30 مهر 1400 16 (ربیع الاول 1443 - 08 : 09
کد خبر : ۱۱۸۷۵۲
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۵
قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام و ولایت امام رضا علیه السلام شرط قبولی توحید و در امان خدا بودن است.

عقیق:آیت الله صافی گلپایگانی در یادداشتی به مناسبت میلاد حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام  آورده اند :

    

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بزرگداشت و تجلیل و تعظیم ایام الله و روزهای ولایت و امامت، بزرگداشت کرامت، عزت و عظمت مقام انسانیت و اوج قرب بشر به درگاه اقدس ربوبیت و الوهیت است.

این روزهای بزرگ و با عظمت، برای همگان فرصت ارزنده ای است تا معرفت دینی خود را بیشتر و ارتباط روحی و معنوی خود با اولیای دین علیهم‎السّلام را، کاملتر سازند و با تجلیل از این ایام پر برکت، علاقه و ارادت خود را به خاندان وحی و نبوت ابراز نمایند.

     

عجز همگان از توصیف حضرت

 

یکی از این روزهای الهی و ایام نیکو، روز ولادت مسعود و مبارک عالم آل محمد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهم صلوات الله است.

چه عرض کنم در وصف و مدح آن کسی که بزرگان علم و دانش از فریقین، او را با بالاترین عبارات و الفاظ ستوده اند، و بیان مثل حقیر، الکن و نارسا از وصف حتی قطره ای از اقیانوس بیکران عظمت شخصیت آن حضرت است؛ اما از باب شکرگزاری نسبت به ولایت آن پیشوای علم و معرفت، چند کلمه ای را عرض می کنم:

    

مرا بس است همین افتخار و عزّت و شأن‏ * که از ازل ز ولایش به گردنم رسن است‏

هزار سال سراید مدیحش ار «لطفی» * هنوز حرف نخستین و مطلع سخن است‏

    

هجرتی جاودان

 

یکی از مهمترین وقایع زندگی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام، سفر ایشان از مدینة النبی صلی الله علیه وآله به خراسان بود که پیامدهای مفیدی به دنبال داشت.

حرکت آن حضرت به طور رسمی بود؛ به طوری که در طی این مسافت طولانی که از شهرهای بزرگ و کوچک و بخش ها ودهستان ها و دهکده های بسیار، عبور می کردند، شور و هیجان عجیبی در کشورهای اسلامی پدید می آورد و موجب شد مسلمانانی که تا آن موقع نمی توانستند احساسات ارادتمندانه خود را به اهل بیت علیهم السّلام اظهار کنند، علایق ناگسستنی و پیوند خود را با دودمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و ذریّه آن حضرت آشکار سازند و در بین همه مردم از خواصّ و عوام، سخن از اهل بیت علیهم السلام و فضایل و مقامات آنان و ظلم هایی که به آنها شده بود، مطرح گردید.

مردم و جماعات بسیار، از تشرّف به دیدار امام، غرق وجد و نشاط و سرور شده بودند؛ زیرا شرفیابی به حضورش را برای خود، شرفیابی به حضور جدّش پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم می شمردند.

    

مردم در معابر، میادین، مساجد و هر جا که مسیر آن حضرت بود، اجتماع می کردند و با حضورشان صفحه نوینی را در تاریخ اسلام می ساختند و روش و نظام عصر نبوّت رسول خدا و خلافت علی مرتضی صلوات الله علیهما را احیا می کردند.

همه به هم می گفتند: چه خوب شد؛ حق به مرکزش بازگشت. مأمون خودش می خواهد، زمینه انتقال خلافت را به امام فراهم کند.

امام در هر مکانی که قدم می گذاشت، ارادت و محبّت مردم آنجا اوج می گرفت و در کالبد ایمان و اخلاصشان، جان تازه می دمید. امام را زیارت می کردند؛ در سیمایش، سیمای رسول خدا را تماشا نموده و گریه می کردند؛ ناله و ضجّه می زدند؛ شعر می خواندند؛ شادی می کردند و صلوات می فرستادند.

به راستی، چه حادثه ای مهمتر از این می توانست مذهب تشیّع را زنده سازد و مردم را به سوی حقیقت رهبری کند؟ وچه منظره ای زیباتر و نافذتر و جذّاب تر از جمال دل آرا و چهره ملکوتی امام است؟

     

ولایتمداری مردم نیشابور

 

نیشابور یکی از شهرهای بین راه امام بود. امام علیه‌السّلام با آن جلال ملکوتی و ابهت و عظمت معنوی، شهر نیشابور را مزیّن فرمود.

چنان‌که نقل می‌نمایند: در حالی که امام علیه‌السّلام در عماری نشسته، و روی زیبای دل‌آرا و جمال همایون حق‌ّنمایش از مردم پنهان بود؛ آن خلق بی‌شمار که آرزوی زیارت سیمای دلربای امام را داشتند، از هر طرف هجوم آورده، و شعار و تکبیر و صلوات سر می‌دادند.

    

از آن میان، دو نفر از پیشوایان و حافظان احادیث رسول اکرم صلّی‌الله علیه و آله و سلّم پیش آمدند، و به امام علیه‌السّلام چنین خطاب کرده و درخواست و تقاضا نمودند

*أیُّهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِیَّة، أَیُّها الخُلاصَةُ الزَّاکِیةُ النَّبَویَّة بِحَقِّ آبَائِکَ الأطهَرینَ وَأسلَافِکَ الأکرَمینَ إلّا أَرَیتَنا وَجهَکَ المُبَارَکَ المیمُونَ، وَرَوَیتَ لَنَا حَدیثاً عَن آبائِکَ عَن جَدِّکَ نَذکُرکَ بِهِ.

      

ما هر چه بیندیشیم، سؤالی از این جامع‌تر و پرمعنی‌تر در این فرصت طلائی که برای خلق نیشابور فراهم شده بود نبود؛ سؤال از حدیثی نمودند که در طول ازمنه و اعصار و تا دنیا هست، افتخار نقل آن برای مردم باقی باشد، و زبان به زبان، و قرن به قرن، و قلم به قلم، آن را بگویند و بشنوند، و بنویسند و بخوانند.

به دنبال این سؤال معرفت‌جویانه بود که امام علیه‌السّلام در مقام پاسخ برآمده و مرکبی را که بر آن سوار بود متوقّف نمود، و پرده از جمال مبارک برداشت، و چشم مسلمانان را به دیدار طلعت مبارک و با میمنت روشن فرمود،

باز هم به عبارت *«فَاستَوقَفَ البَغلَةَ وَ رَفَعَ المظَلَّةَ وَ أقَرَّ عُیُونَ المُسلِمینَ بِطَلعَتِهِ المُبَارَکةِ المیمُونَةِ»*

     

خلایق که چشمشان به جمال جهان‌آرای امام افتاد، همه از خود بی‌خود شده، همان حالی که برای بانوان مصری به هنگام دیدار جمال حضرت یوسف دست داد خود را فراموش و زبان حالشان «مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ» بود.

از این رو، صدای شوق و وجد و شادی آنها بلند، و فریاد تکبیر و تهلیلشان فضا را پر کرده، گروهی از شوق گریه می‌کردند، گروهی رکاب امام یا مرکب او را می‌بوسیدند، گروهی محو تماشای جمال آقا بودند، و صدای شوق و فریاد شور و نشاط آنها مانع بود که امام علیه‌السّلام آنها را به روایت حدیث سرافراز فرماید.

آن گاه آن امام همام و پیشوای دانشمندان و حقیقت جویان، لب به سخن گشود و در آن مشهد عظیم که در نیشابور برپا شد، کلامی فرمود که بلیغ‌تر و سخنی رساتر و حدیثی پر فائده‌تر، و جامع‌تر از آن نبود:

 

سمعت أبی موسی بن جعفر یقول: سمعت أبی جعفر بن محمد یقول: سمعت أبی محمد بن علی یقول: سمعت أبی علی بن الحسین یقول: سمعت أبی الحسین بن علی یقول: سمعت أبی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: سمعت جبرئیل علیه السلام یقول: سمعت الله عز وجل یقول: لا إله إلا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی، فلما مرت الراحلة نادانا:

      

بشروطها وأنا من شروطها

 

امام علیه‌السّلام در یک عبارت، هم توحید و یکتاشناسی و یکتاپرستی را به مردم درس داد و هم آنها را به آنچه بِدان توحید، اکمال و اتمام و مبیّن و تفسیر تعریف می‌شود، یعنی ولایت خودش و سائر ائمّه طاهرین علیهم‌السّلام هدایت فرمود.

 آری، قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام و ولایت امام رضا علیه السلام شرط قبولی توحید و در امان خدا بودن است.

هر چند این حدیث شریف، از لحاظ سند به سلسلة‌الذّهب معروف شده، ولی اهل معرفت می‌دانند که چیزی از مواد گرانبهای دنیا اگرچه هزاران برابر طلا و جواهرات ارزش داشته باشد با آن برابر نمی‌شود تا بتوان این سند را به آن تشبیه کرد.

اگر همه دنیا را در یک کفه ترازو بگذارند، و سند این حدیث یا لفظ آن را در کفه دیگر بگذارند، در جنب سنگینی این حدیث، پر کاهی هم محسوب نمی‌شود، و اصلاً تشبیه یعنی صورت و حقیقت به مجاز، و معقول به محسوس، اگر هم کسی یا در موردی شود از تنگی قافیه است، و إلّا به گفته مرحوم آیة الله والد معظّم اعلی الله مقامه:

   

لعل و مرجان را چه کس گفته است بهتر از خزف * جـان علوی را چه کـس سنجید با نقش جدار

    

باید همه ما قدردان نعمت ولایت باشیم و تبلیغ و ترویج معارف اهل بیت و معارف رضوی علیهم السلام را از مهمترین وظایف خویش بدانیم تا تشنگان حقیقت و علم و بینش، از این سرچشمه ناب و زلال سیراب گردند.

 

منبع:حوزه

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: