28 آذر 1401 26 جمادی الاول 1444 - 11 : 23
کد خبر : ۱۲۴۶۸۴
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۶
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:
حجت‌الاسلام پناهیان گفت: پیامبر می‌خواست مردم را از ظلم‌هایی نجات دهد که خیلی‌ها ظلم نمیدانستند؛ مثل سلطه رؤسای قبایل و باندهای قدرت! چگونه این کار را انجام داد؟ قدرت عشق به پیامبر مهم‌ترین انگیزه مردم برای حرکت به سوی اوج آزادی بود.

عقیق: حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در محفل هفتگی هیأت‌های دانشجویی استان تهران که یکشنبه‌ شب‌ها در فاطمیه بزرگ تهران، واقع در شمال پارک لاله برگزار می‌شود، به تحلیل تاریخ صدر اسلام و نحوه بهره‌گیری صحیح از آن برای مسائل روز جامعه پرداخت که در ادامه گزیده‌ای از هشتمین جلسه مبحث تاریخی تحلیلی صدر اسلام را می‌خوانید:

پیامبر(ص) می‌خواست مردم را از چه ظلم‌هایی نجات دهد؟

طبق آنچه در جلسات قبل بیان شد، پیامبر گرامی اسلام می‌خواست مردم را از ظلم‌هایی نجات بدهد که خیلی از اوقات، ما اگر آن ظلم‌ها را ببینیم، می‌گوییم «این که چیزی نیست؛ بگذارید باشد!» فرعونی که با حضرت موسی‌(ع) مواجه شد، ظلمش واضح بود، چون آشکارا جنایت می‌کرد و سر می‌برید، اما فراعنه مکه، مگر سر می‌بریدند؟ ابداً! به تعبیر ما خیلی هم دموکرات بودند؛ حتی نه در حد دموکراسی اکثریت، بلکه یک نوع دموکراسی اکثریت مطلق!

در مسائل خیلی مهم، تا وقتی همه رؤسای قبایل رأی نمی‌دادند، کاری انجام نمی‌شد. شما الآن این‌ دموکراسی را کجا پیدا می‌کنید؟ مشرکین مکه، یک شورایی داشتند؛ آنها در کنار خانه کعبه جمع می‌شدند و در آن شورا باید همه سران، با یک موضوعی موافقت می‌کردند تا انجام شود. کمااینکه الآن در مجلس شورای اسلامی هم بعضی از طرح‌ها یا لوایح مهم هست که باید دو سوم نمایندگان به آن رأی بدهند تا تصویب شود.

الآن اندیشمندان غربی، دموکراسی را به چند صورت تعریف می‌کنند، براساس اندیشه آن‌ها، یکی از انواع دموکراسی‌ها این است که همه قبائل در یک کاری مشارکت داشته باشند، البته ممکن است رأی‌گیریِ آنها به این شکل رایج کنونی نباشد اما بالاخره آنها یک‌نوع دموکراسی یا مردم‌سالاری داشتند که چندان بیراه نبود.

رسالت پیامبر(ص) را تقلیل ندهیم!

رسول‌خدا (ص) می‌خواست مردم را از همین شرایطی که خیلی هم بد نبود، نجات دهد، لذا مردم احساس ضرورت نمی‌کردند و می‌گفتند: «مگر این چه اشکالی دارد؟ مگر چه فاجعه‌ای رخ داده است؟» نکته‌های اصلی بحث ما در همین‌جاست. مراقب باشیم که یک‌وقت رسالت پیامبر را تقلیل ندهیم.

یک نوع تقلیل دادنِ رسالت پیامبر (ص) این است که بگوییم «مخالفان و دشمنان پیامبر(ص) خیلی نابود و عقب‌افتاده بودند!» چون مردم تصور می‌کنند که پیامبر، با یک قومِ یأجوج و مأجوج مواجه بود! باید بگوییم که پیامبر (ص) با یک نوع دشمنیِ بسیار پیشرفته نسبت به انبیاء و ادیان الهی، مواجه بود، لذا کارِ پیامبر(ص) خیلی سخت و پیچیده بود.

یک نوع دیگر از تقلیل دادن رسالت این است که بگوییم پیامبر(ص) در یک منطقه‌ای مبعوث شده که هیچ خبری از معنویت نبوده است! خُب این هم غلط است، این‌ها انواع تقلیل دادن است. یک نوع تقلیل دادن هم این است که بگوییم پیغمبر(ص) چیزی از آن مردم نمی‌خواست و انتظار چندانی نداشت! نه؛ اتفاقاً پیامبر(ص) چیزهایی می‌خواست که برای مردم سخت و سنگین بود. مثلاً بعد از هجرت، هرکسی مسلمان می‌شد باید به مدینه هجرت می‌کرد و همه تعلقات و دارایی‌های خودش را در مکه یا جاهای دیگر، رها می‌کرد.

جوامع بشری معمولاً برخی از ظلم‌ها را می‌پذیرند و با آن کنار می‌آیند

رسول‌خدا (ص) می‌خواست مردم را از یک ظلمی نجات دهد که به‌سادگی نمی‌فهمی ظلم است و باید خیلی دقت کنی تا بفهمی که این واقعاً ظلم است. جامعه بشری معمولاً خودش را با برخی از ظلم‌ها به تعادل می‌رساند و می‌گوید «دیگر چاره‌ای نیست؛ باید این‌مقدار ظلم را بپذیریم!» جنبش نود و نُه درصدی‌ها یا جنبش وال‌استریت که در غرب اتفاق افتاد، چرا تا آخر پیش نرفت؟ چون مردم مغرب‌زمین می‌دانند هرکسی را انتخاب کنند، کارتل‌ها و تراست‌ها همه‌کاره هستند، اصلاً کسانی که انتخاب می‌شوند، نمایندگان نظام سرمایه‌داری هستند و نمایندگان حقیقی مردم نیستند، اما باز هم در انتخاباتِ یک درصدی‌شان شرکت می‌کنند چون دیگر این وضعیت را پذیرفته‌اند و می‌گویند: چاره‌ای نیست. مگر اینکه خیلی به آنها سخت بگذرد و بخواهند قیام کنند.

مردم مکه هم در وضعیتی بودند که به آنها سخت نمی‌گذشت! مثلاً اگر رسول‌خدا (ص) به آن‌ها می‌فرمود: «از شدت فقر و تنگدستی بیایید قیام کنیم» آنها می‌گفتند: ما که فقیر نیستیم! اتفاقاً مردم مکه، وضع مالی بدی نداشتند؛ چون مردم از نقاط مختلف برای زیارت خانه کعبه می‌آمدند و طبیعتاً مردم مکه از این طریق، خیلی پول به‌دست می‌آوردند. آنها درواقع کلیددارهای بازاری بودند که آنجا راه انداخته بودند، حالا پیامبر(ص) می‌خواهد اینها را وادار به قیام کند! آنها می‌گویند «اصلاً برای چه قیام کنیم؟»  

جوانی به نام مصعب، از طرف پیامبر(ص) به مدینه رفت و حدود هفتاد نفر را مسلمان کرد، اتفاقاً این جوان، فرزند یکی از ثروتمندهای مکه بود، پدر و مادرش هم او را از ارث محروم کردند. پس قیام پیامبر، قیام فقرا نبود، هرچند یک عده‌ای از فقرا هم ایمان آوردند.

دشواری‌های رسالت پیامبر (ص) ناشی از چه بود؟

پیامبر گرامی اسلام آمده است یک مردمی را از ظلم نجات بدهد؛ ظلمی که بنده اسمش را می‌گذارم «ظلم رقیق» یعنی ظلمی که خیلی به چشم نمی‌آید. پیامبر می‌خواهد این جامعه را حرکت بدهد؛ جامعه‌ای که از قبل هم دینی و اخلاقی است و این اتفاقاً کار را سخت می‌کند.

مردم می‌گویند: «شما می‌خواهی ما را از چه چیزی آزاد کنی؟ مگر این وضعیت ما بد است؟» این سؤالی است که خیلی از ابناء بشر، همین امروز هم دارند: می‌خواهی ما را آزاد کنی که چه شود؟ یک وقت شما یک مرغی را از قفس آزاد می‌کنی که در صدمتری اطراف قفس بچرخد و غذا بخورد تا گرسنه و تشنه نماند. ولی منظور پیامبر از آزادیِ انسان‌ها این نیست. او می‌خواهد این پرنده را آزاد کند تا برود به اوج آسمان!

دشواری دیگرِ رسالت و بعثت پیامبر این بود که پیام رسول‌خدا (ص)، پیامی در اوج بود و می‌خواست راه را باز کند و مردم را آزاد کند برای رسیدن به جاهای خیلی مرتفع و بلند. الآن همین بروکراسی‌ که در ادارات ما، دانشگاه‌ها و مدارس ما هست که به زور می‌خواهند افراد را وادار به یک رفتاری کنند، خودش نوعی به بردگی کشیدن است. شاید برخی بگویند: «این‌مقدار بردگی اشکالی ندارد» یا برخی بگویند: «اصلاً چه کسی می‌گوید که این بردگی است؟ چرا می‌خواهی ما را از این مقدار بردگی آزاد کنی؟» برای اینکه وقتی این‌قدر بر شما نظارت کنند شما به اوج تقوا نمی‌رسی.

پیامبر می‌خواست مردم را آزاد کند برای پرواز تا بی‌نهایت!

پیامبر می‌خواست مردم را برای پرواز تا بی‌نهایت آزاد کند. پرواز تا بی‌نهایت این‌قدر پرواز حساسی است که باید آن ظلم رقیق را هم کنار بزند. شما وقتی به یک محیط یا کارخانه‌ای می‌روید که تجهیزات خیلی پیشرفته الکترونیک تولید می‌کنند، باید لباس، کلاه و دستکش مخصوص بپوشید و ماسک بگذارید چون دستگاه‌ها و تأسیساتی که آنجا هست، خیلی حساس است و یک‌ذره غبار هم اثر منفی می‌گذارد.

رسول‌خدا(ص) می‌خواهد زمینه پرواز تا اوج را فراهم کند لذا بسترِ این راه باید خیلی تمیز و هموار باشد و یک‌ذره ظلم هم در این مسیر، مثل قلوه‌سنگ است.

چرا امام‌زمان یک عدالت فوق‌العاده را برقرار می‌کند؟ چون می‌خواهد امکان رسیدن به اوج، برای همه فراهم شود

این فقط یک بحث تاریخی نیست، بلکه مربوط به آینده ما هم هست؛ امام‌زمان(عج) هم می‌خواهد همین کار را انجام دهد. چرا امام‌زمان (عج) اصرار دارد یک عدالت فوق‌العاده را برقرار کند؟ برای اینکه می‌خواهد در این جامعه امکان رسیدن به اوج، برای همه میسر باشد. این یکی از مشکلات پیغمبر است، چون همه برای رسیدن به اوج، آن‌قدر ضرورت احساس نمی‌کنند.

ما الان در دوران انتقال هستیم، آن مقدار آزادی‌ که ما می‌خواهیم، خیلی بیشتر از این حرف‌ها است. تصور کنید در حکومت حضرت، بدون گرفتن حق بیمه، همه شما را بیمه کنند، ببینید چقدر استرس‌ها کاهش پیدا می‌کند! در جامعه‌ای که پیامبر و امام بخواهد آن جامعه را اداره کند، خیلی نکات در زندگی انسان‌ها هست؛ البته شرطش این است که مردم یک همراهی فوق‌العاده عجیب با پیامبر و امام داشته باشند. آن‌وقت یک آرامش فوق‌العاده‌ای در جامعه ایجاد می‌‌شود که برای رسیدن به اوج، مصرف می‌شود!  

در روایت هست، بعد از ظهور این‌قدر امنیت در جامعه به اوج می‌رسد که یک خانمی تنها، شبانه‌روز از این‌طرف دنیا به آن‌طرف دنیا می‌رود و احدی به او تعرض نخواهد کرد! (حَتَّى تَمْشِیَ الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِینَتُهَا لَا یُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه؛ خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۶۲۶)‏

کسی که این‌مقدار امنیت و آزادی را از خدا تمنا کند برایش دعای ندبه بخواند و گریه کند، سطح انسانی‌اش خیلی بالا است ولی بسیاری از مردم به این مقدار، احساس نیاز نمی‌کنند، لذا وقتی پیامبر و امام، برای این مسائل قیام کردند، مردم از ایشان دفاع نمی‌کنند و ایشان را تنها می‌گذارند. وقتی شما احساس ضرورت نکردی، از آن‌طرف هم یک عده‌ای هستند که بیایند پیغمبر و امام را به شهادت برسانند.

شاید برای بعضی‌ها این‌مقدار امنیت، اصلاً لازم نباشد، اینها طبیعتاً حکومت امام‌زمان را نمی‌خواهند. همین شب‌‌ها در خیابان‌های تهران، خیلی از خانم‌ها باحجاب یا بدون حجاب رفت و آمد می‌کنند، حتماً احساس امنیت دارند که راحت می‌روند و می‌آیند. اما وقتی بی‌بند و باری افزایش پیدا کند، آن‌وقت مثل برخی کشورهای غربی می‌شود که از غروب، دیگر یک خانم جرأت نمی‌کند تنهایی بیرون بیاید.

اگر مستضعفین درک نکنند که تحت ظلم هستند، برای نجات خودشان با پیامبر همراهی نمی‌کنند

رسول‌خدا (ص) می‌خواهد مردم را آزاد کند تا آنها را به اوج برساند؛ به‌همین خاطر است که ظلمِ رقیق را هم باید بزند. لذا وقتی مردم همراهی نکنند، غریب می‌شود. وقتی رسول‌خدا به رسالت مبعوث شدند، چه کسانی در مقابل ایشان قرار گرفتند؟ مستکبرین و مستضعفین باهم؛ و این یعنی مردم! حالا رسول‌خدا مانده است که این مردم را چگونه بیدار کند؟ اینکه می‌گویند رسول‌خدا به نفع مردم و علیه مستکبرین قیام می‌کند، برای شرایطی است که مردم فهمیده باشند چقدر تحت ستم هستند، اما وقتی مردم یک چیزی را ظلم به‌حساب نیاورند، طبیعتاً می‌گویند «این وضعیت چه اشکالی دارد که بخواهیم آن را تغییر دهیم؟»

درباره ظلم رقیقی که در مکه وجود داشت یک‌مقدار تأمل و تفکر کنید. مثلاً ظلمی که رؤسا و سران قبائل داشتند، ابداً آن ظلم فاحشی که ما تصور می‌کنیم، مثل ظلم فرعون نسبت به قوم بنی‌اسرائیل، نبوده است، در مکه از این خبرها نبود. این اختلاف طبقاتی فاحشی که الان ما در جوامع بشری می‌بینیم هم آنجا نبود و یک زندگی قبیلگی وجود داشت. زنده به‌گور کردن دختران هم آن‌طور فراگیر نبود و غالباً در بعضی از اقوام اطراف مکه بود. پس مردمِ مکه با چه انگیزه‌ای باید انقلاب می‌کردند؟

شاید اگر ما بودیم، به‌عنوان یک مشاور اجتماعی به رسول‌خدا (ص) می‌گفتیم: یا رسول‌الله، در مکه نمی‌شود انقلاب کرد. چون شما حتی فقرای آنجا را هم نمی‌توانید برای قیام، تحریک کنید! چون ثروتمندهای‌ مکه دارند از هم سبقت می‌گیرند برای سفره انداختن! لذا دیگر کسی باقی نمی‌ماند که شکمش گرسنه باشد. در اینجا نمی‌شود انقلاب کرد و خیلی سخت است، بهتر است شما در یک جای دیگری انقلاب کنید و بعد بیایید مکه را هم بگیرید!

حضرت امام (ره) درباره تلاش برای رسیدن به آن اوج، بیان بسیار مهمی دارد؛ ایشان می‌فرماید: مسئولین مملکت باید برای رفاه مردم کار کنند، ولی اگر فقط به اقتصاد بپردازند و از مقدمه‌سازی برای ظهور امام‌زمان غفلت کنند، خائن هستند. (مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که برعهده دارند، منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف نماید؛ صحیفه‌امام، ج۲۱، ص۴۲۹)

خدا نمی‌خواهد این اوج را با تبلیغات یا تشویق و تنبیه فوریِ مردم، درست کند

وقتی رسول‌الله (ص) می‌خواهد ظلمِ رقیق را بزند تا زمینه رسیدن به اوج، برای مردم فراهم شود، چرا برای نشان دادن این اوج، تبلیغات گسترده‌ای انجام نمی‌شود؟ آیا نمی‌توان کاری کرد که مردم، همه به این اوج، جذب شوند؟ آیا نمی‌شود پیامبر (ص) یک جلوه‌ای از آن اوج را به مردم نشان دهد، مثلاً یک بویی از بهشت، یک‌دفعه‌ای در مکه بچرخد و همه مَست شوند؟ این‌طوری مردم خیلی راحت جذب می‌شوند. چه اشکالی دارد که از آن اوج، یک اثری نشان داده شود؟ نه نمی‌شود! اتفاقاً مردم می‌بینند که هرکسی هم به اوج رسید، نشانه خاصی از او دیده نمی‌شود.

مهم این است که خدا نمی‌خواهد این اوج را با تبلیغات و با هُل دادنِ مردم، درست کند. با تشویق و تنبیه فوری هم نمی‌خواهد درست کند. مثلاً بگویند «برو فلان ذکر را بگو تا همه مشکلات، یک‌دفعه‌ای برطرف شود!» البته ذکر هم مؤثر است اما به همین سادگی نیست و پیچیدگی دارد.

رسول‌خدا (ص) چگونه زمینه رسیدن به اوج را در مردم ایجاد کرد؟ با قدرت محبت

رسول‌خدا (ص) چگونه زمینه رسیدن به این اوج را ایجاد کرد؟ راهی که رسول‌خدا انتخاب کرد چه بود؟ چه‌کار باید کرد تا این مردمی که انگیزه قیام علیه ظلم و ستمِ رقیق را ندارند، قیام کنند؟ با توجه به اینکه آن اوج هم به این سادگی دیدنی نیست و چشیدنی نیست و عاشق‌شدن به این اوج هم ساده نیست. حالا رسول‌خدا (ص) آمده است و باید در حدود بیست سال، این پروژه را به بهره‌برداری برساند و این نظام را مستقر کند. اقدام اصلی پیغمبر(ص) چه بود؟

پیامبر (ص) می‌خواست چندتا کار سخت را انجام دهد؛ یکی اینکه آن ظلم رقیق را برطرف کند تا مردم به اوج برسند. دیگر اینکه قدرت رئیس قبیله‌ها را بگیرید که این واقعاً کار سختی است. مهم‌ترین دلیل بنده برای سخت بودن این کار چیست؟ اینکه بلافاصله بعد از رحلت رسول‌خدا (ص) قدرت سران قبائل سرِ جای خودش برگشت. قرآن فرمود: می‌خواهید بعد از پیامبر(ص) انقلاب بر اعقاب کنید؟ (أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ ؛ آل‌عمران، ۱۴۴) و همین‌طور هم شد. پس معلوم می‌شود که خیلی سخت است.

اقدام سخت بعدی این بود که پیامبر (ص) می‌خواست کسانی را که دین داشتند، از آن بددینی در بیاورد و دینشان را درست کند. این سخت‌تر است از اینکه یک بی‌دین را بخواهد دین‌دار بکند. شما یک ملحد را اگر می‌خواستی دین‌دار بکنی خیلی راحت‌تر بود!  

سؤال بنده این است که پیامبر(ص) این کار سخت را چگونه انجام داد؟ با چه چیزی این کار را کرد؟ با محبت به خودش؛ یعنی ایشان دل‌ها را جذب می‌کرد.

اولین اثری که ایمان به پیامبر(ص) در انسان‌ها ایجاد می‌کرد «محبت شدید» بود

 هرکسی که نوری در دلش بود، محبت پیغمبر(ص) در دلش می‌افتاد. وقتی می‌گفت «یا رسول‌الله من قبول دارم که شما پیغمبر هستی» بلافاصله قلبش پر از محبت به ایشان می‌شد. اولین اثری که ایمان و باور به پیامبر در انسان‌ها ایجاد می‌کرد، محبت شدید بود.

پیامبر اکرم (ص) هم بدون رودربایستی می‌فرمود: «مشرکین می‌خواهند من را بکُشند، تو حاضر هستی برای دفاع از من، جان بدهی؟» آن ظلم رقیق، تبدیل شده بود به یک ظلم فاحش که همان «کُشتن پیامبر(ص)» بود. لذا پیامبر (ص) در پیمان عقبه دوم با مردم مدینه عهد بست که آیا حاضرید برای دفاع از پیامبر (ص) از خودتان بگذرید؟ (فَقَالَ: بَایَعُونِی عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةَ فِی النَّشَاطِ وَ الْکَسَلَ وَ عَلَى النَّفَقَةِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ وَ ... وَ عَلَى أَنَّ تَنْصُرُونِی إذَا قَدِمْتَ عَلَیْکُمْ یَثْرِبَ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ أَزْوََاجُکُمْ وَ أَبْنََاءَکُمْ وَ لَکُمْ الْجَنَّةَ؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۴۴۳)

محبت به رسول‌خدا (ص) آغاز حرکت برای رسیدن به اوج بود

می‌توان گفت که رسول‌خدا (ص) و محبت به ایشان و دفاع از ایشان، اصلی‌ترین مستمسک برای عبور از همه این مشکلات شد. یعنی کسی که می‌خواست به اوج برسد، آغازش محبت به رسول‌خدا (ص)، دفاع از ایشان و جان دادن برای ایشان بود. خداوند بلافاصله بعد از ایمان آوردن، محبت رسول‌خدا را در دلت می‌انداخت و این ماجرای عجیب بعثت است.

