- اينها افسارهايى است كه به گردن بنى آدم مى زنم و آنها را به طرف گناه مى كشانم .
آن افسار خيلى كلفت ، نظر اين شخص را جلب كرد، گفت : آن براى كيست ؟
- اين براى يك آدم خيلى گردن كلفتى است .- كى .
- شيخ انصارى .- چطور؟
- اتفاقا ديشب زدم به گردنش اش يك چند قدم آوردم ولى زد آن را پاره كرد.- حالا افسار ماها كجاست ؟
- شما كه افسار نمى خواهيد، شما دنبال من هستند! اين افسار مال آنهايى است كه دنبال من نمى آيند.
آن شخص صبح آمد خواب را براى شيخ انصارى نقل كرد.
مثل اينكه شبى بوده شيخ خيلى اضطرار پيدا مى كند و پولى كه بابت سهم امام بوده و فردا بايستى تقسيم مى كرده است به عنوان قرض از آن چيزى برمى دارد؛ مى گذارد سرجايش . شيطان كه گفته بود زنجير رازدم به گردنش و او را چند قدم آوردم ولى بعد پاره كرد و رفت ، قضيه اين بوده است .
(توحيد، مجموعه آثارشهید مطهری، ج 4، ص 332)
منبع:جام
211008