وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ
سَرِيعُ الْحِسابِ.(1) أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ
الْحاسِبِينَ(2) آگاه باشيد كه حكم و فرمان از آن خداست(فرمانرواى كل هستى اوست) و فقط او
سريعترين حساب كنندگان است.
چون ممكنات را ممكن نيست كه بتوانند از زير بار فرمان خدا
شانه خالى كنند و سنت تغيير ناپذير هستى را بشكنند، لذا سر بر خط فرمان حساب نهاده
و همه چيز همديگر را به شماره و احصاء درآورده و ضمن همكارى شاهد و ناظر يك ديگر
مى شوند.
چند دقيقه انديشه در مخلوقات روى زمين به سادگى بر انسان معلوم مى سازد كه جهان چون خط و خال و چشم و ابرو گرچه جدا ازهمند ولى به يك ديگر پيوسته و به هم نيازمندند و چون نيازهايى كه بايد برآورده شود معدود و محدود است لاجرم هر موجودى كه چيزى مى دهد و يا بهره اى مى گيرد كاستى و فزونى او مشخص و معين مى گردد.
مثلا شاخه بريده گل گلايل سفيد رنگ را در ليوان پرآبى كه حبه اى قند و چند قطره رنگ آبى به آن افزوده ايم قرار مى دهيم تا ضمن اينكه آب از آوندهاى ساقه به بالا مى رود رنگ آبى را هم به گلبرگها برساند و گلايل سفيد، آبى رنگ شود. در اين آزمايش مقدار آبى كه گل و ساقه از آن استفاده مى كند و رنگى كه از داخل آب به ساقه و گل منتقل مى گردد و ميزان آبى كه تبخير مى شود قابل اندازه گيرى و محاسبه است و در اين آزمايش آب و قند و رنگ مقدارى از وجود خود را براى بقاى ديگرى از دست داده اند ولى از حساب خارج نشده اند زيرا در جاى ديگر از گلبرگها و ساقه و برگ حضور خود را به اثبات رسانيده اند و همه اجزاء جابجا شده هم، گواه و شاهد يك ديگرند.
آثارى كه اشياء بر همديگر دارند و شهادت هايى كه عليه هم يا به سود هم مى دهند در علوم امروز به اثبات رسيده و از اين آثار براى كشف جرائم نيز استفاده هاى فراوانى مى كنند كه بعدا توضيح خواهيم داد. و شايد هم بتوان گفت كه تأثيرات موجودات برهمديگر بديهى و ثابت است و نياز به اثبات ندارند مثلا كيست كه تأثير چشم و گوش، معده، ريه و قلب و ... را در همديگر منكر شود و بهره هايى كه اعضاء بدن به يك ديگر مى دهند و يا رنجهايى را كه از رنج عضوى متحمل مى گردند انكار نمايد.
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار چون
خداوند همه چيز را به اندازه آفريده و هر چه را به آن نياز داشته داده بنا بر اين
ممكن نيست آن چيزها كه در مجموع عالم هستى را تشكيل مى دهند بى حساب باقى بمانند.
ابتدا به اطراف خود نگاه كنيد و در موضوع مورد بحث بينديشيد و آنگاه آيه ۳ سوره طلاق را بنگريد كه مى
فرمايد:
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ
اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً هر كس بر
خداوند توكل كند خدا او را كافى است، همانا امر و فرمان خدا در همه جا در حال اجرا
است و خداوند براى هر چيزى اندازه قرار داده است.
پس همه چيز به اندازه و مقدار و روى قاعده و حساب آفريده
شده بنا بر اين امكان ندارد چيزى بى اندازه و بى حساب باقى بماند.
غفلت آدمى از حساب و به فراموشى سپردن احصاء دليل بر نبودن
اين دو نيست. ضربه انتباه و چكش آگاهى لازم است كه مغز خفته را بيدار كند و او را
با حسابى كه در خود او جمع است و در موجودات اطرافش نيز وجود دارد آشنا سازد و در
آن موقع است كه انسان خواهد دانست «همه چيز از همديگر حساب مى برند.«
پی نوشت:
1- رعد/41.
2-انعام/62.
3-محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس)، ص:112
منبع:افکارنیوز