19 مهر 1400 5 (ربیع الاول 1443 - 45 : 18
کد خبر : ۱۱۹۲۰۸
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۷:۲۳
عقیق به منظور بهره مندی شاعزان اهل بیت منتشر میکند
به مناسبت فرا رسیدن عید ولایت و امامت ، عید غدیر خم عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده شاعران وذا ران اهل بیت منتشر می کند

محمد مهدی سیار:

ای خوش‌مسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیده‌ست کاروان

پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان

لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان

وقتش شده‌ست برکۀ کم آبِ دوردست!
کم‌کم رسد تلاطم موجت به بیکران

تصویر دست کیست در آیینه‌ات؟ ببین!
این دست‌ها رسانده زمین را به آسمان

دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!

 

مرتضی امیری اسفندقه:

"اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم

اگر تیره مانند شب‌های ابری
اگر مثل خورشید، روشن‌ضمیرم

تپش‌جوش اگر مثل امواج دریا
عطش‌نوش اگر مثل خاک کویرم

اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم
فقیرم، فقیرم، فقیرم، فقیرم

همینم که هستم، همین روح خاکی
اگر بر گلیمم، اگر بر حریرم

رها از حصار نفس‌گیر حرصم
مگیرید خرده اگر بر حصیرم

لبالب ز شعرم، لبالب ز آتش
اگر لب گشایم، اگر گُر بگیرم...

گزیر و گریزی مرا نیست از عشق
«که بر عهد و پیمان روز غدیرم»

علی بوده تا بوده ورد زبانم
«شناسند مردان، صغیر و کبیرم»

اگر خفته‌ام، با علی هم‌خیالم
اگر می‌روم، با علی هم‌مسیرم

مرام علی را فقط دوست دارم
کلام علی را فقط می‌پذیرم

اگر بی‌علی شاد باشم، بگریم
اگر بی‌علی زنده هستم، بمیرم

علی بوده در بیقراری، قرارم
علی بوده در گم‌شدن، دستگیرم

اگر از کلامم نظر برندارد
به شش‌گوش گیتی نیابی نظیرم

علی عزّتم داده گر عزّتی هست
اگرنه حقیرم، حقیرم، حقیرم"

 

میثم مومنی نژاد:

"جبریل مکرر این صلا را سر داد
بَلّغ، بَلّغ... ندا به پیغمبر داد
فرمان خداست: بر سر دست بگیر
آن دست که در رکوع انگشتر داد

چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت
قرآن مجسم، به روی سینه گرفت
فرمود: علی از من و، من از علی‌ام
آیینه به روی دست آیینه گرفت

آن روز که خم، به دست دو دریا رفت
فردوس به خاک‌بوسی صحرا رفت
فریاد فلک به «اِکفِیانی» برخواست
تا دست محمد و علی بالا رفت

خورشید طلوع کرده از لبخندش
نور است و هزار رشته در پیوندش
دیدند در آسمان دستان رسول
دست علی است و یازده فرزندش

در آینه مهر و مه، شکوفایی کرد
دستان علی، بلند بالایی کرد
آن روز خداوند، خودش از مردم
با سورۀ «مائده» پذیرایی کرد

بت‌خانۀ شرک را شکستی ای دست
بر خندق جهل، راه بستی ای دست
هر جا که نشان «فوق ایدیهم» بود
معنای «ید الله» تو هستی ای دست

«والعصر» که آیه آیۀ آن به علی
می‌خورد قسم، به دین به قرآن به علی
«اِنسانَ لَفی خُسر» بود دشمن او
باید که بیاوریم «ایمان» به علی

در سجدۀ شکر آفتاب افتاده
جای قدم ابوتراب افتاده
عمری‌ست که از حلاوت نام علی
حتی دهن کویر آب افتاده

سرچشمۀ روشن حیات است غدیر
عطر ملکوت صلوات است غدیر
گرچه به بلندای شکوهش نرسیم
کوتاه‌ترین، راه نجات است غدیر"

 

 

محمد سعید میرزایی :

خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را

امیر! دست تو را دست عشق بالا برد
که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را

جهان به سجده در افتاد و عرشیانِ خدای
به احترام نشاندند بر سریر تو را

کلید سلطنت و گنج عافیت با توست
که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را

ز جور خلق، پیمبر ز پای می‌افتاد
اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را

پناه پیری و نان‌آور یتیمانی
چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را

تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا
به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را...

یقین که تا به ابد پای‌بند مهر تو شد
چگونه بود مگر، رَحم بر اسیر، تو را؟

ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند
که خوانده‌اند همه در تبِ کویر، تو را

به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت
کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را

 

قاسم صرافان:

سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند
عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند

آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق، اینچنین که می‌غرّد، آمده قلعه را خراب کند

روح از این صحنه، جان تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را، درِ قلعه به دست، قاب کند

می‌پری آن طرف سواره ولی، عَمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیده‌ام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند

تیغ بر عَمرو، پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور
ضربه‌ی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند

همه دیدند امیر می‌آید، زودتر از غدیر می‌آید
کی شود یک امینی دیگر، شرح این ضربه را کتاب کند؟

در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند

بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند

بعد یک عمر ذکرِ یاحیدر، مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزه‌گر می‌اندازد، خاک ما را خُم شراب کند

قلب را در لحد که می‌بویند، به هم، آن دو فرشته می‌گویند:
میهمان علی‌ست، بگذارید او بیاید خودش حساب کند

شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید
تا به ذره‌، نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند(۱)

شعر، شمعی برای تو که نشد، قدّ گلدسته‌های تو که نشد(۲)
شادم اما مگر شنیده کسی، شاعرش را علی، جواب کند؟

 

محسن کاویانی:

بازهم بعد از نمازِ خود شدم
گرمِ قرآن خواندنِ بی قاعده
ناگهان فکرِ مرا مشغول کرد
آیه ی پنجاه و چارِ مائده

غرقِ خود بودم صدوده ثانیه
دین و دنیایَم پُر از ابهام شد
بود غوغایی درونِ سینه ام
یاعلی گفتم دلم آرام شد

آیه مهرومحبت چیست جز
این که ما دورِ وجودِ حیدریم
از محبَّت خارها گُل می شوند
هرکجا نام علی را می بَریم

بر کویرِ سینه ی ما از ازل
بارها باریده بارانِ علی
آن گروهی که خدایَم وعده داد
چیست غیر از وصفِ یارانِ علی

حَق علی ، اوّل علی ، آخر علی
دین علی ، مسجد علی ، منبر علی
دل علی ، دلجو علی ، دلبر علی
مِی علی ، ساقی علی ، ساغَر علی

حَق علی ، کعبه علی ، قرآن علی
سَر علی ، سرور علی ، آقا علی
پس اگر که خسته جانی هی بگو
یاعلی و یاعلی و یاعلی

حیدرِ کرار ، مَردِ بی فرار
صاحبِ یکتای شمشیرِ دو دَم
مردِ خندق ، مردِ خیبر ، مردِ بَدر
قهرمانِ حمله های پُشتِ هم

شاهِ مردان حیدرِ دُل دُل سوار
پهلوانی مهربان و دل رحیم
پادشاهی که قَدِ او هیچگاه
خَم نشد جُز پیشِ طفلانِ یتیم

آن که یارانش همه می ایستند
روبه روی زورگو پُر زورتر
خاکی اند اما همیشه بوده اند
پیشِ مغرور از خودَش مغرورتر

آیه ی پنجاه و پنجِ مائده
مستیِ نابِ مرا تکمیل کرد
وصفِ مولا در دو آیه پُشتِ هم
شکِ من را به یقین تبدیل کرد

بعدِ قرآن خواندنم دیدم که آه
در دلِ این آیه ها او منجلیست
زیرِ لب گفتم که آری راست گفت
آن خداوندِعظیمی که علیست!

غلامرضا سازگار:

گوش‌ها باز که امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صف ببندید که هنگام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگی عید بگیرید که عید آمده است
این همان عید خدای احد دادگر است

سورۀ مائده خوانید که صد مائده نور
از خدا در دل هر آیۀ آن مستتر است

هر طرف می‌نگرم قافله در قافله دل
هر دلی بال‌زنان سوی علی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌ها یکسره بر خطبۀ پیغامبر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی‌ست
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبر است

ایها الناس هر آنکس که منم مولایش
این علی او را تا روز جزا راهبر است

این علی بعد نبی رهبر و مولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است...

من همان شهر علومم همه باشید گواه
که علی تا ابدالدهر بر این شهر، در است...

گر دو صد کوه طلا در ره معبود دهید
بی تولّای علی جمله هبا و هدر است...

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسید علی بت‌شکن بی‌تبر است...

بی تولّای علی نیست رسالت کامل
ثمر باغ نبوّت همه از این شجر است

نخل‌ها جمله گواه‌اند خدا می‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است...

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: