17 دی 1400 4 جمادی الثانی 1443 - 45 : 12
کد خبر : ۱۲۱۳۰۸
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۹
شرح خطبه فدکیه در بیان امام موسی صدر؛
امام موسی صدر می گوید: آیا این مردم تا دیروز با پیامبر زندگی نمی‌‏کردند و احکام و حقوق را از زبان ایشان نمی‌‏شنیدند؟ آیا نشنیدند که فرمود کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است؟

عقیق:ایام سالگرد شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. شخصیت زهرای اطهر سلام الله علیها، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته‌ای است؛ به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم، می‌توانند از زندگی کوتاه و پرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولِّد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانی فراموش نشدنی بود.

امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که پس از درگذشت علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین، رهبری دینی و اجتماعی مردم صور و پس از آن شیعیان لبنان را برعهده گرفت در مقاطع گوناگون و با استفاده از فرصت مناسبت‌های دینی و آئینی تلاش می‌کرد ضمن آشنایی طبقات مختلف مردم شیعه لبنانی با اعتقادات دینی و مذهبی، یاری کننده آنها در موج‌های سنگین تبلیغاتی ادیان و مذاهب دیگر باشد. یکی از مناسبت‌هایی که امام موسی صدر اهتمام جدی به گرامیداشت آن داشت، ایام مربوط به ولادت و شهادت ائمه معصومین علیهم السلام بود.

امام موسی صدر در سلسله نشست‌هایی در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تا ولادت ایشان، خطبه دخت نبی را شرح و توضیح داده است. در این سخنان امام صدر به مسئله عبادت و آسیب‌شناسی آن و خصوصاً آثار نماز می‌پردازد. بخش نخست این شرح را که در کتاب «گام به گام با امام» منتشر شده است را در ادامه می‌خوانید:

انسان برای آنکه عطا و کارآمدی داشته باشد و برای آنکه در زندگی‌اش بتواند عمل کند و نیرویی بزرگ باشد، باید تنها به یک سو حرکت کند و تنها یک انگیزه داشته باشد. اگر این انسان مؤمن باشد، با همه توان در راه خشنودی خدا و خدمت به خدا، در قالب خدمت به مردم، حرکت می‌‏کند و در زندگی خود تأثیر‏گذاری و عطای فراوان خواهد داشت و گرامی خواهد زیست. اما انسان مشرک چون به بیش از یک جهت گرایش دارد و در کارهایش بیش از یک انگیزه دارد، از درون ویران است و شخصیتی پراکنده و تجزیه ‏شده دارد و نمی‌تواند عطا و بازدهی داشته باشد. با چند مثال ثابت کردیم که انسان یا حیوان، اگر در یک مسیر و به یک سو حرکت کند، چگونه در او نیروهای عظیمی پدید می‌‏آید. بدین ترتیب، سخن فاطمه زهرا (س) را چنین خلاصه کردیم که شرک، نوعی بیماری روانی در انسان است که هیچ بیماری بدتر و خطرناک‏‌تر از آن نیست، زیرا شرک، وجود انسان را تجزیه و پراکنده و نابود می‌‏کند و از عطا و کارآمدی و بخشندگی بازمی دارد.

بیماری شرک

بنابراین، شرک بیماری است و ایمان موجب پاک شدن انسان از این بیماری می‌‏شود و بدین ترتیب، مفهوم بلند و بزرگی که فاطمه‬ (س) فرموده است، برایمان روشن می‌‏شود. در این باره تا اندازه‌ای صحبت کردیم و آن را درک کردیم.

فاطمه (س) در ادامه سخنان خود به نتایج و پیامدهای عبادت می‌‏پردازد. نماز واجب شده است تا مؤمنان خود را تمرین دهند و عبادت و بندگی خدا را درک کنند. روزه و حج و هر واجب دیگری نیز اسباب و نتایجی دارد. فاطمه (س) این سخنان را کجا می‌‏گوید؟ در مسجد و در حضور نمازگزاران. می‌‏خواهد بگوید، ای مسلمانان! این نمازها و عباداتی که بر شما واجب شده است، برای آن نیست که به نماز خواندن عادت کنید و نمازتان معنا و روح خود را از دست بدهد و به عادت و یک مراسم عبادی و عمل ظاهری تبدیل شود.

خدا به این سبب نماز را بر شما واجب کرده است که نماز شما را از کار زشت و ناپسند بازمی دارد و این نص قرآن کریم است که باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد: «إِنَّ الصَّلوة تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ »(۱) پس‌ای گروه مسلمانان شما را چه شده است که نماز می‌‏خوانید، ولی حق دیگران را غصب می‌‏کنید؟ نماز می‌‏خوانید، ولی حق را از جایگاه خود کنار می‌‏زنید؟ نماز می‌‏خوانید، ولی اهل حق را وامی‏ گذارید؟.

فاطمه (س)، خطاب به جمعیتی که در مسجد به سخنان او گوش می‌‏دادند، می‌‏گوید: تصور می‌‏کنید علت واجب شدن نماز چیست؟ آیا این است که هر روز یک بار، دو بار، پنج بار یا هفته‌ای یک بار، بیشتر یا کمتر، بیاییم و حرکاتی ظاهری به نام نماز انجام دهیم و برگردیم؟ نماز این است؟ آیا حقیقت نماز و انگیزه نماز خواندن، این است؟ آیا خدا به این‌گونه اعمال نیاز دارد؟ چنین چیزی با ایمان ما سازگاری ندارد. ما معتقدیم خدا از عبادت ما و از نماز و حج و روزه و زکات ما بی‌نیاز است. پس چرا نماز واجب شده است؟

خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم را برای عبادت خدا و فروتنی در برابر او تربیت کند و تمرین دهد. نماز آن‌گونه که قرآن کریم فرموده است، از زشتی و گناه بازمی‌دارد. در حدیث آمده است که نماز معراج (وسیله عروج) مؤمن است و همچنین وسیله تقرب جستن هر پرهیزکاری به خداوند است. حال به خودمان بنگریم. آیا نمازمان ما را از زشتی و گناه بازمی دارد؟ آیا وقتی نماز می‌‏خوانیم، گرایش جدیدی در خود نسبت به دوری از گناهان می‌‏یابیم یا نه؟ اگر نمی‌‏یابیم، بدان معناست که نماز ما، معنا و جوهر و هدف خود را از دست داده است.

آیا امت سخن پیامبر را درباره علی بن ابی‌طالب نشنیده‌اند؟

فاطمه (س) به این امت می‌‏نگرد و می‌‏بیند آنان نماز می‌‏خوانند و بسیار هم نماز می‌‏خوانند، ولی سبحان‌الله آیا سخن پیامبر را درباره علی بن ابی‌طالب نشنیده‌اند؟ آیا این مردم تا دیروز با پیامبر زندگی نمی‌‏کردند و احکام و حقوق را از زبان ایشان نمی‌‏شنیدند؟ آیا نشنیدند که فرمود: «‌الساکت عَنِ الحَقِّ شَیطانٌ أخرَسٌ.» (کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است.) آیا این سخنان را از رسول خدا شنیده بودند؟ چطور اجازه دادند در برابر چشمانشان حق از دست اهل آن خارج شود؟ از حجةالوداع و خطبه غدیر و فرمان پیامبر به ولایت علی، تنها چهار ماه گذشته بود. آیا فراموش کردند؟ یا خود را به بی اطلاعی زدند؟ یا ساکت ماندند؟ مگر نه این است که کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است؟ چرا نمازها و عبادات و شعائر دینی و حج و دیگر اعمال، آن‌ها را از رو آوردن به باطل و چشم بستن از حق باز نداشت؟ زیرا عبادت برای آنان عادت شده و معنا و روح خود را از دست داده بود. فقط نماز می‌‏خواندند و می‌‏رفتند.

فاطمه (س) می‌‏گوید: ای مردم! این نماز و روزه و زکات و حج و امر به معروف و نهی از منکر، معنا و مفهوم دارد. چطور نماز می‌‏خوانید و به غرور و خودپسندی دچارید؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ نماز چیزی جز عبادت و بندگی و اطاعت خداوند نیست. نماز تمرین است برای فروتنی انسان در برابر خداوند. چگونه است که ما نماز می‌‏خوانیم، ولی پس از یک یا دو سال یا بیشتر، هنوز احساس غرور و خودبینی داریم؟ ما نماز نمی‌‏خوانیم. نمازی که به غرور بینجامد، نمازی است که نفس اماره به آن فرمان می‌‏دهد. نمازی که خداوند به آن فرمان می‌‏دهد، می‌‏دانید چه نمازی است؟ نمازی است که قلب را روشن می‌‏کند و نفس را در برابر حقیقت به کرنش وامی‏ دارد و انسان را فروتن و افتاده می‌‏کند. در نماز چه می‌‏کنیم؟ چند بار از خدا و نام خدا سخن می‌گوئیم؟ از آغاز تا پایان نماز، چند بار در برابر خدا تعظیم می‌‏کنیم؟ چند بار خود را به روی خاک می‌‏اندازیم و سجده می‌‏کنیم؟ سجده یعنی چه؟ انسان با سجده کردن می‌‏گوید: همه وجودم را، از طول و عرض و جسم و روح و بزرگی و وقار و خودبینی و افتخارات، در پیشگاه خداوند قرار می‌‏دهم. سر و پیشانی خود را که نماد سربلندی و عزت من است، در برابر خداوند بر روی خاک می‌‏گذارم. آیا نماز این نیست؟ چرا سجده می‌‏کنید؟ آیا جایز است که در برابر بزرگ‌ترین پادشاهان یا رؤسا سجده کنید؟ سجده‌های انسان باید تنها برای خداوند باشد. نمی‌‏توانیم در این دنیا در برابر هیچ چیز یا هیچکس جز خداوند سجده کنیم. این سجده به چه معناست؟

سجده یعنی نهایت فروتنی و تواضع. نماد سجده قرار دادن پیشانی بر روی زمین است. یعنی خدایا من تسلیم تو و خاکسار درگاه تو هستم و در برابر تو، خود را بر زمین می‌‏اندازم و پیشانی ام را بر روی خاک می‌‏گذارم.

ما در حین نماز با خدا زندگی می‌‏کنیم. چگونه با خدا زندگی می‌‏کنیم؟ مگر نه این است که در نماز با خدا سخن می‌گوئید؟ مگر در نماز نمی‌‏گویید: «اِیّاکَ نَعبُدُ وَاِیّاکَ نَستَعینُ .»(۲) با که صحبت می‌‏کنید؟ می‌گوئید تنها تو. این «تو» کیست؟ آیا خدا نیست؟ به خدا می‌گوئید تنها تو را می‌‏پرستیم و تنها از تو یاری می‌‏جوییم. از هیچکس جز تو یاری نمی‌‏خواهم و جز تو را عبادت نمی‌‏کنم. بنابراین، شما در نماز با پروردگارتان مناجات می‌‏کنید و با معبودتان سخن می‌گوئید و در برابر او به رکوع و سجده می‌‏روید.

نتیجه و برآیند همه این اعمال چیست؟ غرور؟ خودبینی؟ در حدیث آمده است: «الغُرورُ شِرکٌ خَفیٌّ» (غرور شرک پنهانی است.) بنده نمی‌تواند تکبر بورزد. انسان به چه چیزی می‌‏خواهد خود را بزرگ بشمارد؟ قرآن کریم می‌فرماید: «وَلاَ تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً .»(۳) به چه چیزی می‌‏بالیم و خود را بزرگ می‌‏شماریم؟ من موجودی هستم که اختیار سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خود را ندارم. هیچ چیز ندارم. نگویید: ثروت من، افتخار من، دانش من، بزرگواری من. من و شما که هستیم که چیزی از خود داشته باشیم؟ برهنه به دنیا آمدیم و چیزی نداشتیم و برهنه می‌‏میریم و چیزی با خود نمی‌‏بریم.

بنابراین، این شکوه و قدرت و حرکت و تفکر و اقتدار و زکات و ثروت و دانش در دست ما امانت است و برای خودمان نیست. ما امانت‌دار آن‌ها هستیم. پس چرا غرور داشته باشیم؟ نمازی که در نفس انسان غرور پدید آورد، نماز نیست. نماز آن است که از زشتی و گناه باز دارد. وقتی نماز از زشتی و گناه بازمی دارد که آن را تنها برای خدا و برای تقرب جستن به او بخوانیم.

بنابراین، نماز ما را برای فروتنی تربیت می‌‏کند و به آن عادت می‌‏دهد، زیرا وقتی من تعظیم می‌‏کنم و سر خود را بر روی خاک می‌‏گذارم، حس می‌‏کنم که تسلیم پروردگارم و از خود هیچ ندارم: «إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .»(۴) در این هنگام است که حس می‌‏کنیم هیچ نداریم و هر چه هست، از آن خداوند است. پس دیگر چرا به این و آن فخر بفروشیم و تکبر کنیم؟ چرا احساس خودبینی داشته باشیم؟ من کیستم که خودبین باشم؟ و به این و آن تکبر کنم و از این و آن انتقام بگیرم و این و آن را مسخره کنم؟ من کیستم؟ موجودی ضعیف و ناتوانم که اختیار سود و زیان خود را ندارد.

این چکیده مفهوم نماز است، ولی هرگز بدان معنا نیست که در برابر دشمنان و ستیز‏ه‬ ‏جویان، ضعیف و ناتوان باشیم، زیرا قدرت ما به خداوند است نه به خودمان.

اعتماد به نفس یعنی چه؟

در اینجا دوست دارم توجه شما را به اصطلاح رایج «اعتماد به نفس» جلب کنم. اعتماد به نفس یعنی چه؟ می‌‏گویند فلانی اعتماد به نفس دارد، بی باک و شجاع است. اعتماد به نفس با غرور متفاوت است. توکل و اعتماد به خدا نوعی کمال است، یعنی وقتی من با تعارضی روبه‌رو می‌‏شوم، وقتی وارد نبردی می‌‏شوم، وقتی دچار بلا و گرفتاری می‌‏شوم، وقتی مشغول زندگی و کار هستم، اگر به خدا تکیه داشته باشم، قوی و نیرومندم. به واسطه توکل به خدا قوی هستم، ولی فروتنی و تواضع دارم. به این نکته و به این نتیجه توجه دارید؟

در حالی که اگر انسان به خودش تکیه داشته باشد، یعنی مغرور باشد، میان حق و باطل فرق نمی‌‏گذارد و گاه به راه حق می‌‏رود و گاه به راه باطل، زیرا تنها بر خودش تکیه دارد. اما اگر به خدا تکیه داشته باشد، فروتن است نه خودبین و جز در راه حق قدم نمی‌‏گذارد، زیرا می‌داند که خدا او را در راه باطل یاری نمی‌‏کند.

بنابراین، نماز تمرینی است برای اصلاح و تربیت صحیح بندگان. نماز کارخانه‌ای است برای آنکه انسان را به زیور فروتنی آراسته کند. نماز یعنی زندگی با خدا و به دست آوردن صفات او. می‌‏دانید انسان از نماز چه چیزی کسب می‌‏کند؟ قوی بودن در راه خدا و ناتوان بودن در راه باطل، و نه در برابر باطل. نماز وسیله عروج مؤمن است و او را از زشتی و گناه بازمی ‏دارد.

فاطمه (س) این سوال را مطرح می‌‏کند که‌ای مردم! چگونه نماز می‌‏خوانید، ولی از توطئه‏‌ها و ترفندها می‌‏هراسید؟ چگونه نماز می‌‏خوانید، ولی نسبت به حق پایمال‏ شده سکوت می‌‏کنید؟ دیروز خلافت را غصب کردند و امروز فدک را؛ این هدیه پدرم که روزیِ فرزندانم در آن است. ولی شما سکوت کرده‌اید. همه شما سفارش‌های پیامبر را شنیده‌اید. پس چرا خاموشید؟ گروهی از شما به سبب طمع و گروهی به سبب ترس سکوت کرده‌اید. گروهی سود می‌‏برید و گروهی می‌‏ترسید. نمازگزاری که در اثر پیوند با خداوند، قوی و با اقتدار است، نه می‌‏ترسد و نه طمع می‌‏ورزد. چرا نمی‌‏ترسد و طمع نمی‌‏برد؟ چون قوی و نیرومند است. انسانی که نماز می‌خواند، در واقع روزی پنج بار با خدا ارتباط دارد. این طور نیست؟ شما در نمازتان آیا با خدا ارتباط ندارید؟ آیا با او سخن نمی‌‏گویید؟ آیا نمی‌‏گویید: «تن‌ها تو را می‌‏پرستیم و تنها از تو یاری می‌‏جوییم؟» اگر خدا درون شما و در برابر شما حضور نداشته باشد، نمی‌‏توانید بگویید «تو را می‌‏پرستیم.» باید بگوییم «او را می‌‏پرستیم.» این‌طور نیست؟ وقتی می‌‏توانید خطاب به خدا صحبت کنید که خود را در پیشگاه خدا ببینید و کسی که در ارتباط با خدا و در محضر خدا و همراه با خداست، چنین فردی، در راه حق قوی و نیرومند است و انسان قوی نمی‌‏ترسد و طمع نمی‌‏برد، زیرا طمع ناشی از فقر روحی و روانی است. کسی که از درون فقیر باشد، از دیگران می‌‏خواهد نیاز و ناتوانی او را برطرف کنند. چنین انسانی کجا می‌تواند قوی باشد و ترسو و پیمان‌شکن نباشد؟ فاطمه (س) می‌‏پرسد: آیا نماز نمی‌‏خوانید؟ آیا نماز، شما را از گناهان باز نمی‌‏دارد؟ آیا نماز، فقر و ناتوانی شما را برطرف نمی‌‏کند؟ پس چرا ساکت‏ مانده‌اید؟

حضرت فاطمه (س) به ما خطاب می‌کند و می‌‏گوید: ای مسلمانان، شما چگونه نماز می‌‏خوانید، ولی راضی می‌‏شوید که حق غصب شود و کرامت بر باد رود؟

روشن است که عبادت شما، جوهر و روح خود را از دست داده است. درود خدا بر تو ای فاطمه! گویا پس از هزار و سیصد و چهل سال، خطاب به ما سخن می‌‏گویی! گویا هفتاد سال پیش، این سخنان را گفته ای! گویا همین امروز برای ما صحبت می‌‏کنی و خطاب به ما می‌‏گویی: ای گروه مسلمانان، ای نمازگزاران، ای شب‏ زنده ‏داران عبادت‏ پیشه، چطور نماز می‌‏خوانید، ولی احساس قوت و استواری نمی‌‏کنید؟.

نماز حقیقی این‌گونه نیست. نماز تمرینی است برای جنگ و جهاد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ .»(۵) نمی‌‏بینید در نماز جماعت، چگونه صف‌ها به هم فشرده است؟ هم از چپ، هم از راست، هم از پشت سر و هم از جلو؟ نمی‌‏بینید چگونه حرکت‌ها هماهنگ و یک‌پارچه است؟ چگونه امام به جای مأمومان قرائت را می‌خواند؟ چگونه وقتی او به رکوع و سجده می‌‏رود، شما نیز به دنبال او به رکوع و سجده می‌‏روید؟ محراب برای چیست؟ چرا در هر مسجدی محراب وجود دارد؟ محراب یعنی وسیله و ابزار جنگ. نماز انسان را از عادت به فرومایگی و خواری و تسلیم ‏شدن و ناپایداری بازمی‌دارد. در آیۀ «یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ »(۶) بنا بر تفسیر پیامبر، منظور از «الزینة» اسلحه است؛ زیرا پیامبر فرموده‌اند: «زینت مردان اسلحه است.» بنابراین، تفسیر «زینت» اسلحه است.

نماز تمرینی است برای اقتدار و موضع اجتماعی مردم، ولی کدام اقتدار؟ اقتداری که به غرور و خودبینی نینجامد؛ اقتداری که متکی بر نفس نیست، بلکه یاری‌گرفته از خداوند است.

بنابراین، فاطمه (س) می‌‏گوید: چرا نماز شما را قوی نکرده است؟ چرا نماز شما موجب غرور شما شده است؟ فاطمه (س) می‌‏خواهد این وضع را تعدیل و اصلاح کند. می‌‏گوید: ای مسلمانان، درست است که خدا به نماز فرمان داده است، ولی این فرمان به سبب نیاز او به نماز شما نیست، بلکه خدا برای تربیت شما و تقویت اوضاعتان به آن فرمان داده است. ولی شما، آن‌گونه که پیداست، از آن بهره نمی‌‏‏گیرید، زیرا به سبب ترس و طمع در برابر حقی که پایمال شده است، سکوت کرده‌اید.

آن‌گاه حضرت فاطمه (س) به ما خطاب می‌کند و می‌‏گوید: ای مسلمانان، شما چگونه نماز می‌‏خوانید، ولی راضی می‌‏شوید که حق غصب شود و کرامت بر باد رود؟ چگونه احساس ضعف می‌‏کنید، در حالی که هر روز پنج بار با خداوند رب الارباب و آفریننده آسمان‏‌ها و زمین پیوند برقرار می‌‏کنید؟ از چه می‌‏ترسید؟ چگونه می‌‏ترسید، در حالی که هر روز با خدا ارتباط برقرار می‌کنید؟ خدایی که او را آن‌گونه که سزاست، نشناخته‌اید و زمین در قبضه قدرت او و آسمان‌ها درهم‌پیچیده به دست اوست. از هیچ چیز نباید ترسید.

می‌‏دانید چه وقت نماز پذیرفته است؟ می‌‏دانید کی نماز شما مقبول می‌‏افتد؟ وقتی که متوجه خدا می‌شوید و در پیشگاه او هستید و پس از نماز، نیرویی جدید و آسایشی تازه و قدرتی نو پیدا کنید و در همان وقت، احساس فروتنی به شما دست دهد؛ یعنی هم‌زمان احساس قدرت و فروتنی کنید، نه احساس قدرت و غرور، نه فروتنی و خواری و درماندگی. احساس قدرت و بزرگی و سربلندی، باید در کنار فروتنی و حس بندگی باشد. بزرگی و عزت در بندگی خداوند است، زیرا بندگی خدایی که دربردارنده همه صفات کمال است، ما را به او نزدیک می‌‏کند. دانش و عدالت و فضیلت و بزرگی ما، در گرو نماز و عبادت خداست. حضرت فاطمه (س) می‌‏پرسد: چرا خدا نماز را بر شما واجب کرده است؟ نماز کارخانه‌ای برای ساختن انسان کامل است. آیا نمازهای ما، چنین تأثیری در ما دارد؟

پی نوشت:

۱. «نماز آدمی را از فحشاء و منکر باز می‌دارد.» (عنکبوت، ۴۵)

۲. «تن‌ها تو را می‌‏پرستیم و تنها از تو یاری می‌‏جوییم.» (فاتحه، ۵)

۳. «به خودپسندی بر زمین راه مرو، که زمین را نخواهی شکافت و به بلندی کوه‌ها نخواهی رسید.» (اسرا، ۳۷)

۴. «بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا، آن پروردگار جهانیان است.» (انعام، ۱۶۲)

۵. «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صفی همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، می‌جنگند.» (ص، ۴)

۶. «ای فرزندان آدم، به هنگام هر عبادت زینت خود را برگیرید. م» (اعراف، ۳۱)

منبع:مهر

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: