سليمان جعفرى مى گويد: از امام موسى بن جعفر(ع) شنيدم كه به پدرم فرمود: چرا تو را با عبدالرحمن بن يعقوب مى بينم؟
پدرم گفت : او دايى من است .
حضرت فرمود: او فرد منحرفى است و عقيده فاسدى دارد، يا با او همنشين باش، يا با ما.
پدرم پاسخ داد: عبدالرحمن هر چه مى خواهد بگويد، وقتى من عقيده او را قبول نداشته باشم، آيا چيزى بر من است؟
حضرت فرمود: آيا نمى ترسى بلايى بر او نازل شود و دامنگير تو شود؟ آيا نمى دانى كه فردى از اصحاب حضرت موسى(ع) بود و پدرش از اصحاب فرعون؛ هنگامى كه لشكر فرعون به دنبال حضرت موسى(ع) و اصحابش وارد دريا شدند، آن فرد به طرف لشكر فرعون رفت تا پدرش را كه يكى از طرفداران فرعون بود، نصيحت كند و سپس برگردد. ولى نصايح او براى پدرش بى فايده بود، در حالى كه پدرش را نصيحت مى كرد، دو طرف دريا به هم رسيد و او همراه فرعونيان غرق شد.
پی نوشت:
بحار الانوار، ج 74، ص 200