20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 00 : 00
کد خبر : ۱۹۰۷۹
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۴
عقیق:

درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر!!!
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه به سرعت بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد :
دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده، قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر!

شاعر:کاظم بهمنی

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
دلتنگ حرم
|
|
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۵
بسم الله
وا حمزتا چقد لگد ميزنه به اين در اين بي حيا/وا حيدرا اي ميخ در لااقل تو قدرى كوتاه بيا...
ياعلى
ناشناس
|
|
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۵
وای مادرم...
محمدرضا
|
|
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۵
وااااي مادر........
متحير
|
|
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۵
چه عجب يه شعر خوب گذاشتين