20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 40 : 03
کد خبر : ۱۶۷۲۵
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۰
یادی از یک شاعر عاشورایی
لحظاتى بعد كه همه نشستند، به ابوالفضل اشاره كردم و گفتم: يكى از شعرهايت را بخوان؛ او هم شروع كرد و خواند. اسم شعر قصه ازدواج بود. صد بيت از اين اشعار را با همان احساس داغ و بغض هميشگى ‏اش خواند؛ طورى كه اشك را مهمان چشم همه حضار كرد...
عقیق: ابوالفضل سپهر متولد 15 خرداد 52 بود. در نوجواني و در اثر سانحه اي پدر خود را از دست داد و در كنار تحصيل مشغول كار شد. او در اين مدت در چند فيلم و سريال هم، بازي كرد. در سال 77 در اثر همنشيني با ايثارگران و خانواده هاي شهدا و جانبازان و با مشاهده غفلت ها و كاستي هاي بي شمار در حفظ دست آوردهاي شهدا، دست به قلم برد و اولين شعرش را نوشت اما هنوز تصميم به چاپ شعرهايش نگرفته بود تا اينكه در ملاقاتي با همسر شهيد همت، بنابه اصرار دوستانش شعري را خواند كه درباره ازدواج شهيد همت بود.

بعد از خواندن اين شعر و اصرار همسر شهيد همت، سپهر تصميم به چاپ
اشعارش گرفت. اما شرط چاپ اشعارش اين بود كه مقدمه اي بنويسند، حداقل 30 صفحه اي، در آن همه حرف هاي دلش را بزند. او ابتدا اشعارش را در ماهنامه فكه چاپ كرد و در بسياري از مجالس بزرگداشت شهدا نيز شركت مي كرد و اشعارش را مي خواند و براي اينكه بيشتر دردل شنونده اثر كند زبان محاوره اي را برگزيد. هنوز مدتي نگذشته بود كه سراينده شعرهاي «اتل متل»، كليه هايش را از دست داد و روانه بيمارستان شد سرانجام اين حماسه سرا در سال 1383 و شب ولادت حضرت اباعبدالله(ع) پس از يك دوره بيماري سخت دعوت حق را لبيك گفت
   

مجموعه شعرهايش در كتابي به نام «دفتر آبي» چاپ شده است .

    مقدمه اين كتاب مطلبي است با عنوان «فرشته پلاك طلايي مي خواهد» .شعرهاي اين شاعر بسيجي در هر محفلي قرائت مي شد. او در قطعات خود مظلوميت شهدا و خانواده هاي شهدا و جانبازان را به تصوير مي كشيد و اشك را ميهمان چشم ها مي كرد. .

معبری به آسمان گلچينی از برترين سروده‌های ابوالفضل سپهر در قالب 10 قطعه صوتی به شرح زیر است:

- قصه ازدواج

 اتل متل یه مادر

  سنگ قبر شکسته

 چشم چشم دو تا چشم

  کجایید ای شهیدان خدایی

  اتل متل یه جعبه

  اتل متل یه بابا

 قلب زمین

   قصه بچه بسیجی

 یاس کبود / ظهور

گلعلی بابایی می گوید : بهار 83، نفس‏ هاى آخرش را مى‏ كشيد كه با سپهر و چند تا از بچه‏ ها رفتيم اصفهان، منزل شهيد همت. از قضا، مهمان عزيزى هم داشتند؛ يك برادر جانباز با خانواده ‏اش، مهمان خانواده شهيد همت بودند. همين كه وارد منزل شديم، سپهر رو به من كرد گفت: «اين جا چه با حاله! آدم احساس سبكى مى ‏كنه».

لحظاتى بعد كه همه نشستند، به ابوالفضل اشاره كردم و گفتم: يكى از شعرهايت را بخوان؛ او هم شروع كرد و خواند. اسم شعر قصه ازدواج بود. صد بيت از اين اشعار را با همان احساس داغ و بغض هميشگى ‏اش خواند؛ طورى كه اشك را مهمان چشم همه حضار كرد...

همين كه راه افتاديم، حسين بهزاد گفت: «آدم اصفهان بيايد و شهرضا نرود؟ آقا جان! الاّ و بالله، نمازمان را بايد كنار مزار شهيد همت بخوانيم». گفتم: «بابا اين جا تا شهرضا 75 كيلومتر فاصله است. ما هم بايد از اين جا برويم دوكوهه. باشد براى دفعه بعد».

سپهر كه تا اين لحظه ساكت بود، برگشت و گفت: «اگر مى ‏رفتيم شهرضا خيلى خيلى خوب بود». گفتم: مى‏ رويم شهرضا.

بين راه از سپهر پرسيدم: «شعرى كه خونه حاجى خواندى، از قبل انتخاب شده بود»؟ گفت: «نه همين طور كه دفتر را باز كردم، اين شعر آمد؛ من هم آن را خواندم».

دقايقى از اذان مغرب گذشته بود كه رسيديم شهرضا. يك‏راست رفتيم سر مزار شهيد همت. سپهر، آن جا نماز باحالى خواند و بعد آغوش باز كرد و سنگ مزار حاجى را مثل جان شيرين در بغل گرفت.

همان جا كنار مزار همت، بساط شاممان را پهن كرديم. در حين شام خوردن، سپهر گفت: «من تصميمم را گرفتم»

گفتم: چه تصميمى؟

گفت: چاپ مجموعه شعرهايم!









گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۶
امیر
|
|
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۷
وحب وجب این خاک مدیون همتهاست /بیایید شرمنده نشویم
مهرداد نره ای
|
|
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۳
روحش شاد شهید همت . من افتخار میکنم شهید همشهری من بود شهید نه برای من بلکه بچه های شهرضا افتخار است روحش شاد یادش گرامی
ناشناس
|
|
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۵
هرچه می گذرد روزگار بر وسعت احترام این شهید می افزاید
مهرداد
|
|
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۹
درود فراوان بر تو ای شهید بزرگوار
روحت شاد و یادت گرامی ای فرمانده بزرگوار
عباس
|
|
۱۷:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۴
حاج همت سلام
منافی
|
|
۱۷:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۴
در عکس اول حاج محمد رضا دامغانی و حاج حسین بهزاد نیز حضور دارند
ناشناس
|
|
۰۵:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۴
شب تولد حضرت عباس شهيد شد
مشکات
|
|
۱۸:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۳
ایشون که بر اثر مریضی فوت کردند
چرا می گین شهید؟؟
سعيد
|
|
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۳
يا ليتنا كنا معكم و افوض فوضاً عظيماً .

شما مانديد و ما رفتيم ،
خوشا به اقبال بلندتان .
صادق
|
|
۰۰:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۳
یاد تمامی شهدا شاد با ذکر 1 صلوات
محمد مهدی
|
|
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
عکس اول نفر وسط حاج حسین بهزاد است
هموطن
|
|
۱۷:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
روحشان شاد ویادشان همیشه گرامی باد
مرتضی احمدی
|
|
۱۶:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
ممنون که یادی از شاعر مظلوم کردید
ناشناس
|
|
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
اگه این شهیدان والا مقام نبودن خیلیها مجبور بودند برای امرار معاش بیل بزنندو ...
بچه هیئتی
|
|
۱۶:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
روحمان با یادشان شاد
ناشناس
|
|
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
ای کاش روی سنگ قبر این شهید والا مقام به جای کلمه پاسدار کلمه معلم حک شده بود .