وقتی انسان در محیط آموزشی قرار میگیرد، در این محیط به تعلیم و تعلّم که همان «رابطه استاد و شاگردی» است، میپردازد. این محیط، بالاتر از محیط خانوادگی است. چون انسان چه بخواهد و چه نخواهد، روحش در ابعاد گوناگون در این محیط شکل میگیردز
رابطه تعلیم و تربیت در معارف اسلامی
بحث اوّل این است که رابطه تعلیم و تربیت چیست و چرا ما اینها را کنار هم میگذاریم؟ تعلیم و تعلّم مسأله آموزش است و در کنار آن مسأله تربیت مطرح میشود که عبارت است از روش گرفتن انسان از غیر و روش دادن به غیر. اگر دقت کنیم، میبینیم کسی که تزریق علم میکند و در مقام معلّم قرار میگیرد، در کنار بحث آموزش، به انسانِ مقابل خودش روش رفتاری و گفتاری هم میدهد که من قبلاً این رابطه را بحث کردهام. لذا ما در معارف اسلامی، هم از نظر آیات و هم از نظر روایات، میبینیم که این دو مورد را کنار هم مطرح میکنند. یعنی هرگاه مسأله تعلیم و تعلّم را مطرح میکنند، در کنارش هم مسأله تربیت که جنبههای تأدیبی و روش دادنی دارد را هم میآوردند. در معارف اسلامی این دو مورد را کنار هم میگذارند که این امر نشان میدهد که باید جهتی در کار باشد
دوشادوشی تعلیم و تزکیه در آیات قرآن
ما آیات متعددی داریم که در باب تعلیم و تزکیه مطرح شده است که تزکیه همان تربیت نفس است. مثلاً در سوره بقره دارد: «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون».این آیه شریفه، سه مأموریت را برای انبیا مطرح میکند؛ اوّل: «یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا»؛ تلاوت آیات الهی است که من این مطلب را در گذشته بحث کردهام و الآن جای بحث آن نیست. بهطور خلاصه اوّلین هدف و وظیفه انبیاء این است که آنها به ابناء بشر «بیدار باش» میدهند تا آنها را از خواب غفلت بیدار کنند. وقتی که بشر از خواب غفلت بیدار شد و متوجه انسانیت و جنبه الهی خود شد، مأموریت دوم مطرح میشود که فرمود: «وَ یُزَکِّیکُمْ»؛ یعنی بحث تزکیه را مطرح میکند. حالا که انسان چشم باز کرد و از خواب غفلت بیدار شد، مسأله تربیت و تطهیر نفس مطرح میشود. این به جهت اهمیت مسأله تربیت نفوس است. بعد از آن هم مأموریت سوم است که میفرماید: «وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»؛ این هم جزء مأموریت انبیا است. لذا انبیا هم مأمور به تعلیم انسانها هستند و هم مأمور به تربیت آنها.
نخستین مأموریت انبیا
در سوره آلعمران آمده است: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة». خداوند بر مومنین منّت گذاشت که پیامبری از خودشان برای تلاوت آیات، تزکیه جانها و تعلیم کتاب برانگیخت. مفادّ این آیه هم همان مطلب قبلی است. آیه دوم سوره جمعه هم که معروف است که میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ». از همه این آیات فهمیده میشود که مأموریت اوّلیه انبیا، همین مسأله تربیت و تزکیه نفوس است.
محیط آموزشی یعنی چه؟ هر محیطی که در رابطه با مسأله تعلیم و تعلّم است، داخل در این بحث است. مثلاً وقتی میخواهید کلاس درس درست کنید، بحث تعلیم و تعلّم مطرح است؛ حالا چه میخواهد این کلاس برای یک نفر باشد، چه هزار نفر. تعلیم، در کنارش خواهناخواه تزکیه هم مطرح میباشد. این یک مأموریت الهی است که در هر محیط درسی و تعلیمی، باید بحث تزکیه و تربیت باشد. شما نگاه کنید که سرآمد مأموریت انبیا در این آیات، مسأله تعلیم و تزکیه است. لذا میبینیم خداوند در بحث محیط آموزشی که برای انبیای خود ترسیم میکند، این دو مورد را در کنار هم مطرح میکند؛ یعنی تعلیم و تربیت. پس به هیچ وجه جداسازی این دو مقوله صحیح نیست.
به سراغ روایات برویم. چند روایت را به عنوان نمونه میخوانم. در یک روایت از علی (علیه السلام) آمده است که حضرت (ع) خطاب به شخصی فرمودند: «یَا مُؤْمِنُ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ»؛ ای مومنِ به خدا! آنچه به تو ارزش میدهد علم و ادب تو است. حضرت (ع) علم و ادب را کنار هم گذاشتند و فرمودند آنچه که به تو ارزش میدهد تنها «علم» نیست؛ بلکه در کنارش باید ادب و تربیت هم باشد. «فَاجْتَهِدْ فِی تَعَلُّمِهِمَا»؛ پس در هر دو مورد کوشش کن! یعنی این دو را نباید از یکدیگر جدا کنی. «فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فِی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ». حضرت (ع) در اینجا بین «میزان علم و ادب شخص» از یک طرف و «قدر و ارزش او» از طرف دیگر موزانه برقرار کردند؛ میفرمایند هر قدر به علم و ادبت افزوده شود، به ارزش تو افزوده میشود. یعنی این دو مورد در کنار هم به انسان ارزش میدهد.
در نهجالبلاغه آمده است: «وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ». یعنی کسی که به خودش آموزش میدهد و خود را تربیت میکند، بیشتر از معلّم و مربّی دیگران سزاوار احترام و بزرگداشت است. اگر خودت به خودت چیز یاد دهی، بعد هم خودت را تربیت کنی، تو برای تجلیل سزاوارتر از آن کسی هستی که دیگران را آموزش میدهد و تربیت میکند. یعنی تو «خودت» مقدّمی که شعور پیدا کنی و روش اخلاقی و روش رفتاری صحیح را بیاموزی. لذا کسی که دارد خودش را میسازد، او سزاوارتر است که تجلیل شود تا آن کسی که از خود غافل است و دنبال سازندگی دیگران رفته است.
منبع: شبستان
211008