عقیق: عُمرِ بنِ الخطّاب خليفه بود، جوانى يهودى بر او وارد گرديد در هنگامى
كه عمر در مسجدالحرام نشسته و گروهى از مردم به دورش حلقه زده بودند،
جوان يهودى گفت : مرا به داناترين مردم به خدا و پيامبر خدا و كتاب خدا
هدايت كن .
عمر با دست به اميرالمؤمنين(ع) اشاره كرد. جوان به نزد آن
حضرت آمده و پرسش هاى خود را مطرح كرد و از جمله آنها اين سه تا سوال بود:
يا على ! مرا آگاه كن از اول درختى كه روى زمين روئيده و اول چشمه اى كه
روى زمين جارى شده و اول سنگى كه بر روى زمين قرار گرفته است .
حضرت امير(ع) به وى فرمود: اما سوال تو از اولين درخت ؛
يهوديان مى گويند: درخت زيتون بوده ولكن خلاف گفته اند. بلكه اولين درخت
نوعى درخت خرما بوده كه حضرت آدم آن را از بهشت آورده و در زمين كاشته و
تمام نخل هاى روى زمين از آن به عمل آمده است .
و اما سوال تو از اولين چشمه ، يهوديان مى گويند: آن چشمه اى است كه در
بيت المقدس در زير سنگى قرار دارد ولكن دروغ گفته اند، بلكه اولين چشمه ،
آب حيات بوده كه هر كس از آن بياشامد حيات جاودان مى يابد و حضرت خضر كه
پيشرو ذوالقرنين بود آن را يافته از آن آشاميد و ذوالقرنين بر آن دست نيافت
.
و اما سوال سوم ؛ يهوديان مى گويند: سنگى است كه در بيت المقدس قرار دارد
ولكن چنين نيست ، بلكه اولين سنگ حجرالاسود بوده كه حضرت آدم آن را از بهشت
به همراه خود آورده و در ركن قرار داده و مردم آن را زيارت مى كنند، و آن
از برف هم سفيدتر بوده ولى در اثر گناهان مردم اين چنين سياه شده است .
پی نوشت:
کتاب قضاوت های امیرالمومنین(ع)
منبع:جام
211008