همانا خداوند عزّ و جلّ بادهايى دارد براى
رحمت و بادهايى براى عذاب، و اگر آهنگ آن كند كه عذاب بادها را به رحمت بدل گرداند
مى تواند.
امام(ع) فرمود: ولى هرگز بادهاى رحمت را به عذاب
بدل نكند.
حضرت(ع) مى فرمايد: خداوند با قوم يونس هنگامى
كه ايمان آوردند چنين كرد و به آنها رحم آورد و رحمت عطا كرد از همان باد عذابى كه
براى ايشان مقدّر فرموده بود، و وضع بد آنها را به رحمت خويش جبران كرد و عذاب
مقرّر را، بر ايشان رحمت نمود و آن عذاب را از آنها برداشت، پس از اينكه بر سر آنها
فرستاده بود و آنها را فرا گرفته بود، و اين براى آن بود كه بدو ايمان آوردند و به
آستانش راه تضرّع در پيش گرفتند.
امام مى فرمايد: امّا باد سترون همان باد عذابى است كه نه
رحمى از آن بچه در خود گيرد و نه گياهى از آن بارور گردد و آن بادى است كه از زير
هفت طبقه زمين برآيد و از آنجا هرگز بادى برنيامده جز براى نابودى قوم عاد آن
هنگام كه خدا بر ايشان خشم گرفت و به دربانان ايشان دستور داد كه به اندازه وسعت
يك حلقه انگشتر از آن را برآرند.
امام(ع) فرمود: دربانانش به درگاه خداوند
سبحان از آن شيون كردند و عرض كردند: پروردگارا! از دست ما خارج شد و بيم داريم كه
به وسيله آن مردم بي گناه و آباد كن زمين خود را هم هلاك كنيم. امام(ع)
مى فرمايد: خداوند عزّ و جلّ جبرئيل را به سوى آن باد فرستاد و او با دو پر خود
جلو آن را گرفت و به مكان اول خود بازش گردانيد و به آن گفت: به همان اندازه كه
دستور دارى بيرون بيا.
امام(ع) فرمود: باد به همان اندازه دستور داده شده برآمد و قوم عاد و هر كه با آنها بود هلاك شدند.