عقیق:امیرالمومنین امام علی(ع) در بخشی از خطبه خود درباره خلافت
فرمودند: سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان
بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نميكردند، و اگر خداوند
از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي
مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش
ميساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب ميكردم، آنگاه ميديديد
كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي بي ارزشتر است.
گفته اند:در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامه اي به دست امام(ع) داد و امام(ع) آن را مطالعه می فرمود، گفته شد، مسايلي
در آن بود كه مي بايست جواب ميداد.وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن
عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز
ميكرديد امام(ع) فرمود:هرگز اي پسر عباس، شعله اي از آتش دل
بود، زبانه كشيد و فرو نشست، ابن عباس ميگويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتاري
مانند قطع شدن سخن امام(ع) اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام
نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
متن حدیث:
أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا
حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا
أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ
وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ
لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ
هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ
قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ
إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً فَأَقْبَلَ
يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ
عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطردت مقالتك مِنْ حَيْثُ
أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ
هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ
عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أن لا يَكُونَ
أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ.
پی نوشت :
«نهج البلاغه،خطبه3»
منبع: مشرق
211008