* بین آل الله علیهم السلام و غیر ایشان، تفاوتی است و آن تفاوت به یک بیانی تفاوت ماهوی است و به یک بیانی تفاوت علّتُ العِلَل و مَعالیل و مابقی موجودات است. که این تفاوت چون تام هست، رجعت می کند به تظاهر حضرات آل الله در احکام، یعنی به این رجعت می کند که پیغمبر اکرم می فرماید: « أنا بشرٌ مثلُکُم »من از حیث بشره، بشره به پوست ظاهری می گویند، یعنی از حیث ظاهر، یکی مثل شما هستم، یعنی می خورم و می آشامم و از طرف دیگری « یوحی إلیّ »؛ این تماثلی که بین ما هست، که من مثل شما هستم، یعنی مقید به قیود و احکام شما نیستم، گرچه احکام شما را بهتر از شما اجرا می کنم، گرجه قیودی که شما دارید را بهتر اظهار می کنم، ولی مقید به این قیود نیستم.
* پیغمبر اکرم در عالم ملک اظهار علم می کند، بدون اینکه لحظه ای و آنی از یکی از انسان ها چیزی را فراگرفته باشد و یاد گرفته باشد؛ همچنین است قدرت پیغمبر اکرم، اگر پیغمبر اکرم و آل، قدرتمنداند، این قدرت منوط به تمرین نیست، منوط به این نیست که ورزش دادند عضلات خودشان را و این عضله مثلا قوی شده و تنومند شدند و یک سیطره و احاطه ای به یک سری امور دارند، از این قسم نیست.
* دو نقل هست در مورد امیر المومنین(ع) که: «علیٌ بین الناس کالمیت بین الأحیاء» علی بن ابیطالب در بین مردم مثل مرده ای است در بین زندگان، نقل دیگری عکس همین است، که علی بن ابیظالب در بین مردم مثل زنده ای است در بین مردگان، این دو نقل جدا از اینکه چه مفاهیم و فروعات دیگری را دارند، آنچه که از کنار هم گذاشتن این دو نقل بدواً به نظر می رسد این است که أمیر المؤمنین علیه السلام جامع اوصاف متقابله است، یعنی هم حیّ است و هم میت، یعنی آن حیاتش با مماتش با هم تفاوت ندارد، در عین این که حیّ است، میت است و در عین اینکه میت است، حیّ است؛ هیچ تقاوتی ندارد، خب حیات دارد در عالم مُلک، ولی حیاتش منوط به ملک که نمی شود، برای همین می فرماید که: «سَلُوني قَبلَ أن تَفْقِدُونِي، فَلَأَنَا بِطُرقِ السَّمَاءِ أعْلَمُ مِنّي بِطُرُقِ الارْضِ» چون حیاتش منوط به عالم ملک و دنیا نیست، می فرماید: در دنیا تا هستم و شما مرا گم نکرده اید - من که گم نمی شوم، شما مرا گم می کنید– از من بپرسید.
* هر چه که از حق صادر می شود که همه اش ملکوت و آخرت نیست، آن چه از حق صادر می شود دنیا هم هست، آن چه که از حق صادر می شود انسان های پست هم هستند، آن چه از حق صادر می شود زن های پست هم هستند، آن چه که از حق صادر می شود فقط فرشته و ملک نیست، طائفه جن هم است که پست است. در بین طوایف جن که همه مؤمن نیستند، یهودی دارد جن، مسیحی دارد، کافر دارد، مشرک دارد، اینها هم مخلوق حق اند، از خدای سبحان صادر شدند، انتسابشان به خدای سبحان است.
* کمالات حق تعالی کمالاتی است که متضاده است، شیطان مقابل ملک است، انسان مقابل حیوان است، اینها کمالات حق اند، این کمالات منتسب به حق تعالی هستند.
اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی:
مناجات با امام زمان (عج)
چشمان خیس و ابری ات غم دارد آقا
گلبرگ رویت رود شبنم دارد آقا
دارد نسیم غصه می آید ز کویت
شال عزایت عطر ماتم دارد آقا
ما یک دهه تنها عزاداریم آقا
هر روز تو رنگ محرم دارد آقا
من آرزو دارم ببینم چشم هایم
مثل تو خون با اشک توأم دارد آقا
نامم گدا و شهرت من نوکر اما
یک کربلائی اولش کم دارد آقا
هر کس دخیل دست عباس است امشب
در دست خود یک حبل محکم دارد آقا
ای ساقی لب تشنگان جانم ابالفضل
لبهای من این نوحه را دم دارد آقا
اشعار روضه حضرت ابالفضل عباس (ع)
اَبرُوان تو مرا سمت مصلی می کشد
اشک این چشم تو را مانند دریا می کشد
از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مَشکی را به روی خاک صحرا می کشد
ماه جایش آسمان است علّتش این است اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد
اما یک عمود آهنین آمد، سرت پاشیده شد
ناله ات أم البنین را دارد اینجا می کشد
راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد
تا رسیدم پیش تو، دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد
سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد
می چشی درد عجیبی را که زهرا می کشد
رفتی و با رفتنت ای پاسبان خیمه ها
نا نجیبی معجر از سرهای زنها می کشد
در ادامه نیز آقای افشار به مداحی پرداختند و آقای عزیزی هم دقایقی روضه خواندند.
گزارش و صوت: سید علی حسینی