عقیق: اى
مفضّل! [پس از قواى بدنى و ظاهرى اينك] درباره نيروى انديشه، خيال، عقل، حافظه و
ديگر قواى درونى و باطنى انديشه كن، هيچ می دانى كه اگر در ميان اين نيروهاى روانى
فقط حافظه[وجود نداشت و يا] ناقص بود انسان چه حالتى پيدا مى كرد؟ آيا مى دانى
اگر سود و زيان، داد و ستد، ديده ها و شنيده ها، چيزى كه گفته و آنچه بدو گفته
اند و مفيد و مضرّ را نمى دانست و به ياد نمى آورد و شخصى را كه به او نيكى كرده
و يا بدى نموده فراموش مى كرد، چه خلل و نارسايي هاى در زندگى معيشتى و تجربه اى
او پديد مى آمد؟
اگر
چنين بود هر قدر كه از راهى مى رفت آن را فرا نمى گرفت، اگر تمام عمرش را بر روى
حفظ و فراگيرى درس مى نهاد هيچ گاه آن را نمى آموخت، نه دينى مى توانست برگزيند
و نه از تجربه اى سود برد و نه از گذشته اى درس عبرت بگيرد. در حقيقت از
انسانيت خارج مى شد [و مانند حيوانات هيچ انديشه و اختيارى نداشت[.
پی نوشت:
شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص:73
منبع:افکار نیوز