13 اسفند 1401 12 شعبان 1444 - 47 : 14
کد خبر : ۱۲۵۴۳۳
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۳
کتاب صوتی «ماه و پروین»، روایتی عاشقانه از یک زوج دهه شصتی، با صدای زهرا سادات خلیلی به کوشش شرکت سماوا و با همکاری انتشارات سوره مهر منتشر شد.

عقیق: کتاب صوتی «ماه و پروین» با همکاری سماوا و انتشارات سوره مهر منتشر شد و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. کتاب حاضر که به قلم مهناز حیدری و زینت السادات موسوی نوشته شده، روایتگر خدیجه پرپینچی، همسر شهید جلال‌الدین ذوالقدر، است. 

شهید جلال‌الدین ذوالقدر در مهرماه سال 1338 در روستایی واقع در توابع شهر تاکستان چشم به جهان گشود. 23 سال داشت که ازدواج کرد و زندگی مشترک خود را با خدیجه پرینچی در ابتدای سال‌های جوانی آغاز کرد. حاصل این ازدواج یک دختر بود و دریایی از خاطرات شیرین و گاه غم‌بار که پس از شهادت او به رشته‌ تحریر درآمده‌اد. تنها یک سال از ازدواج عاشقانه‌ این شهید گذشته بود که در ام‌الرصاص عراق، بر اثر اصابت گلوله به درجه‌ شهادت نائل آمد.

کتاب «ماه و پروین» روایتگر داستانی عاشقانه از دل دهه 60 و حوادث و وقایعی است که با زندگی همه ایرانی‌ها گره خورد. کتاب از زبان و زاویه دید راوی روایت می‌شود. نویسنده تلاش کرده است با پرداختن به جزئیات و استفاده از توصیف و صحنه‌پردازی و شخصیت‌پردازی، مخاطب امروز خود را با داستانی از دل دهه 50 و 60 همراه کند. 

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: 

بین خواهران حاج داوود، به شهین جان حس نزدیکی خاصی داشتند. همسر اون هم پاسدار بود و تو جبهه می‌جنگید. می‌دونستم دلشوره‌ شوهرش رو داره. دم غروب دست روی شکم می‌ذاشت و به بهانه‌ پیاده‌روی سلانه‌سلانه تو حیاط قدم می‌زد و اینجوری حس دلتنگی و نگرانیش رو می‌پوشوند اما این بهانه‌ها نمی‌تونست منو فریب بده.

می‌فهمیدم جسمش تو این خونه‌ است و روحش هزاران کیلومتر دورتر از ماست. جا خوردن‌هاش از صدای زنگ خونه، رنگ‌به‌رنگ شدناش وقت صحبت با تلفن، بغضش تو مهمونی‌ها، بی‌اشتهاییش سر سفره‌ غذا، حواس‌پرتی‌هاش موقع صحبت؛ همه و همه برای من آشنا بودند.

اسفندماه 1363 فرزندش به دنیا اومد. به‌خاطر دایی شهیدش اسمشو قاسم گذاشتن. یه نوزاد زیبا با گونه‌های سرخ و موهای پرپشت مشکی. آقا حجت دوازدهمین روز تولد فرزندش اومد مرخصی. راه زیادی طی کرده و خسته و خاکی بود. هرچی گفتیم کمی بره بخوابه و خستگی در کنه به خرجش نرفت که نرفت. در جواب مرتب تکرار می‌کرد: «حیف نیست بگیرم بخوابم و وقتمو هدر بدم؟» و نوشکفته‌اش رو تو آغوش گرفته بود و تکون‌تکون می‌داد که آروم بگیره.

سماوا کتاب صوتی «ماه و پروین» را با صدای زهرا سادات خلیلی منتشر کرده است.

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: