هر که در این روزها بر اشک نم نم مبتلاست
بر جبین او نوشته مادرم خیر النساءست
مادری کرده کنار سفر جایم داده است
بر سر خان عطای او دل پر اشتهاست
دست ما کوتاه خرما بر نخیل اما همین
اشکهای نوبرانه میوه های هل عطاست
سینه او گرچه صید آتش دون شد ولی
هر که مِهر او به سینه دارد از آتش جداست
محشر کبری به پا شد تا بفهمد عالمی
شیعۀ زهرا(س) حسابش از همه عالم سواست
گبر و ترسا و یهودی روزی اش را می خورند
سفره احسان زهرا(س) وسعتش بی انتهاست
گفت صادق(ع): ما اگر حجت به خلق عالمیم
حجت الله علینا همسر شیر خداست
بر شهید کربلا سوگند ثارالله هم
قتلگاهش در مدینه، مرقدش کرب و بلاست
گریه زیر پای او تبخیر می گردد سریع
اشک آغشته به خاک چادر او پر بهاست
* * * * * * * * * * * * * *
سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
تا که با نعره یک سنگ، دل آینه ریخت
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد
پای آتش به در خانه گلها وا شد
غنچه ای سوخت، به پهلوی گُلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد
شهر با نالۀ «یا فضّه خُذینی» می گفت
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد
خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی
کار پهلوی گل یاس، به مسمار افتاد
عمر گهواره به بوسیدم محسن نرسید
قرعه چوب به تابوت تن یار افتاد
میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد
من همراه کل خانواده گوش دادیم و گریه کردیم
بابت زحماتتون توی این ماه محرم اجرتون ایشالا با حضرت زهرا(س)