10 آبان 1400 26 (ربیع الاول 1443 - 47 : 20
کد خبر : ۱۲۰۴۶۶
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۰
چهل و دو سال نمازجمعه؛
آیت الله طالقانی در جایگاه امام جمعه، دو صفت شناخته شده داشت؛ هم پدرانه دلسوز بود و هم صراحتی مثال‌زدنی داشت و دوستی و نزدیکی با افراد و گروه‌ها باعث نمی‌شد، ایشان در بیان حق ساکت بماند.

عقیق:امسال، چهل و دومین سال برگزاری نماز جمعه است. پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷، هوای تازه‌ای به کشور دمیده و نگاه‌ها را به خیلی از چیزها تغییر داده بود، از جمله به مناسک اسلامی از حج گرفته تا نماز. زائران بیت الله الحرام حجشان را با برائت از مشرکان و مستکبران عالم از آمریکا و اسرائیل تا شوروی همراه کرده بودند و مساجد نیز شور و حال ویژه‌ای داشت و تبدیل به پایگاه حضور جوانان و نوجوانان در هر محله شده بود.

نماز جمعه از دوره حکومت شاه اسماعیل اول صفوی به‌تدریج در جامعه شیعی ایران گسترش یافت و شاه طهماسب اول نیز آن را ادامه داده و حتی در دوران شاه عباس اول رسماً منصب امامت جمعه ایجاد شد. در طول دوران قاجار هم‌چون دوره صفوی، منصبی حکومتی به‌شمار می‌رفت.این منصب در این دوره، به موازات کاهش اعتبار مناصب مذهبی، به‌تدریج اهمیت دینی و سیاسی خود را از دست داد. در اواخر دوره قاجار، برخی امامان جمعه در برابر علمای مشروطه‌خواه، که مخالف حکومت استبدادی بودند، قرار گرفتند. در دوران پهلوی امامان جمعه، به‌ویژه در شهرهایی مانند تهران، چون ارتباط رسمی با حکومت داشتند، غالباً از مقبولیت مردمی برخوردار نبودند و اقامه نماز جمعه نیز اصلاً رونق نداشت.

همین مساله باعث شده بود، در جریان بیداری مردم در نهضت اسلامی توجه اقشار مختلف مردم به مناسکی که در دوران حاکمیت پهلوی اول و دوم، تقریباً تعطیل شده بود، جلب شود. بیشترین سهم را می‌توان در این مورد به «نماز جمعه» داد.

نخستین خبرها برای برگزاری نماز جمعه انقلاب، در یکشنبه اول بهمن ۱۳۵۷، حدود دو هفته پیش از ورود حضرت امام خمینی به میهن، شنیده شد و تیتر روزنامه اطلاعات این شد: «نمازجمعه با امام خمینی در تهران» و کیهان خبر داد: «امام خمینی جمعه در تهران نماز می‌خواند».

با اتفاقاتی که در جریان بسته شدن فرودگاه‌ها به دستور بختیار پدید آمد، این اتفاق هرگز نیافتاد و با وجود اینکه امام خمینی در پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد میهن شد، اما مسائل امنیتی و حضور چند میلیونی مردم در استقبال از امام، باعث شد، نماز جمعه به امامت امام خمینی برگزار نگردد. سرانجام پس از گذشت چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی به آیت الله سید محمود طالقانی در ۵ مرداد ۱۳۵۸ برابر با سوم رمضان سال ۱۳۹۹ اولین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به امامت آیت الله طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد.

حضور انبوه مردم در این نماز جمعه تاریخی به تیتر اول همه روزنامه‌های کشور تبدیل شد. روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: عظیم‌ترین نمازجمعه تاریخ؛ بیش از یک میلیون نفر در نمازجمعه شرکت کردند. این حضور پرشور مردمی در هفته‌های بعد نیز تکرار شد.

هنوز که هنوز است بخش‌هایی از نمازجمعه های آیت الله سید محمود طالقانی در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت بین مردم دست به دست می‌شود و صحبت‌های امام جمعه انقلاب اسلامی برایشان خصوصاً جوانان جذابیت دارد. نماز جمعه‌ای که آیت الله طالقانی می‌خواند در شکوه و خلوص و پرفروغ بودنش، رنگ و بوی نمازجمعه های صدر اسلام را می‌داد.

می‌توان گفت مهم‌ترین تریبون انقلاب، نماز جمعه بود و برای همین حضرت امام خمینی، آن را به کسی سپرد که به او اعتماد فوق‌العاده‌ای داشت، حضرت امام درباره آیت الله طالقانی می‌گویند: «مرحوم آقای طالقانی مستقیم بود. مستقیم فکر می‌کرد؛ مستقیم عمل می‌کرد.انحراف به چپ و راست نداشت. نه غرب زده بود و نه شرق زده. اسلام زده بود. دنبال تعلیمات اسلام بود و برای یک ملت مفید بود. ما احتیاج داشتیم به یک شخصی مثل آقای طالقانی» .[۱]

امام، آیت الله طالقانی را همانند حضرت ابوذر توصیف می‌کردند: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام »[۲].« او می‌توانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام که موجب نگرانی‌ها و تفرق‌ها می‌شوند آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هوشیاری که از عُنْفوان جوانی تا آخرین لحظات زندگانی در خدمت به اسلام و کشورهای اسلامی متحمل رنج‌ها و حبس‌ها و فشارها بود و هیچ گاه از این زحمت ارجمند و خدمت سودمند کناره‌گیری نکرد و به کوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد .[۳]

آیت الله طالقانی در جایگاه امام جمعه، دو صفت شناخته شده داشت؛ هم پدرانه دلسوز بود و هم صراحتی مثال‌زدنی داشت و دوستی و نزدیکی با افراد، گروه‌ها و یا جریانات سیاسی باعث نمی‌شد، ایشان در بیان حق و حقیقت، ساکت بماند. آن روزها بیشتر از امروز، اساتید اخلاق و عرفان و تفسیر قرآن و خطبای چیره دست حاضر بودند ولی یک نفر بود که هم می‌توانست با نگاه قرآنی خود، اخلاق مردم را به اخلاق اسلامی نزدیک کند و هم، با شجاعت و صراحت بیانش، ذهن‌ها و بینش‌ها را روشنی ببخشد.

امام به خوبی می‌دانست که برای نمازجمعه ای به رنگ و بوی صدر اسلام، باید کسی را برگزیند که در صراحت همانند حضرت ابوذر باشد. آن هنگام که برخی فریاد عدالت طلبانه علیه معاویه را به مصلحت نمی‌دانستند، ابوذر بود که با هدایت امیر مؤمنان علی (ع) روشنگری می‌کرد.

هنگامی‌که حکومت و خلافت به عثمان رسید و به وسیله او بنی‌امیه بر جامعه اسلامی مسلط گردید، حقوق محرومین اجتماع، طبقات زحمتکش، مسلمانان کارگر و رنجبر به وسیله رباخواران و برده‌فروشان و ثروتمندان و اشراف، که تماس مستقیم با دستگاه خلافت داشتند، پایمال گشت و از بین رفت. ارقامی که «جرجی زیدان» در تاریخ تمدن اسلامی و «دکتر نوری جعفر» نقل می‌کنند، بسیار قابل توجه است. بخشش‌های عثمان به افراد غیرمحتاج گاه به قدری چشمگیر و غیرقابل قبول بود که بعضاً متصدیان متدین و مقید بیت ‏المال به سبب فزونی مبالغ، از اجرای دستور خلیفه خودداری می‌کردند. هزاران دینار برای ساختن «کاخ سبز» برای حاکم اموی دستگاه خلافت عثمان یعنی «معاویه» خرج شد.

وقتی معاویه کاخ سبز خود را ساخت، ابوذر به او گفت: ای معاویه! اگر این کاخ از مال خداست که خیانت است و اگر از مال خود توست، اسراف است. او جلو کاخ معاویه می‌آمد، و فریاد بر می‌آورد و می‌گفت: «… بار خدایا! لعنت کن کسانی را که امر به معروف می‌کنند اما خود بدان عمل نمی‌کنند. خدایا! لعنت کن کسانی را که نهی از منکر می‌کنند ولی خود مرتکب آن می‌شوند.»

عثمان ابوذر را به ربذه تبعید کرد و دستور داد کسی او را همراهی نکند ولی حضرت علی علیه السلام ابوذر را بدرقه کرد و هنگام وداع با او سخنانی به این مضمون ایراد فرمود: «ابوذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی ببند که به خاطر او خشم گرفتی. این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند و تو برای دین خویش از آنان ترسیدی. پس آن را که برایش از تو ترسیدند، به خودشان واگذار و با آنچه برایش از آنان ترسیدی بگریز. به زودی خواهی دانست فردا چه کسی سود خواهد برد و آن کس که همگان بر او حسد برند، چه کسی است. اگر آسمان‌ها و زمین در بر بنده‌ای ببندد و او از خود بترسد، خداوند برایش میان آن دو راه گریزی قرار می‌دهد. جز حق مونس تو مباشد و جز باطل تو را نترساند. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی تو را دوست می‌داشتند و اگر از آن وام می‌گرفتی تو را در امنیت نگه می‌داشتند.»

صراحت و شجاعت آیت الله طالقانی همچون ابوذر مثال‌زدنی بود. آیت الله طالقانی آبروی ده‌ها سال مبارزه خود را در طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه امام جامعه تقدیم کرد و مسئولیت بسیار با اهمیت امامت جمعه تهران انقلابی را بر عهده گرفت.

آیت الله طالقانی می‌گفت: نماز جمعه مظهر کاملی است از صف توحیدی ملت اسلام و در عین حال آگاهی، تنبه، هوشیاری، افشا کردن دسایس دشمن و مطلع کردن همه مسلمانان به وظایف و مسئولیت‌هایی که لااقل در مدت یک هفته در پیش دارند. نماز جمعه صف عبادت، صف حق پرستی، صف روابط قلوب و وجدان‌های بیدار خداپرستان در عین حال صف نظام، صف جنگ، صف فرماندهی و فرمان‌برداری از این جهت برای امام جمعه شرایط خاصی قائل‌اند که هم بتواند فرماندهی کند، هم بتواند آگاهی بدهد و از حوادثی که در کشورهای اسلامی، جامعه مسلمین، دسیسه‌های زیر پرده مسلمانان را آگاه کند.

آن روزها فساد بیشتر از آنکه در اقتصاد به چشم بیاید در عرصه سیاست و اجتماع به چشم می‌خورد و مرحوم طالقانی، وقتی فساد محرز را می‌دید در خطبه‌ها گروه‌ها و احزاب فاسد را با نام خطاب می‌کرد: «متأسفانه در اواخر این ماه پر برکت، ماه مبارک، ماه روزه، ماه تقوا، ماه توجه به خدا، ماه همبستگی قلوب و وجدان‌های مسلمان‌ها، یک عده مردم جانی این برکت را، این خیر را، آلوده کردند. مردمی که در انجام جنایت از هیچ کاری فروگذار نکردند. تازه اسم خودشان را هم «دمکرات» می‌گذارند. دمکراتی که مردم را به گلوله ببندد، مردم مظلوم را، مردم بیچاره، مردم بی طرف، پاسدارها، جوان‌های پاسدار، بیمارها، ای خاک برسرشان! چقدر این نام همیشه برای این کشور، نام «دمکرات»، خاطرات بدی داشته! بعد از جنگ بین‌المللی اول یک عده دمکرات پیدا شدند، سر نخ شأن معلوم نبود به کجا هست! همه چیز را به هم ریختند. ترور کردند و بعد از اینکه قدرت متمرکز شد، آن وقت یک عده پیروان بیچاره مستضعف فریب خورده را به جا گذاشتند و فرار کردند رفتند پی کار خودشان. آنها را گذاردند دم گلوله، دم چکمه، بعد از جنگ بین‌المللی دوم ۱۳۲۰ دیدید «دمکرات‌های آذربایجان» چه کشتارها کردند. همین قدر که قدرت مرکزی قوی شد، رفت آن طرف، آنها فرار کردند. اینها را دم چکمه، امروز هم همان‌چهره‌ها هستند به اسم «دمکرات». یک عده بیچاره، یک عده مستضعف، با شعارهای فریبنده، اینها را جمع کردند، اگر یک مقدار فشار زیاد شد، همان‌طوری که حالا هست، سران فرار می‌کنند، آن وقت دست دوم و دست سوم را دم چکمه (می‌گذارند). چه مکتبی دارند؟ چه می‌گویند؟ چه می‌خواهند؟ مگر بارها اعلام نشده: «شما برادران هر پیشنهادی دارید، هر مسأله‌ای دارید، بیایید مطرح بکنید رسیدگی بشود. آن قدری که در امکان هست برای شما انجام خواهد داده شد.» چه می‌خواهند اینها؟ اگر می‌خواهند کردستان را تجزیه بکنند، در دامن کی می‌خواهند قرار بگیرند بهتر از دامن اسلام و رهبری‌های اسلامی و مردم مسلمان؟ که من به یقین می‌دانم که چنین اندیشه‌ای در مردم و توده کردستان نیست که بارها هم اعلام کرده‌ام جز خودخواهی، جز جاه‌طلبی، جز بلندپروازی مثل همهِ حزب بازی‌ها یک عده‌ای را جمع بکنند و شعاری بدهند و کلاه دیگران پس معرکه باشد. من نمی‌فهمم خوب، چرا باید؟ ما پیش از اینکه ارتش دخالت بکند، از برادران کُردمان انتظار داشتیم خود آنها این آتش را خاموش بکنند. چرا نمی‌کنند؟ ای برادران مسلمان، ای خواهران مسلمان کرد، ای کسانی که می‌دانید دل من برای شما می‌تپد و ما و همه مردم ما برای شما و محرومیت‌های شما و فشارهایی که بر شما وارد شده، همه دلسوز هم هستند. چرا باید آلت دست یک مشت خودخواه، خودپرست، یک همچنین فاجعه‌ای، این طور چهرهِ مردم کرد، مردم بزرگوار، مردم سالم، مردم مرزدار، این طور باید آلوده بشود ؟»[۴]

آیت الله طالقانی صداقت و صراحت را قربانی نمی‌کرد تا با سکوتش، بین همه طرف‌ها محبوب بماند: «چقدر ما سعی کردیم، کوشیدیم، با مذاکره، با مهربانی، با دور هم نشستن مسائل را حل کنیم. چه این جوجه کمونیست‌های داخل خودمان، چه آنها. یک مشت جوان احساساتی، سی ساله، خیال می‌کنند قیم همه مردمند. قیم همه زن‌های ما هستند، زن‌های ما احتیاج به قیم ندارند. «زن‌ها حقشان پایمال شده» مگر خودشان نمی‌توانند حرف بزنند؟ «کارگر حقشان!» به تو چه! تو که دستت پینه نزده، نشسته‌ای فقط شعار می‌دهی. جوان‌های مسلمان ما هستند که توی این آفتاب و با این زبان روزه در میان این مزارع دارند کار می‌کنند. اینجا نشسته‌ای فقط شعار دادن. این شد مسئله ؟»[۵]

اولین خطیب جمعه تهران پس از انقلاب اسلامی، انقلاب را از آن محرومان و کوخ‌نشینان می‌دانست: «انقلاب، انقلاب محرومین است. انقلاب، انقلاب توده مسلمان است. انقلاب، انقلاب پیروان قرآن است. انقلاب، انقلاب پیروان توحید است. هر کس که از این مسیر منحرف شد، باید پایمال بشود.من ابدی صفحته للحق هل: اگر نشستند و در مقابل حق نایستادند، کاری به کارشان نداشته باشید.»

آیت الله طالقانی می‌گفت مسائل مردم را باید در میان توده مردم مطرح کرد: «اگر می‌کردیم و اگر می‌کردیم و اگر می‌کردیم! که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم. بیشتر این تشنج‌ها، این فرصت طلبی‌های عوامل ضد انقلاب و خارجی را زبانشان را می‌بستیم، و سلاح از دست اینها می‌گرفتیم ولی متأسفانه دیر شد. ولی هنوز دیر نشده، همان طور که جلوی توپ و تانک رفتید، این مسئولیت‌ها را دارید شما، این به عهده شماست، شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح می‌کنید؟ بیایید در مجلس خبرگان. می گویم بین موکلین شما مطرح می‌کنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند. می دانم برای چه وکیل کردند. ما موظف و نسبت به اینها مسئولیت داریم».

پی نوشت:

[۱] صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۵۱۳-۵۱۴

[۲] امام خمینی (ره)؛ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸

[۳] امام خمینی (ره)؛ ۱۵ شهریور ۱۳۵۹

[۴] روزنامه اطلاعات ۱۳۸۴/۶/۱۹

[۵] همان

منبع:مهر

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: