پاسی از شب گذشته بود که برای مصاحبه با حاج حسین سازور به حسینیه موج الحسین(ع) رفتیم؛ در خیابان خیابان 17 شهریور، بعد از تقاطع قیام. در فضایی صمیمی مصاحبه را آغاز کردیم؛ صریح و محکم و شورانگیز حرف میزد، مختصری از خاطرات کودکی و جوانیاش گفت و بعد از دغدغههایش؛ از تأثیر نفس در ثبت نوحههای ماندگار تا اصول و آداب ذاکری و نوکری، خواص دستگاه امام حسین(ع)، سبک ملودی و شعر در نوحهخوانی، احکام و آداب و اسرار مجلس امام حسین(ع)، مقام روضه و گریه و... . بخش نخست این گفتوگو به شرح ذیل منتشر میشود:
_ به عنوان فتح باب گفتوگو مختصری از بیوگرافی خود بفرمایید؛ کی، کجا و چگونه وارد دستگاه امام حسین(ع) شدید و اگر چنانچه خاطره یا نکتهای از آن دوران دارید بفرمایید.
قبل از انقلاب حوالی سال 49 یادم هست که یک هیئت شش نفره داشتیم که یک هیئت خانگی بود و معمولا در ایام محرم در خانه خودمان برگزار میشد که بعد به هیئت هفتگی شبهای جمعه تبدیل شد و آن هیئت هفتگی در طول سال ادامه داشت و تا به محرم میرسید، اوج میگرفت. جایی در خیابان آیتالله سعیدی داشتیم. چون مسجد موسی بن جعفر(ع) در آن محل محور بود و تا سال 49 خود آیتالله سعیدی در آن نماز میخواند که در همان سال به شهادت رسید. وضعیت به همین منوال گذشت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید.
در روزهای انقلاب در ایام محرم که تکیه میبستیم، از روز پنجم و ششم جلسه شلوغ میشد. بعد از انقلاب به تدریج در کنار ایام محرم، جلسات هفتگی را راهاندازی کردیم و جلساتی که الآن داریم از سال 61 برقرار است و الآن قدمتی حدود 30 ساله دارد و یکشنبه شبها برگزار میشود. جلسهای هم داریم که جمعهها عصر در شهرری برگزار میشود و آن نیز قدمتی 30 ساله دارد. در جلسهای دیگر صبح پنجشنبهها زیارت عاشورا داریم که نزدیک 20 سال است هر هفته برگزار میشود و اینها جلسات ثابت ما است.
جلسات مناسبتی مختلفی نیز در میلادهای اهل بیت(ع)، دهه فاطمیه، ماه رمضان و... در ایام مختلف سال، چندین سال است که برقرار است و اکثر آن جلسات هم در همین موجالحسین(ع) برگزار میشود. اولین جلسه رسمی هیئت رزمندگان در تهران جلسه ما بود که حاجآقا منصور، حاجآقا حدادیان و حاجآقا پوراحمد میآمدند و من هم در خدمت دوستان بودم.
_ از چگونگی و چند و چون شکلگیری موجالحسین(ع) بفرمایید؛ چه شد که این حسینیه چنین نامی به خود گرفت؟
در یکی از شبهای محرم در محبان المرتضی(ع) برنامه داشتیم؛ هیئتی که حاج محمود ژولیده و داود عابدی در جبهه حوالی سالهای 60 -61 تأسیس کرده بودند. بعد از یک سالی که به تهران آمدند، ما به پست حاجمحمود خوردیم و صفای ایشان جذبمان کرد و تا مدتها به جلسه پربار ایشان میرفتیم تا اینکه تصمیم گرفتیم بعد از مسجد ارک جلسهای بگیریم و اولین سال در خیابان باغ جواهری در خیابان ایران در منزل سیدمحمودی برنامه گرفتیم. بعد از مدتی حسین چکشطلا اینجا را خرید و جواز گرفت و ساخت. حوالی سالهای 82 یا 83 بود که فقط یک سقف زیر زمین را زده بودند و ما تلاش میکردیم که برای محرم آماده شود. شروع به کار کردیم و بچه ها را بسیج کردیم و کف خاکی زیرزمین را درست کردیم و بخاری گذاشتیم که خشک شود. هر جوری بود آنجا را آماده کردیم و اتفاقا استقبال عجیبی هم صورت گرفت. بعد که حسینیه ساخته شد، طبقه بالا آمدیم. آن زمان اسم اینجا به حسینیه چکشطلا معروف شده بود. در مشهد به حاج منصور گفتم که یک اسمی برای حسینیه بگذارید. ایشان هم گفتند موج الحسین(ع) و موج الحسین(ع) شد.
_ به نظر شما علت ماندگاری و تأثیر نفس ذاکران و نوحهخوانهای قدیمی و پیشکسوتهای این کار مانند حاج ناظم، شیخ رضا سراج، نادعلی کربلایی و بزرگانی که در قید حیات هستند چیست؟
من توفیق زانو زدن مقابل این بزرگان را نداشتم، اما از ماندگاریشان میشود فهمید که این عزیزان چقدر ارزش داشتند؛ علتاش این بود که آن چه را که اهل بیت(ع) خواستند، اینها هم همان را خواستند، تنها راز ماندگاریشان همین است.
واقعهای را درباره امام حسین(ع) نقل کردهاند که حضرت در آخرین حملهای که به سپاه کوفه کرد و آنان هزیمت کردند و پراکنده شدند و آن لشکر 30 هزار نفری مثل پنبه از هم پاشید، منادی خدا به امام حسین(ع) خطاب کرد (برخی میگویند خطاب خود خدا بوده) که فرمود: آنچه را که به تو وعده داده شده، آمادهایم به تو بدهیم و کشته هم نشوی؛ یعنی اگر میخواهی کشته هم نشوی ما آن را میدهیم، حالا چکار میکنی؟ اختیار را به امام حسین(ع) داد. سیدالشهداء(ع) چون قله بندگی خدا را فتح کرده بود،به خدا گفت: خدایا تو چه میخواهی، آنچه را که تو میخواهی من همان را میخواهم. بالاتر از این تعبیر را نمیتوان گفت. خطاب رسید ما میخواهیم تو را کشته ببینیم و زن و بچهات را اسیر. بعد حضرت از حمله دست کشید.
امام حسین(ع) اگر ماندگار شد یک جهتاش این بود که آنچه را که خدا میخواست؛ ایشان هم همان را خواست. این را باید به گوش مداحان رساند. با اینکه خدا گفته بود، هرچه میخواهی میدهیم، اما ایشان همان را خواست که خدا میخواست. این رمز عبودیت است. اگر امثال حاج ناظم ماندگار شدند علت این است که آنچه اهل بیت(ع) خواستند اینها همان را خواستند و خواسته خود را کنار گذاشتند و خواسته اهل بیت(ع) را بر خواسته خود غلبه دادند. هرکس این کار را کند بقا دارد؛ بقا بر بودن و حضور نیست، خیلیها از دنیا رفتهاند اما بقا دارند.
عمل به قانونِ خود شرط نیست
شیخ صدوق متعلق قرن چهارم هجری است، الان قرن چهاردهم است. هزار سال است که شیخ صدوق هست. چند صد سال است که شیخ مفید است. امام خمینی(ره) تا قیامت خواهد بود. خودش فرمود من عهد کردهام هیچ چیز را بر رضای خدا ترجیح ندهم. این تفکر بقا دارد. هیچکس در خلقت نمیتواند امام حسین(ع) را خط بزند. این تفکر ماندگار است. آنها که میخواهند بقا داشته باشند، به نظر من راهش این است آنچه که اهل بیت(ع) میخواهند به آن عمل کنند؛ عمل به قانونِ خود شرط نیست. آنها که صاحب نفس بودند، آن چیزی را که میخواستند پیاده کنند تا مردم به سمت خدا روند، از خودشان در نیاوردند؛ آن را هم از خدا گرفتند.
شیخ شوشتری روضه را از روی کتاب برای مردم میخواند. در احوالات ایشان هست که به حرم سیدالشهداء(ع) رفت و التماس کرد و گفت: من میخواهم مردم به در خانه شما بیایند و آنها را به سمت شما هدایت کنم. مرا کمک کنید و عنایتی کنید، به من چیزی بدهید که در این راه موفق باشم. در عالم خواب سیدالشهداء(ع) را دید که به حبیبابنمظاهرفرمود: از سفره ما نانی به شیخ جعفر بدهید تا بخورد. تأثیر همان نان بود که شیخ جعفر تا بالای منبر میگفت «السلام علیک یا اباعبدالله(ع)» چندین نفر را بیهوش از مجلس بیرون میبردند.
نوکری امام حسین(ع) عطایی و گزینشی است، نه اکتسابی
چیزهایی در مجلس امام حسین(ع) هست که اکتسابی نیست، دستگاه سیدالشهداء(ع)کسب کردنی نیست. سرّ و رمز فنی و اصلی کار، عطای اهل بیت(ع) است؛ باید امام حسین چیزی به آدم بدهد. همه چیز را هم اگر یاد بگیریم و به دست بیاوریم، با یک نگاه امام حسین(ع) برابری نمیکند. اهل بیت(ع) هم اگر بخواهند چیزی به شما بدهند اسراف نمیکنند، باید فرد مورد نظر زمینهاش را داشته باشد. اعماق دل آدمی را میبیند و بررسی میکند که آیا در آدم آن مقبولیت و ظرفیت هست و آنگاه به او عطا میکند.
_ فرد باید چه مختصات و مشخصاتی را در خود جمع کند تا شایسته عطا و گزینش اهل بیت(ع) بشود؛ به بیان دیگر و به تعبیر هیئتیها کسی که منتسب به نوکری دستگاه امام حسین(ع) است چه آدابی را باید رعایت کند تا مورد گزینش ایشان قرار گیرد؟
من اعتقادم را میگویم؛ ممکن است حرفی را که من میزنم، در مورد خودم صادق باشد، اما چنین چیزی برای دیگری انجام نشده باشد. من اعتقادم این است که دستگاه امام حسین(ع) گزینشی است که خود اهل بیت(ع) انجام میدهند. الان شما اراده کنید که در شغلی قرار گیرید. میتوانید و میروید در شغلی قرار میگیرید؛ برخی شغلها زحمت کمتر و برخی شغلهای دیگر زحمت بیشتری دارند، اما این گونه نیست که اگر اراده کنی، نوکر امام حسین(ع) باشی. اینجا باید گزینش اهل بیت(ع) باشد.
به قانون اهل بیت(ع) عمل کنیم نه قانون خودمان
اگر ما اعتقاد داریم که اهل بیت(ع) ما را گزینش کردهاند، پس به آن قوانینی که ایشان گذاشتهاند باید عمل کنیم، نه قانون خودمان. من عرضم این است که ذاکری در دستگاه امام حسین(ع) گزینشی است که انجام میشود. اهلبیت(ع) برخی را برای این کار انتخاب میکنند، حال در آنان چه میبینند که برای این وادی میگذارند، آن را نمیدانیم که شاخصهایش چه بوده است. ممکن است هر شخصی توجیهاتی برای خودش داشته باشد. این را اهل بیت(ع) میدانند و این نیست که اگر کسی صدایی داشت و شعری بلد بود، قیافهای داشت و مقداری از فن کار را بلد بود به دستگاه امام حسین(ع) بیاید و بخواهد جولان دهد.
اینگونه نیست و باید نوکری در دستگاه امام حسین(ع) را اهل بیت(ع) گزینش کنند و اگر گزینش کردند آنها زندگی دنیایی اعم از کار، شغل و زن و فرزند، نیت و عبادت و همه چیزت را اداره میکنند و دیگر نیازی نداری بخوانی و پول بگیری، نیازی نداری که در خوانندگی سراغ بهترین ماشین بروی، مگر بهترین ماشین سوار شدن به مداحان شخصیت میدهد؟ سؤالم این است که آیا بهترین ماشین سوار شدن به مداح شخصیت میدهد و یا وجههاش را بالا میبرد؟ یا پول و لباس و شهرت آن چنانی داشتن؟ مگر شهرت به فرد شخصیت میدهد؟! اینطور نیست، این اثبات شده که اینطور نیست.
اگر به قانون اهل بیت(ع) تمکین کردیم و سر فرود آوردیم، همین کار ما را درست میکند و اهل بیت(ع) برای ما شغل درست میکنند و خانه درست میکنند و... . اگر کسی در دستگاه امام حسین(ع) بگوید من این چیزهایی که به دست آوردم، خودم به دست آوردم، این غلط زیادی است. این ادعا در غیر از دستگاه امام حسین هم غلط زیادی است، چه رسد به این دستگاه. در دستگاه امام حسین(ع) کسی نمیتواند بگوید من خودم میخوانم، اداره میکنم، گریه میاندازم و... اصلاً این گونه نیست و کار دست دیگری است.
ما مجری قوانین اهل بیت(ع) هستیم و هرکس در اجرای قوانین اهل بیت(ع) قویتر و مصممتر، نزد اهل بیت(ع) مقربتر است. ممکن است ما کنار قوانین اهل بیت(ع) خودمان تبصرههایی بزنیم، اما بهتر است بفهمیم آن چیزی که اهل بیت(ع) برای ما مقدر کردهاند، خوب است. مداحان، نوکران و ذاکران اهل بیت(ع) باید آن را بدانند. اگر قرار است اهل بیت(ع) من را اداره کنند من دیگر غصه شغل، خانه و کم آوردنه و کمبودها را ندارم. اگر غیر از این باشد و قانون اهل بیت(ع) را قبول نداشته باشیم و قانون خودمان را قبول داشته باشیم، میگوییم ما یک جلسه میخوانیم، دو میلیون تومان میگیریم و فردا و پس فردا در جلسات دیگر میخوانیم و پولمان را میگیریم و بقیه ماه را هم میخوابیم! آیا این نوکری امام حسین است؟!
مطمئنا خیلیها خط میخورند
شما دم از نوکری امام میزنید، مگر میشود کسی بگوید من نوکر این خانواده هستم، اما قانونش را من تعیین میکنم، هفتهای دو ساعت میخوانم و با این شرایط میآیم و باید صاحبخانه نیز با من اینگونه برخورد کند! در این صورت تو دیگر نوکر نیستی، نوکر به کسی اطلاق میشود که سر سپرده قوانین آن خانواده باشد و هرچه آنها میگویند، انجام دهد. بیایید قیاس کنیم کاری که ما انجام میدهیم آیا همان کاری است که آنها میخواهند؟ مطمئنا خیلیها خط میخورند.
_سؤال بعدی درباره نسبت هیئت و دستگاه امام حسین(ع) با سیاست است؛ برخی از نوحهخوانان و ذاکران به بهانه دوری از سیاست و اهل آن، از خواندن اشعاری درباره انقلاب، شهدا و دفاع مقدس پرهیز میکنند و ادعایشان این است که دستگاه اهل بیت(ع) ربطی با سیاست ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
یکی از ابعاد صحبتهای بنده درباره همین ضرورت بالا رفتن فهم از دستگاه سیدالشهداء بود. اگر فهم بالا نرود، فرد در کف میماند و فقط برایش عاشورا و تاسوعا جلوه کرده است، بقیه سال چه میشود؟ آیا امام حسین(ع) برای این 10 روز و یک ماه محرم است؟ آیا امام حسین(ع) برای یک سال و یا یک عمر است؟ خیر! ما میخواهیم وسعت بیمنتهای امام حسین(ع) را بفهمیم. وقتی این را بفهمیم در این میان کسی نمیتواند بگوید من سیاست در هیئت را قبول ندارم. برای این که دشمن سیدالشهداء(ع) با سیاست کار دارد، مگر میشود تو به آن کار نداشته باشی؟ چطور یزید بن معاویه ملعون به سیدالشهداء کار داشته و خاندان اهل بیت(ع) و آن همه انسان را تا زن و بچه تار و مار کرده و کشته است، بعد میشود سیدالشهداء(ع) به او کاری نداشته باشد؟ امروز آمریکاییها در دنیا چیکار میکنند؟ مسلمانان را نمیکشند؟
در دنیای امروز مسلمانان کشتار میشوند و مگر میشود ما نسبت به این ماجرا بیتفاوت باشیم؟ اگر کسی این تفکر را داشته باشد، بدان معناست که امام حسین(ع) را قبول ندارد و تنها جایی ایشان را قبول دارد که به نفع خودیت خودش باشد. میخواهد این حرف را بزند که من امام حسین را تا جایی قبول دارم که منافع من تأمین شود. ما در جلسه خودمان این قسم حرفها را میزنیم. اگر کسی امام حسین(ع) را فهمید دنیا و آخرتش تأمین است و اگر کسی نفهمید ممکن است دنیایش تأمین باشد، اما چه دنیایی؟ یزید ملعون مگر چقدر بعد از امام حسین(ع) زندگی کرد، پنج سال! این چه دنیایی است؟ بنابراین به دنیایش هم نخواهید رسید. این که حضرت به عمرسعد فرمود اگر مرا یاری نکنی، به گندم ری هم نمیرسی یعنی به دنیا نمیرسی، اما او به جای اینکه این حرف را بفهمد گفت به جوی ری هم قانع هستیم.
_ سؤال بعدی مربوط به جریانشناسی خط اصیل نوحهخوانی است؛ در سالهای اخیر در میان برخی ستایشگران و مادحین جوان، سبکهای جدیدی مشاهده میشود که چه از لحاظ شعر و چه از لحاظ آهنگ و ملودی با خط سنتی متفاوت است و بعضاً انتقادتی را از سوی کسانی که به سبک سنتی تعلق خاطر دارند ـ چه از حیث سبک و ملودی و چه از حیث قوت و ضعف اشعار ـ به دنبال داشته است؛ نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
در این قصه حرف زیاد زده شده. البته کسانی که در این موضوع انتقاد میکنند، همهشان خیرخواه نیستند و تنها عده قلیلی خیرخواه هستند. انتقاد خیرخواهانه از بیان معلوم است. اکثراً میخواهند چیزی را عَلَم کنند و بر سر نوکران امام حسین بکوبند؛ چیزی را مستمسک قرار دهند و به دستگاه سیدالشهداء(ع) خدشه وارد کنند.
کسر شأن ماست که از جاهای دیگر سبک بگیریم
اما درباره نوحهخوانی در این دستگاه باید عرض کنم که بطن این کار، خداوند متعال است که غنی است و امام حسین(ع) مظهر غنیبودن خداوند است. آنقدر مکتب امام حسین(ع) پُر است، دیگر لازم نیست از جای دیگری سبک بگیریم. مگر امام حسین(ع) کم دارد؟ شما در هر خیری بخواهی وارد شوی، امام حسین(ع) امام آن خیر است. فرض کن در دنیا بخواهی دنبال پول بروی، امام حسین(ع) امام آن پول است و آن کسی است که دستش به خزائن خدا میرسد. اگر بخواهی با نماز به جایی برسی، امام حسین(ع) امام نماز است؛ در حوزه سبک نوحهخوانی و ذاکری هم سیدالشهداء(ع) آنقدر غنی است که ما دیگر نیازی به سبک آوازهخوانان نداریم. به همین خاطر خیلی از رفقای ذاکر ما سبکهایشان را خودشان درست میکنند که سبکهایی سوزناک، پرحزن و حماسی هستند.
هرچیز که حزن داشته باشد مال امام حسین(ع) است. حتی اگر دیگران چیزی میخوانند که حزن دارد، برای امام حسین(ع) است. آنها میآیند از امام حسین(ع) ما میگیرند، ما که میخواهیم مداح امام حسین باشیم چرا باید از آنها بگیریم، این کسر شأن ما است. ارباب ما اختیاردار همه چیز است. من برای سبک خواندنم هم به امام حسین(ع) توسل میکنم که چون میخواهم برای محرم بخوانم باید سبکی داشته باشم و اوست که از کرم خود به هرکس سبکی میدهد.
کنار خوان گسترده امام حسین(ع)، بقچه خودت را باز نکن
مثالی میزنم: از همان ابتدای روضهخوانی برای امام حسین(ع) تاکنون شما دو سبک مانند هم پیدا نمیکنید. این همه سبک خوانده شده است. ممکن است ما یک سبک را دو سال بخوانیم اما دو سال بعد، این سبک عوض میشود و جلوتر میرود.اگر شما در شعرهای مربوط به عاشورا و امام حسین(ع) نگاه کنید، دو بیت مانند هم پیدا نمیکنید. خیلی عجیب است! چند میلیون بیت شعر برای امام حسین(ع) گفته شده، اما دو بیت آن مانند هم نیست. این به این دلیل است که شعر برای سیدالشهداء(ع) غنی است. چنین وجود نازنینی را اگر به سمتش برویم خیلی چیزها را از ایشان میگیریم و دیگر اصلاً نیازی نداریم که از سبکهای پیش پا افتاده آوازهخوانان و یا سبکهای غربی الگو بگیریم.
اگر کسی این کار را انجام داد بداند ناقلندری کرده است؛ یعنی تعبیر سادهاش این است که کنار سفره امام حسین(ع) بقچه خودش را باز کرده و میخواهد از بقچه خودش بخورد؛ چقدر به صاحبخانه بیاحترامی میشود؟ مثل آن است که شما من را به خانه تان دعوت کنید و سفره پهن کنی و 10 رقم غذا بگذاری و من بقچه خودم را باز کنم و نان و پیاز خودم را بخورم، چقدر به صاحبخانه برمیخورد؟ سیدالشهداء(ع) میفرماید من غنی هستم، از من بخواهید تا به شما بدهم.
_ به نظر حضرتعالی سرّ ماندگاری سبکهای نوحهخوانان قدیمی و اشعار شاعران بزرگی چون محتشم و عمان سامانی چه بوده و چگونه است که اشعار، سبکها یا دودمههایی مانند «بر مشامم میرسد هر لحظه...» یا «ای ساقی لبتشنگان...» چند ده سال و بلکه یک قرن در اذهان و افواه مردم میماند و ورد زبان آنان میشود، اما بسیاری از اذکار و اشعار، تنها متعلق به یک محرم است و ماندگاری آن آثار را ندارد؟
سرِّش این است که آن شعر مورد پسند اهل بیت(ع) قرار گرفته است. البته نه اینکه اشعار دیگر مورد پسند ایشان نبوده باشد، به اشعار دیگر هم اهل بیت(ع) نظر دارند. نقل میکنند که شخصی به حرم امیرالمؤمنین(ع) رفت و از روی اخلاص شعری گفت و یک مقدار غلو هم داشت: «شمع میسازم برایت یا امیرالمؤمنین(ع)/ قد این گلدستههایت یا امیرالمؤمنین(ع)» دستش را نیز دراز کرد که آقا یک صله به من بده! و ناگاه یک قندیل طلا به دستش افتاد.
شاعری آگاه به فن شاعری و وزندان و قافیهدان این صحنه را مشاهده کرد و قصیدهای فاخر و قوی برای مولا خواند و سپس دستش را برای گرفتن صله دراز کرد و یک قندیل نقره در دستش افتاد. گفت: یا امیرالمؤمنین(ع) این شخص یک خط شعر خواند و به او طلا دادی و من که یک قصیده خواندم به من نقره دادی. امام و امیرالمؤمنین(ع) هستی اما شعر بلد نیستی! حضرت به خوابش آمد و گفت هم امیرالمؤمنین(ع) هستم، هم امام هستم، هم شعر بلد هستم و خوب هم بلد هستم. اما آن فرد با همه وجودش شعر گفت و ما شعر او را پسندیدیم، تو شعری گفتی که مضمون و قافیه و ردیف داشته باشد.
محتشم که شعرش را گفت در قلب حضرت زهرا(س) نشست
اگر می بینید آن اشعار ماندگار شده است ببینید سرایندهاش با چه اخلاصی شعر گفته که شعر در قلب حضرت زهرا(س) نشسته است. محتشم که شعرش را گفت در قلب حضرت زهرا(س) نشست و حضرت گریه کردند. چند قرن است که اشعار او پرچم و کتیبه شده است. نظر خاص اهل بیت(ع) به آن شعر است، شهریار یک دیوان شعر گفته، اما «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» را مولا پسندید و آن شاخص دیوان شهریار است و محتشم نیز دیوان بزرگی دارد، اما ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» در قلب حضرت زهرا(س) نشسته است.
_ رهبر معظم انقلاب خطاب به شعرای آیینی تأکید کردهاند که از خواندن شعرهای متوسط و ضعیف در شأن اهل بیت(ع) پرهیز کنند و البته ایشان در جای دیگر فرمودهاند که هیچ اشکالى ندارد از شعرى با زبان مردم البته با مضمون درست و صحیح استفاه شود. با این حال برخی از مادحین معتقدند که هرچند اشعار محتشم، نیّر تبریزی، عمان سامانی، آیتالله غروی اصفهانی و... بسیار والا و فاخرند، اما به دلیل قدیمی و مهجور بودن واژهها و مضامین برای نوجوانان و جوانان امروز به صورت کامل قابل فهم نیستند و باید از اشعار سادهتر و همهفهمتر با سبکهای جدید استفاده کرد. نظرتان درباره این موضوع چیست؟
این سؤال شما چند قسم جواب دارد: اول آنکه کار را باید از اهلش بپرسند و در وادیاش باشند. الان اگر تا صبح برای شما از شعر بگویم شاید متوجه شوید، اما کنه آن را متوجه نمیشوید. اهلش میدانند که در کجا شعر حماسی بخوانند و در کجا غزل مصیبت و در کجا شعر نوحه واحد؛ در کجا شعر متأخر بخوانند و در کجا شعر متقدم.
قسم دوم جواب این است که اهل بیت و امام حسین سمبل همه خوبیها هستند و هرکاری متصل به ایشان باشد باید بالاترین خوبی باشد. من می خواهم برای امام حسین سینه بزنم، باید بهترین سینه را بزنم، اگر میخواهم گریه کنم بهترین گریه را داشته باشم و اگر شاعرم بهترین شعر را بگویم. اگر نوحهخوان هستم باید بهترین شعر را بخوانم. اگر من هیئتدارم و میخواهم برای امام مجلس درست کنم باید بهترین مجلس را درست کنم. شما نگاه کن که در خانهات مهمان دارید و از نظر شما آدمهای خوبی هستند و از نظر دیگران ممکن است خوب نباشند. شما برای مهمان خود چه میکنید؟ خانه را درست میکنید و فرش خوب، پذیرایی خوب، غذای خوب و کادوی خوب را به آنها میدهید. حال میخواهی هیئت امام حسین برگزار کنی کجا برگزار می کنی؟ زیرزمین؟ پارکینگ؟ زیر پایشان عزاداران موکت میاندازید؟ باید شعر خوب،گریه خوب، خواندن خوب و هرچه خوب است برای امام حسین(ع) خرج کرد.
