18 ارديبهشت 1401 7 شوال 1443 - 31 : 11
کد خبر : ۱۲۲۴۳۶
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۹
بنی آدم جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد، از این رو بهشتیان تا ابد در بهشت به سر می‌برند و از آن دلزده نمی‌شوند.

عقیق:آدمی به تنوع‌طلبی و کمال‌گرایی‌اش شناخته می‌شود. از سؤالات جدی که در حوزه آخرت و زندگی پس از مرگ مطرح می‌شود این است که آیا حضور طولانی مدت و ابدی در بهشت برای انسان، وضعیتی شبیه به روزمره‌گی تکراری دنیوی و حس کسالت‌آوری به وجود نمی آورد؟

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش‌هایی از کتاب «زندگی در بهشت» به قلم حمیدرضا شاکرین است که در باب کسالت‌آور بودن یا نبودن حضور طولانی مدت در بهشت است:

«انسان تنوع‌طلب» است یعنی چه؟

استاد مطهری در این باره می‌­نویسد یکى از اشتباهات بزرگ این است که بعضى خیال می‌‏کنند انسان طبعاً طالب تنوع است و اصلاً تنوع و اینکه لذت‌ها و محبوب‌هایش را از نوعى به نوع دیگر عوض کند، دوست دارد و خود تنوع مطلوب است؛ در صورتى که این طور نیست. تنوع طلبی به این علت است که مطلوبى قدرت ندارد مطلوبیت خودش را براى همیشه حفظ کند، زیرا آن مطلوب، مطلوب مجازى بشر است و مطلوب واقعى و حقیقى نیست.

اگر شیئى مطلوب واقعى و حقیقى باشد، انسان از او سرد نمى‏‌شود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نیست. قرآن کریم می‌فرماید: «در آنجا (بهشت) انسان‌ها طالب دگرگونی (و وضع جدید) نیستند.» رازش همین است که آنجا مطلوب واقعى است. پس اگر واقعاً چیزى مطلوب غریزى و ذاتى بشر باشد، ممکن نیست که وصالش او را سرد و افسرده کند.

انسان در جست‌وجوی معشوق حقیقی است

از طرف دیگر در نهاد و غریزه بشر معشوق و محبوبى کامل‌‏تر و عالى‌‏تر امور این‌جهانی است؛ محبوبى که کمال لا یتناهى است. انسان به دنبال هر محبوبى که مى‌‏رود، در حقیقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود در او مى‌‏بیند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مى‌‏رود، امّا پس از وصال چون خاصیّت آن محبوب اصلى را در او نمى‌‏بیند و احساس مى‏‌کند که این موجود قادر نیست خلأ وجودى او را پر کند، به سراغ محبوبى دیگر مى‌‏رود، و همین طور … مگر آنکه روزى به محبوب اصلى و حقیقى خود نائل گردد؛ آن وقت به کمال واقعى خود که اتّصال به کمال لا یتناهى است، خواهد رسید و در بهجت و سعادت کامل غرق مى‌‏گردد و براى همیشه آرام مى‏‌گیرد و دیگر خستگى و افسردگى و کسالت در او راه نمى‌‏یابد «ألا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ.»

بناباین تفاوت میان نعمت‌هاى آخرت و این دنیا همین است که در این دنیا انسان طالب تحوّل و تغیّر است، امّا در آخرت طالب تغیّر و تحوّل و نو شدن و عوض شدن نیست. زیرا بهشت براى بهشتى به عنوان انعامى از نعمت‌هاى الهى است، یعنى حتّى بهشت جسمانى و لذّات جسمانى هم براى او عنوان کرامت الهى را دارد، بدین معنى که یک موجود تا در حدّى از عرفان و معرفت نباشد بهشت براى او نمى‏‌تواند معنى پیدا کند. براى یک نفر بهشتى، آن اساس لذّت‌ها این است که الآن مهمان خالق خودش هست، بر سر سفره خالق خودش نشسته است، یعنى با آن حقیقت پیوند خورده است که وقتى به آن حقیقت پیوند خورد دیگر مسأله خستگى و تنوّع و تحوّل و از سر کوى او رفتن به جاى دیگر معنى ندارد.

به عبارت دیگر، هر چیزى غیر از خدا و یا آنچه که عنوان کرامت الهى و لطف الهى و عنایت الهى و سفره الهى داشته باشد، آنچه که غیر از خداست، براى انسان نمى‌‏تواند مطلوب جاودانه باشد و تنها خداست که براى انسان مطلوب جاودانه است.

خدا، منتهی الیه سالکان است

اینجاست که عرفا نظرى پیدا کرده‌‏اند. آنها روى همین حساب، صد درصد معتقدند که مطلوب واقعى انسان  و آن چیزى که به صورت هدف و ایده و کمالِ آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غیر از خدا هیچ چیز نیست و هیچ کس غیر از خالق خودش را در عمق باطنش دوست ندارد ، لکن خداوند تبارک و تعالى‏ خودش را در زیر پرده این و آن (محبوبهاى ظاهری و مجازی). پنهان‏کرده است ادبیات ما از این مطلب پر است. حافظ مى‏‌گوید:

روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست
منّت خاک درت بر بصرى نیست که نیست‏

ناظر روى تو صاحب‌نظرانند آرى
سرّ گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست‏

یا سعدى مى‏‌گوید:

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‏

نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل
آنچه در سرّ سویداى بنى‌‏آدم از اوست‏

آنچه که در سرّ سویداى بنى‌‏آدم مى‏‌دانند، همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد؛ با هرچه پیوند داشته باشد پیوندى است موقتى و مجازى که روزى این پیوند را خواهد برید.

از همین رو بهشتیان تا ابد در بهشت به سر می‌برند و دلزده نمی‌شوند. افزون بر آن، هر چه بخواهند، به اراده الهی، برایشان پیدا می‌شود و آرزوی آنچه ندارند، آزارشان نمی‌دهد.

 

منبع:فارس

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: