09 خرداد 1402 11 ذی القعده 1444 - 28 : 15
کد خبر : ۱۲۶۴۰۶
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۳
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت علی بن موسی الرضا عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

 

هادی جانفدا:

به روشنای تو زل میزند سیاهی ها
شبیه غبطه ی جامانده ها به راهی ها
بجز سلام به تو ، آن هم اکثرا از دور
چه کرده ایم در این عمری از تباهی ها؟
به پیشگاه شما سر به زیر می آیم
به سربلندترین شکل عذرخواهی ها
دو لنگه درب حرم باز ، مثل آغوشت
همیشه هست پذیرای بی پناهی ها
ازین به بعد ندارند تاب دریا را
که خواب حوض تو را دیده اند ماهی ها
که سنگفرش تو از جنس چشم آهوهاست
و خاک پای تو اکسیر خوش نگاهی ها
دوباره باید ازینجا به جاده زل بزنم
همان حکایت جامانده ها و راهی ها

علیرضا قزوه:

خراسان در خراسان نور در جان تو می‌چرخد
مگر خورشید در چاک گریبان تو می‌چرخد؟
خراسان مُهر دریا می‌شود با گام‌های تو
به دست ابرها تسبیح باران تو می‌چرخد
اگر شوق وصالت نیست در آیینه‌ها، درها
چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می‌چرخد
طواف عاشقان هم بر مدار چشم‌های توست
سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می‌چرخد
به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه‌های نور
در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می‌چرخد
بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی
چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می‌چرخد
در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر!
شروع تازه‌ای در بیت پایان تو می‌چرخد

قاسم صرافان:

عبور تو لب «شیراز» را غزل خوان کرد
«کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست»
بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد
چو خواهرت که ز «دریاچه ی نمک» دل برد
هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد
نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید
و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد
ولی چه حیف که آن طره ی خیال انگیز
چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد
چه اشک ها که ضریحت به گونه ها جاری
چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد
شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را
به جرعه ای غزل از جام غیب مهمان کرد
و گنبد تو برای دل کبوترها
چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد
سفر اگر چه چنین ناتمام ماند، ولی
صدای پای تو «شیراز» را «خراسان» کرد

زهرا بشری موحد:

بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را
انگار می گیری از من غوغای دور و برم را
حرفی ندارم به جز اشک نه حاجتی نه دعایی
دست شما می سپارم این چشم های ترم را
من از جوار کریمه از شهرِ بانو می آیم
آقا ! بگو می شناسم همسایه ی خواهرم را
عطرهوای رواقت ، آهنگ هر چلچراغ ات
نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را
حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی
جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را
هربار مشهد می آیم انگار بار نخست است
هی ذوق دارم ببینم گلدسته های حرم را

رضا حاج حسینی:

جایی برای من نگهدارید لطفا
این خسته را در جاده مگذارید لطفا
آقا! رضا هستم... رضا... این اسم را هم
در انتهای لیست بشمارید لطفا
فرقی ندارد بوفه یا قدری جلوتر
جایی کنار پنجره دارید؟!! لطفا...
ای پنجره! ای چشم های خیره! ای ابر!
بغضم نفس گیر است... می بارید لطفا؟!
من خسته ام... خود را به روی دوش دارم
این بار را از شانه بردارید لطفا
دنیا اگر دنیای عاقل هاست... مردم!
اصلا مرا دیوانه پندارید لطفا
دیوانه ام... عقلی جوابم را نداده است
کار مرا به عشق بسپارید لطفا
گلدسته ای دیدم... گمانم مقصد اینجاست
آقای راننده! نگهدارید لطفا

محمد علی بهمنی:

شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم

اقرار می‌کنم که من – این‌های و هوی گنگ-‌
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم

جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم

فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم

وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم

شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش
راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم

نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟!

می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم.
اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا شما که از همه‌کس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم

خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم

سید حسن رستگار:

باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند
«هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسی ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند

جواد هاشمی تربت:


دلا! بکوش که گرم سرودنش باشیم
خوشا که شاعر چشمان روشنش باشیم!

در آستین خراسان، شکفته خورشیدی است
بیا که ذرّه‌صفت، دست و دامنش باشیم

خوش است، صبح‌دمی با کلید کوچک اشک
به پشتِ پنجره‌ی رو به گلشنش باشیم

حریم زاده‌ی موسی و رشک طور این جاست
بیا به سایه‌ی وادیّ ایمنش باشیم

امین حق که به مأمون، امان دهد، این است
بیا من و تو هم _  ای دل! _ به مأمنش باشیم

اگر نشد که چو آهو به محضرش برسیم
کبوترانه بیا گِرد مدفنش باشیم

اگر نشد که گل دوستی بیفشانیم
بیا که خار به چشمان دشمنش باشیم

بیا به پهلوی «این» پاره‌ی تن لولاک
به یاد پهلوی «آن» پاره‌ی تنش باشیم

خسرو احتشامی:

اين بارگاه کيست؟ که بر آستانه‌اش
جبريل شد کبوتر و خورشيد دانه‌اش 

فَوج فرشته می‌پرَد از قُبّه زَرش
موج ستاره می‌چکد از آستانه‌اش 

از رفعتِ دريچه اين ايزدی‌رواق
مرغ خيال پَر نگشايد ز لانه‌اش 

گل روزی شکسته‌نوازی نگر که دل
از هر دَری که رانده شد این جاست خانه‌اش
 
این باغ، آبِ چشمه تسنیم خورده است
بوی بهشت می‌شنوم از جوانه‌اش 

هم رحمتِ رسول نَهان در تَرنّمش
هم بهجتِ بتول عیان از ترانه‌اش 

هر بامداد طوقِ حریم طواف را
دَوری زد و گرفت چو جان در میانه‌اش 

این مشهدِ مقدسِ سلطانِ دین رضاست
جایی که خادم است زمین و زمانه‌اش

افتاده روی خاک، فلَک از ادب مگر؟
بنوازد از کرم به سر تازیانه‌اش

لرزنده است پشتِ زمان را حدیث او
پر کرده است گوش جهان را فسانه‌اش

روح مسیح بارقه‌ای از تبسُّمش
شمعِ کلیم صاعقه‌ای از زبانه‌اش

نایاب گوهری که ز دریای فیضِ غیب
دست خدا سپُرد به کنج کرانه‌اش

پرورده طراوتِ جوبار جنّت است
این گلبُنی که داد محبّت نشانه‌اش

مستانِ کوچه‌باغِ ولایت کنند یاد
هر نیمه‌شب به زمزمه عاشقانه‌اش

گفتم مگر که طرحِ نوینی درافکنم
در این غزل به معجزه ی جاودانه‌اش

امّا کلام قطره اشکی شد و چکید
تا رَه دهند بر در او بی بهانه‌اش

محمد علی کُردی:

دعای عاصیانم ناامیدم مستجابم کن
گناهم روسیاهم خود مبدل بر ثوابم کن

کمم هرچند اما از شما بسیار میخواهم
منم ذره تو که شمس الشموسی آفتابم کن

به رغم دیده گریان کویری تشنه ام دریا
به لطف آب سقاخانه آزاد از سرابم کن

هراس سرکه گشتن دارم و بسیار غمگینم
اگرچه قوره ام ساقی بیا کهنه شرابم کن 

امید از عالم و آدم بریدم با امید تو
الا یاضامن آهو خودت آدم حسابم کن

قسم دادم اگر جان جوادت را ببخش اما
اگر که می توانی از درت حالا جوابم کن

به سمت صحن آزادی اسیر تو نخواهد رفت
به صحن کهنه خاکم کن شهید انقلابم کن

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: