیرامون امام مهدی(ع)، ص47ـ48.
[25] . مریم (19): آیة 30.
[26] . شیخ کلینی, کافی, ج1, باب حالات الأئمه(ع) فی السّن.
[27] . مریم (19): آیة 12 .
[28] . فخر رازی, تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 192.
[29] . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران, تفسیر نمونه, ج13, ص27.
[30] . شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص273.
[31] . شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 320، ح 2
[32] . به نظر می رسد مقصود آن حضرت امام جواد(ع) بوده است. اگر چه می تواند اشاره به امامت حضرت مهدی(ع) نیز باشد.
[33] . شیخ کلینی، کافی, ج1, (حالات الأئمة(ع) فی السن, ح4).
[34] . همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علی ابن جعفرالثانى).
[35] . شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 322، ح 12.
[36] . ر.ک: شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص 297.
[37] . نعمانی، الغیبة، ص322, ح1.
[38] . امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص123ـ 124.
پدیدآورنده: حجت الاسلام دکتر خدامراد سلیمیان، عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
ویژه نامه نهم ربیع، مرکز تخصصی مهدویت
منبع:شبستان
211008