گریهها باید پای یک شعر بشود تا رشد کند
قسم سوم این است که برخی به مصداق «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ» بضاعتشان کم است. حالا وظیفه نوکر و نوحهخوان این است که شعرش باید خوانده شود و به گوش چند مستمع برسد و چند گریه پای این شعر شود تا رشد کند. اینگونه نیست که محتشم یکباره بگوید «باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»؛ نه! قبل از آن 100 شعر گفته و خریدار نداشته است. شعرهایی را جایی خواندهاند، بر آن اشکی ریخته شده و سینهای زده شده است و پیرهنی پاره شده تا حضرت زهرا(س) پسندیده است.
ایراد به کار امام حسین(ع) و دستگاهشان، نه در حیطه شما، نه در حیطه ما و نه در حیطه خیلی از افراد نیست. اینها مسائل معرفتی است و در مورد اشعاری که در آن خوانده میشود نمیتوان با رویکرد و منظر بررسی شعر در یک شب شعر نگاه کرد. در این دستگاه آن چوپانی که گوسفندهایش را میچراند و نگاهش به گنبد امام حسین(ع) افتاد و گفت: حسینجان این همه آب و تو تشنه، این همه علف و ذوالجناح تو گشنه! امام حسین(ع) اسمش را جزء نوکران و شاعران نوشت، اما خیلیها شعر گفتند و اسمشان ثبت نشد. باید دید چه چیز مقبول میافتد؟!
وظیفه منِ خواننده این است که برای امام حسین(ع) بهترین را بخوانم، در عین حال که بهترین را میخوانم آن فردی را نیز که در حد وسعش برای امام حسین(ع) شعر گفته و بضاعتش کم بوده، دستش را بگیرم و پای منبر بیاورم و یک خط شعر هم بخواند. این باعث رشد آن فرد نیز میشود و از خواندن شعر خود در دستگاه امام(ع) احساس عزت میکند و میکوشد تا قویترش را بگوید. کسی که میخواهد ایرادگیر باشد، باید این کاره باشد و هرکسی نمی تواند راجع به مجلس و نوحهخوان امام حسین(ع) اظهار نظر کند.
روضه جامع چه شرایطی دارد؟
ما میخواهیم برای امام حسین(ع) بهترین شعر را نیز بگوییم، یکی از جهات بهترین این است که ما جامع باشیم و روضه جامع داشته باشیم. منِ مداح میخواهم روضه بخوانم و یکی از بهترین روضهها این است که جامع باشد. یکی از شرایط روضه جامع این است که با زمان حال انطباق داشته باشد. شمر اینطور جنایت کرد و حرمله آن طور. میخواهید الان عین حرمله را ببینید، اسرائیل را ببینید. اگر میخواهید شمر را ببینید که از جنایتش چگونه خنده کرد و قهقهه زد، آمریکا را ببینید. ببینید چطور جنایتکارهای آمریکایی چگونه صف به صف مسلمان ها را میکشند و چگونه خنده میکنند؟ این راباید به مستمع گفت. این یکی از ابعاد روضه جامع میشود.
دیگری این است که وقتی مستمع وارد میشود و یک اطلاعات گنگ راجع به موضوع روضه دارد، من به گونهای بخوانم که آن اطلاعات گنگ از بین برود و مجهولاتش به معلومات تبدیل شود. به تعبیر دیگر مستمع وقتی داخل میشود با وقتی از مجلس خارج میشود، تفاوت داشته باشد. مستمعی که ندانسته به مجلس امام حسین آمده، باید دانسته از مجلس امام حسین(ع) بیرون برود که این هم یکی دیگر از ابعاد روضه جامع است. ادامه دارد...
منبع: تسنیم
مطلب شما درخبرنامه بیرق نت نامه لینک شد.
http://net-nameh.com/archive/beyragh.html