پس مراقب باشیم دنبال مسائل فرعی و حاشیه‌ای نرویم؛ بلکه ببینیم اصل موضوع چه بوده است؟ انگیزه به اوج رسیدن، جز عشق به رسول‌خدا و جان دادن برای رسول‌خدا (ص) چه چیزی می‌توانست باشد؟ خیلی‌ها خجالت می‌کشند این قسمت تاریخ را بگویند، پیامبر اکرم مهم‌ترین تعهدی که از مردم می‌گرفت، جان دادن برای ایشان بود. مؤمنین به شدت، پیامبر(ص) را دوست می داشتند. اثر ایمان و اثر صفای باطن این است که تا شما صفای باطن پیدا می‌کنی و این نور در قلبت ظاهر می‌شود که حقیقت را انکار نمی‌کنی، اولین هدیه خدا به شما چیست؟ محبت! می‌فرماید: «وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» (حجرات، ۷) این را بروید در متن تاریخ ببینید.

هرکس ذره‌ای به پیامبر(ص) باور پیدا می‌کرد، محبت شدیدی نسبت به ایشان در دلش ایجاد می‌شد

مثلاً یک شخصی که قصد داشت رسول‌خدا(ص) را به قتل برساند، می‌گوید: در جریان جنگ، یک فرصتی پیدا کردم و شمشیر را از پشت سر رسول‌خدا(ص) بالا بردم، یک‌دفعه‌ای پشیمان شدم. حضرت صدایم زد و فرمود: خُب چرا ایستاده‌ای؟ زودباش برو با دشمن جنگ کن! بعد ایشان دستش را روی سینه من گذاشت و من احساس کردم محبت شدیدی نسبت به ایشان در قلبم ایجاد شده است. جلو رفتم و جنگیدم و اگر پدرم هم می‌خواست جلوی من بایستد، به عشق رسول خدا(ص) او را مى‏کشتم. (...وَ رَفَعْتُ السَّیْفَ حَتَّى إِذَا کِدْتُ أَحُطُّهُ غُشِیَ فُؤَادِی فَلَمْ أُطِقْ ذَلِکَ فَعَلِمْتُ أَنَّهُ مَمْنُوعٌ... ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ مُحَمَّدٌ ص فَقَالَ لِی ادْنُ یَا شَیْبَةُ وَ قَاتِلْ وَ وَضَعَ یَدَهُ فِی صَدْرِی فَصَارَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیَّ... فَلَمَّا انْقَضَى الْقِتَالُ دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ‌اللَّهِ فَقَالَ لِی الَّذِی أَرَادَ اللَّهُ بِکَ خیرا [خَیْرٌ] مِمَّا أَرَدْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ حَدَّثَنِی بِجَمِیعِ مَا زَوَّرْتُهُ فِی نَفْسِی؛ الخرائج، ج۱، ص۱۱۸)

 هرکسی که یک‌ذره باور به رسول‌خدا (ص) پیدا می‌کرد، این محبت در وجودش غوغا می‌کرد، در دوران دفاع مقدس هم عشق به اهل‌بیت (ع) غوغا کرد و می‌گفتند «هرکه دارد هوس کرب‌و‌بلا بسم‌الله» در مقابله با تروریست‌های داعش هم همین‌طور بود، می‌گفتند: «کلّنا عباسک یا زینب» الان هم می‌بینید، یک سرودی که محورش محبت به امام‌زمان (عج) است، در دل‌ها زلزله می‌اندازد و یک غوغای عجیب ایجاد می‌کند و همه می‌گویند «سلام به امام‌زمان»

شهدای صدر اسلام، درواقع برای دفاع از رسول‌خدا (ص) شهید می‌شدند

آن اوجی که می‌خواهیم به آن برسیم آیا جز محبت اوست؟ آیا جز فدا شدن برای اوست؟ می‌دانید رسول‌خدا(ص) چه شهدایی را تربیت کرد؟ پیامبر(ص) یک جوانی را دید که رنگ چهره‌اش زرد و جسمش نحیف شده بود. به او فرمود: حالِ تو چگونه است؟ گفت: به یقین رسیده‌ام و همه پرده‌ها از جلوی چشمم کنار رفته است و بهشت و جهنم را می‌بینم. حضرت فرمود: الان چه چیزی می‌خواهی؟ بگو تا من برایت دعا کنم. گفت: شهادت، می‌خواهم فدایت بشوم. رسول‌خدا (ص) دعایش کرد و در همان جنگ به شهادت رسید. ببین چه جوانانی را پیامبر(ص) تربیت کرد.

اصلاً می‌دانید که جنگ‌های صدر اسلام مثل بدر و احد برای چه بود؟ مشرکین مکه با رسول‌خدا (ص) مشکل داشتند و الا مردم مکه با مردم مدینه که دعوایی نداشتند. فقط می‌گفتند که این آقا (حضرت رسول) را به ما بدهید. آنهایی که شهید می‌شدند درواقع برای دفاع از رسول‌خدا (ص) شهید می‌شدند.

الان شما اگر وصیت‌نامه‌های شهدای دفاع مقدس را مطالعه کنید می‌بینید که در هر وصیت‌نامه‌ای، پرتکرارترین مضمون، ذکر و یاد «أباعبدالله‌الحسین» یا کربلا و عاشورا است که به‌طور متوسط چهار مرتبه تکرار شده است. همچنین به‌طور متوسط در وصیت‌نامه‌های شهدا چهار مرتبه هم از ولی‌فقیه یاد شده است. ما در بین رزمندگان دفاع مقدس، عشق و محبت شدید نسبت به امام(ره) را می‌دیدیم. عشق به وطن همه‌جا می‌تواند پیدا بشود، ولی آیا همه‌جا این اتفاقی می‌افتد که در دفاع مقدس ما افتاد؟! این است که امام دل‌ها را متحول کرد و پرواز داد و این ادامه پیدا کرد و با محبت أباعبدالله‌الحسین (ع) اوج گرفت.

انقلاب پیامبر، انقلاب حبّی بود/ محبت پیامبر، عامل شروع دین و محبت امام‌حسین، عامل حفظ دین شد

همان‌طور که محبت امام‌حسین (ع) عامل حفظ دین شده، می‌توان گفت که محبت پیغمبر(ص) عامل شروع دین شده است. چرا مادر و پدر عمار، آن‌همه شکنجه را تحمل کردند و جان دادند؟ اصلاً کسی که با رسول‌خدا (ص) پیوند می‌خورد، این محبت به‌قدری شدید بود که دیگر ایشان را رها نمی‌کرد.

انقلاب پیامبر(ص) انقلاب عرفانی بود، انقلاب عاطفی و حبّی بود. نقطه مقابل پیامبر(ص) چه کسانی بودند؟ کسانی که خبثِ باطن‌شان باعث می‌شد که یک‌دفعه‌ای نسبت به پیامبر(ص) تنفر مضاعف پیدا کنند به حدی که می‌خواستند ایشان را به‌قتل برسانند؛ درحالی‌که آنها قبلاً قاتل و جنایت‌کار نبودند.

یاران امام‌زمان (عج) قدرت‌شان را از محبت مولا می‌گیرند

نمی‌دانم اصول عقائد چندتا است ولی یکی از اصولش طبق آنچه در تاریخ می‌بینیم «محبت» است. می‌دانید یاران امام‌زمان(ع) قدرت‌شان را از چه چیزی می‌گیرند؟ از محبت مولا. مهم‌ترین وصفِ آنها محبت شدید‌شان به امام‌زمان(ع) است. وحشت و رعبی که یاران حضرت در دل دشمنان می‌اندازند، نتیجه محبت شدیدشان به امام‌زمان(ع) است. آنها محبت به حضرت را در جهان منتشر می‌‌کنند و این خیلی صحنه زیبایی است، درست مثل مدینه رسول‌خدا(ص) که مردم شدیداً به حضرت محبت داشتند. اصلاً اسم شهر یثرب را تغییر دادند و از همان زمان می‌گفتند «مدینة الرسول» یعنی شهر رسول‌خدا.

این محبت شدید نسبت به پیامبر(ص) درواقع عامل مهم تحول و بنیان‌گذاری امت اسلام و تاریخ پیغمبر و موفقیت بعثت بود. ولی این عامل مهم در همان اندازه‌ای که واقعاً بوده در کتاب‌های ما برجسته نشده است. اسلام و تاریخ اسلام برای ما به‌گونه‌ای توضیح داده شده که مهم‌ترین عامل محرک تاریخ و شکل‌گیری این تاریخ باعظمت، مطرح نشده است. یک دلیلش این است که بلافاصله بعد از پیغمبر(ص) «محبت‌پیغمبرزدایی» شروع شد، به‌حدی که می‌گفتند: خدا و قرآن بس است! اثر این اقدامات هنوز هم در جامعه ما هست.

موتور محرک تاریخ اسلام «محبت پیامبر(ص)» بود

وقتی تاریخ اسلام را می‌خوانیم می‌بینیم که اصل تاریخ اسلام، اعتقادات نیست. اصل اول در تاریخ اسلام، خدا هم نیست، چون خدا از قبل هم بود. اصل تاریخ اسلام، عبادت هم نیست، اصل تاریخ اسلام، فروع دین هم نیست. اگر بررسی کنید می‌بینید که موتور محرک تاریخ اسلام محبت پیغمبر بود. روی این موضوع فکر کنید. مثلاً پیمان عقبه دوم را که در همه کتاب‌های تاریخ پیغمبر هست، اگر دقیق نگاه کنید، خودش دارد می‌گوید چه خبر است! پیامبر(ص) از آنها تعهد نگرفت که نمازتان ترک نشود، تعهد نگرفت که اخلاق‌تان بد نشود و قول بدهید که اخلاق‌تان خوب باشد! تعهد گرفت که تا پای جان، از ایشان دفاع کنند و محور آن هم محبت پیامبر(ص) است.  

در تاریخ اسلام، ماجراهای بسیار جالبی درباره شدت محبت افراد نسبت به پیامبر(ص) ذکر شده است. اما به موازات این محبت، یک‌عده‌ای هم چنان نفرتی نسبت به پیامبر(ص) پیدا کردند که وقتی ایشان از دنیا رفت یک‌دفعه‌ای آن پتانسیل نفرت آزاد شد و بیرون آمد و آنها غلبه کردند. یعنی این‌طور نبود که این نفرت‌ها یک‌دفعه‌ای ایجاد بشود، بلکه مدام این نفرت، فشرده و فشرده‌تر می‌شد تا اینکه بعد از رحلت پیامبر(ص) خودش را نشان داد. اگر زمان رسول‌خدا(ص) این نفرت بیرون زده بود، یک جنگ داخلی‌ پدید می‌آمد. اما در زمان رسول‌خدا(ص) بهانه‌ای پیدا نشد که بیرون بزند. بعد از رسول‌خدا(ص) این کینه‌ها و نفرت‌ها پدیدار شد، کمااینکه در دعای ندبه می‌خوانیم: «فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّهً وَ غَیْرَهُنَّ»

پیامبر(ص) با «قدرت محبت» جامعه مدینه را بنا نهاد  

رسول‌خدا(ص) با قدرت محبت، جامعه مدینه را بنا نهاد اما در کنار این محبت شدید، نفرتِ فزاینده‌ای هم شکل گرفت، چرا بعد از پیامبر(ص) این نفرت، خودش را نشان داد. اولاً یاران و محبین درجه یک که قدرت پیامبر اکرم(ص) در پایه‌گذاری این بنای باعظمت بودند، غالباً به شهادت رسیده بودند، ثانیاً آنهایی که مانده بودند، محبت‌شان کم بود و این محبتِ کم نتوانست آنها را از چالش‌ها عبور بدهد. خود ما الان امام‌زمان(عج) را واقعاً دوست داریم، اما چرا آقا ظهور نمی‌فرماید؟! چون این‌مقدار محبت برای عبور از چالش‌ها کافی نیست؛ شدت این محبت باید خیلی بیشتر بشود.

الان در بعضی از محیط‌های روشن‌فکری صریحاً نمی‌شود گفت که پیمان مردم مدینه برای دفاع از جان پیامبر اکرم(ص) بود، چون برخی در مقابلش موضع می‌گیرند و می‌گویند: «پیمان باید برای رعایت مقررات الهی باشد» بله، مقررات الهی هم باید باشد اما باید واقع‌بین باشیم و به محبت که موتور محرک جامعه و انسان است توجه کنیم. انتظار زیاد داشتن از اخلاق و عبادت و اعتقادات و این‌گونه بخش‌های دین، غیرواقع‌بینی است. واقع‌بینی این است که بگوییم «محبت، قدرت اصلی برای حرکت فرد و جامعه» است، این محبت، بصیرت هم می‌آورد.

به گزارش فارس، گفتنی است، سلسله درس‌های تاریخ تحلیلی صدر اسلام به همراه پرسش و پاسخ دانشجویی، یکشنبه‌های هر هفته حوالی ساعت ۱۹ در فاطمیه بزرگ تهران، در محفل هفتگی هیئت‌های دانشجویی استان تهران برگزار می‌شود. متن و صوت کامل این جلسات از طریق پایگاه اطلاع‌رسانی علیرضا پناهیان در دسترس است.

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: