29 مهر 1400 15 (ربیع الاول 1443 - 58 : 18
کد خبر : ۱۱۸۵۸۱
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۹
در گفت و گو با حجت الاسلام هدایت تبیین شد:
ائمه اطهار(ع) ازدواج های متعددی داشته اند که حاصل آن، فرزندانی بوده است؛ اما همه این فرزندان به درجه امامت و عصمت نمی رسند و فرزندان ائمه معصومین(ع) حالات مختلفی دارندکه برخی از آنان خیلی هم مطیع امام نبودند. حال سوال اینجاست که چه می شود این مراتب پیش می‌آید؟

عقیق:اول ذی القعده سالروز ولادت کریمه اهل بیت (ع)، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است که به این مناسبت، با حجت الاسلام محمد هادی هدایت، استاد حوزه و دکترای کلام امامیه به گفت و گو نشستیم تا گوشه ای از کمال و جایگاه فاطمه ثانی را منعکس نماییم.

    

* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در ابتدا از جایگاه شهر قم و روایاتی که در این باره وجود دارد، برای ما بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم – السلام علیک یا فاطمه، اشفعی لنا فی الجنه فان لک عندالله شأنا من الشأن

بنده هم تشکر می کنم از دست اندرکاران این خبرگزاری و ان شاءالله ما هم بتونیم خدمتگزاری کنیم.

شهر قم بالاصاله دارای امتیاز ویژه ای است و قبل از ورود حضرت معصومه (س) نیز درباره اهمیت شهر قم روایتی داریم.

اصل مسئله برای ورود حضرت معصومه (س) است و بعد از ورود ایشان به قم، اینجا مرکزیتی برای مجموعه حق طلبان عالم پیدا کرده است و به خاطر این ورود است که اهل بیت (ع)، قم را عُشّ آل محمد نامگذاری کردند.

کلمه «عُشّ» در لغت به معنای: «مأوا»، «ملجأ»، «محل استراحت» و «آرامش» است.

همچنین مَأْوی الْمُؤْمِنِینَ، مَأْوَی الْفَاطِمِیِّینَ و مُسْتَرَاحُ الْمُؤْمِنِینَ از جمله لغاتی است که در روایات درباره قم آمده است.

مأوی به معنای پناهگاه است و خدای متعال در آیه ۱۶ سوره کهف به اصحاب کهف أمر می کند: «وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ»

این یک سنت الهی است که هرگاه می خواهید از بدی ها و محیطی که شرک آلود است، نجات پیدا کنید، به غار پناه بیاورید.

 ببینید:

فیلم کامل گفت وگو با حجت‌الاسلام هدایت

برخی تصور می کنند که قرآن، کتاب تاریخ است؛ یعنی خدا برای خصوص اصحاب کهف فرموده است که به غار بروید؛ اینکه امام باقر (ع) می فرمایند: «اِنّ القُرآن یَجری مَجری الشَمس و القَمَر»؛ یعنی قرآن، کتاب تاریخ نیست؛ بلکه غار در طی تاریخ مصادیق گوناگونی پیدا می کند؛ مثل کلمه سراج که یک مصداق آن شمع است و مصداق دیگر آن، وجود نبی مکرم اسلام (ص) است که خداوند می فرماید و جعلناک سراجا منیرا که خصوص پیامبر اکرم (ص) است.

خداوند متعال در قرآن کردیم فرموده است: فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ؛ کهف چیست؟ مطابق با نظر علامه طباطبایی (ره)، مصداق آن برای اصحاب کهف، غاری در کوه اردن بوده است؛ اما کهف امت پیامبر(ص) کجاست؟

قرآن، کتاب تاریخ نیست بلکه قاعده می گوید؛ یعنی تا قیام قیامت هر کسی می خواهد از بدی نجات پیدا کند، فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ .

کهف در زمان اصحاب کهف، غاری در کوه اردن بوده است؛ اما کهف در زمان ما چیست؟ در امت پیغمبر اکرم(ص)، غار مطابق با زیارت جامعه کبیره، وجود مقدس اهلبیت (ع) خواهد شد.

السَّلامُ عَلَی أَئِمَّهِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی وَ کَهْفِ الْوَرَی

الْوَرَی به معنای تمام ماسوی الله است؛ وقتی می خواهیم از بدی ها نجات پیدا کنیم، مطابق با بیانات رسول خدا (ص)، باید به غار پناه ببریم و غار، وجود مقدس اهل بیت (ع) است و لذا در صلوات شعبانیه نیز همین را می گوییم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْکَهْفِ الْحَصین، وَ غِیاثِ‏ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ، وَ مَلْجَأِ الْهارِبینَ».

اگر در قرآن می گویند «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ / از بدی ها به سمت خدا فرار کنید»، باید به سمت کهف آل محمد برویم.

      

حالا مصادیق کهف و غار چیست؟  مثلا می گویند وجود مقدس اهل بیت، مصداق کهف هستند، حالا می خواهیم به اهل بیت پناه ببریم، کجا برویم؟ فرمودند قم، مَأْوَی الْفَاطِمِیِّینَ است؛ یعنی شیعیان حضرت زهرا (س) اگر می خواهد به غار اهل بیت پناه ببرند، باید به شهر قم پناه ببرند.

اگر این مباحث در کنار هم قرار بگیرند، به یک پازل خواهیم رسید؛ لذا به سراغ روایت صحیح السندی که از امام صادق علیه السلام نقل شده می رویم که فرمودند:

«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ / خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود».

قم در این روایت، پایتخت جهان تشیع معرفی شده و حرم به معنای محل اجتماع است و آداب خاصی دارد و هر شخصی نمی تواند ورود پیدا کند و توجه ویژه در آن است.

اهل بیت(ع) با نگاه سیاسی و اجتماعی بسیار عمیق، محل قبرشان را با حرمشان متفاوت کرده اند و این روایت از امام صادق (ع) بسیار روایت پیشرفته ای است و ایشان شخصیت حضرت معصومه (س) را شخصیت موعود معرفی کرده و اهل بیت به شخصیت آینده ای وعده می دهند.

وقتی امام صادق (ع) حرم خود را قم معرفی می کنند؛ نه محل قبرشان در مدینه، و سپس علت آن را اینگونه می فرمایند که: وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ / چون شخصیتی خواهد آمد که این شخصیت، محور این پایتخت تشیع و مسلمانان است.

درباره «مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» نیز باید گفت که مرکزیت قم به عنوان پایتخت تشیع، سبک زندگی او را به نحوی قرار خواهد داد که سبک زندگی توحیدی و الهی داشته و او را وارد بهشت خواهد کرد؛ لذا اهل بیت(ع) به محوریت حضرت معصومه (س) مردم را به اینجا سوق دادند که افراد بیایند و در این جامعه و فضا خود به خود تربیت شوند.

تربیت اهل بیت(ع)، تربیت فردی نیست؛ بلکه تربیت اجتماعی است و امتی را ایجاد می کنندکه این امت، تمدنی را ایجاد خواهد کرد که هرکس در این تمدن قرار می گیرد، تربیت می شود.

      

این روایت به انواع الفاظ دیگر نیز بیان شده است که دال بر قوت متن است و در حدیث دیگر، اینگونه آمده است:

«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَةُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ / خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی (ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت درب بهشت سه درب آن به قم باز می شود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که اسمش فاطمه دختر موسی (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند».

وقتی می گویند إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَةُ، چون کوفه پایتخت تشیع بوده است و این پایتخت به قم انتقال پیدا می کند؛ کما اینکه حوزه علمیه از نجف به قم انتقال پیدا کرده است.

این جمله هم عجیب است که فرمود: «تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ / تمامی شیعیان به شفاعت حضرت، وارد بهشت می شوند».

آنجایی که اهل بیت (ع) بدون قید می گویند همه وارد بهشت می شوند، بر اساس قاعده حکومت اسلامی است.

روایت صحیح السندی از سجستانی از امام باقر (ع) در جلد اول اصول کافی آمده است:

«لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً / خدای تبارک و تعالی فرموده است: هر آینه عذاب می کنم هر رعیتی را که در اسلام با پیروی از امام ستمگری که از جانب خدا نیست دینداری کند، اگرچه آن رعیت نسبت به اعمال خود نیکوکار و پرهیزگار باشد و هر آینه در میگذرم از هر رعیتی که در اسلام با پیروی از امام عادل از جانب خدا دینداری کند، اگر چه آن رعیت نسبت بخود ستمگر و بدکردار باشد».

حضرت معصومه(س) آن شخصیت موعود اهل بیت، محوریت حکومت اسلامی را دارند و مشاهده هم شده که از قم، قیام اتفاق افتاد؛ رهبری انقلاب اسلامی، از قم قیام کرد و امام کاظم علیه السلام نیز در روایتی فرمودند:

«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین / مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت می‌کند و قومی گرداگرد او جمع می‌شوند به صلابت پاره‌های فولاد، تند بادها آنان را به‌ لرزه درنمی‌آورد و از جنگ خسته نمی‌شوند و ترس به خود راه نمی‌دهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است».

وقتی می فرماید تمام شیعیان با شفاعت حضرت معصومه (س) وارد بهشت می شوند، باید بگوییم که ما بهشت را بهشت اخروی معنا نمی کنیم و می گوییم اطلاقی دارد که دایره دنیا تا آخرت را در بر می گیرد.

تا ما اینجا زندگی بهشتی نکنیم، آنجا وارد بهشت نمی شویم؛ ایجاد بهشت به واسطه ایجاد جامعه دینی و حکومت اسلامی است و چگونه شیعیان وارد بهشت می شوند؟ به خاطر تشکیل حکومت اسلامی؛ چرا؟ چون روایت صحیح السند می فرماید: وقتی شما امام عادلی باشد و امتی تحت امامت امام عادل باشند، اگر در اعمال فردی هم گناهی کرده باشند، وارد بهشت می شوند؛ این نکته معنای این روایت می شود.

بنابراین حضرت معصومه (س) محوریت حکومت اسلامی دارند و محور انقلاب اسلامی ما، حضرت معصومه (س) بوده و انقلاب اسلامی که از قم شروع شد، زمینه ساز جامعه ای با حکومت اسلامی است.

درباره این بخش از روایت که امام صادق (ع) فرمود: «وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ» باید بگوییم که قبل از اینکه امام کاظم به دنیا بیاید، امام صادق (ع) درباره دختر این امام همام صحبت کرده است که پیشگویی بوده و عجیب است و راوی این روایت نیز پس از پایان روایت، این جمله را بیان کرده است: «وَ کانَ هذا الْکَلامُ مِنْهُ قَبْلَ اَنْ یُولَدَ الْکاظِمُ(علیه السلام) / امام صادق(علیه السلام) این سخن را قبل از تولّد امام کاظم(علیه السلام) پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) بیان کرد».

     

* یکی از القاب حضرت، «معصومه» است؛ آیا این لقب دلالت بر عصمت ایشان دارد؟

شهید مطهری (ره) به صورت مفصل در کتاب امامت و رهبری درباره مراتب عصمت صحبت کرده اند.

عصمت دارای مراتبی است؛ برای چهارده معصوم دلیل خاص داریم که عصمت کامل را دارند و از هرگونه خطایی مصون بوده و حتی فکر خطا هم به ذهنشان نمی آید؛ اما در مراتب بعدی، قطعا عالی ترین مرتبه بعد از چهارده معصوم، وجود مقدس فرزندان امامی است که خود امام برای آنان زیارتنامه انشاء کرده است.

ما قریب به هفت هزار امامزاده به برکت مهاجرت حضرت معصومه به قم در ایران داریم که معتقدم حتی امامزاده هایی که قبل از وجود حضرت معصومه (س) به ایران آمده اند، تحت رهبری این مهاجرت به ایران آمده و زمینه ساز این مهاجرت هستند.

ما محور مهاجرت به ایران را وجود مقدس امام رضا علیه السلام دانسته و اولین فرمانده ای که بعد از امام رضا(ع)، فرزندان امام را به ایران آورد، حضرت معصومه (س) بوده است.

این هفت هزار امامزاده از خود امام زیارتنامه ندارند، غیر از سه امامزاده که وجود مقدس حضرت علی اکبر (ع)، وجود مقدس حضرت عباس (ع) و وجود مقدس حضرت معصومه (س) می باشد.

در فضای مهاجرت امامزادگان به ایران، تنها امامزاده ای که زیارتنامه مأثوره دارد، وجود حضرت معصومه (س) است که نشان دهنده عظمت شأن ایشان است و ما معتقدیم بعد از وجود مقدس اهل بیت (ع)، در ردیف عمه جان سادات، حضرت زینب (س)، وجود مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد و مرتبه بعد از عصمت اهل بیت(ع)، عصمت حضرت معصومه (س) است.

     

* از امامزادگان نام بردید، شاید برای برخی از افراد سؤال باشد که چرا این تعداد امامزاده در ایران داریم؟ هدف حضور این بزرگواران در ایران چه بوده است؟

بگذارید با یک سابقه تاریخی به این پرسش پاسخ دهم. اواخر دوره هارون الرشید به خاطر ضعف شدید حکومت داری او، هرج و مرج ایجاد می شود و قیامی از خراسان به رهبری لیث صورت می گیرد و به شدت ناحیه شمال شرقی ایران ناامن می شود. هارون مجبور به مهاجرت به سمت خراسان می شود و خراسان را پایتخت جهان اسلام اعلام کند؛ اما به محض ورود به خراسان، در باغ سناباد طوس از دنیا می رود و قبر او نیز در همان باغ است و پیکر مطهر امام رضا علیه السلام نیز در همین باغ مدفون است.

قبل از دفن او، بین امین و مأمون بر سر جانشینی پدر اختلاف می شود و این اختلاف به شدت جریان حکومت اسلامی را متزلزل می کند؛ طوری که برادران امام رضا (ع) قیام کرده و به نحوی به دنبال براندازی حکومت طاغوت بودند.   

در این فضا، ابتدایی که مأمون به حکومت می رسد امام رضا علیه السلام را که دعوت می کند؛  ایشان نیز قبول می کند و فضا، فضایی است که توقع است نه تنها امام رضا (ع) قبول نکند؛ بلکه بر علیه مأمون قیام نماید؛ ولی امام رضا علیه السلام ترجیح می دهند که به کاخ مأمون بروند و بعضی از برادران امام رضا علیه السلام به ایشان اعتراض می کنند و چه بسا به ایشان اتهام دنیاپرستی هم زدند و باید بر روی این مطلب کار شود که برخی از امامزاده ها حتی با وجود امام رضا(ع)، با ایشان همراه نبودند؛ «زیدالنار» از کسانی است که آشوب و پرخاش گری کرد و امام از حرکت او راضی نبود.

در این فضا، بیشترین کسی که به شدت با امام رضا علیه السلام همراه است و ایشان را تأیید می کند و به خاطر این تأیید، مهاجرت می کند، حضرت معصومه (س) و برادر دیگر ایشان احمد بن موسی الکاظم (شاهچراغ) است و این دو بزرگوار، با دو گروه از دو مرز متفاوت وارد ایران شدند و که احمد بن موسی الکاظم  از بصره و شلمچه و حضرت معصومه (س) از قصر شیرین یا سمت دیگری وارد ایران می شوند.

علی کل حال، این حرکت حضرت معصومه (س) به این معناست که من این سیاست و روش امام رضا علیه السلام را می پسندم؛ نه روشی که برادرانم دنبالش بودند و من ایشان را به عنوان امام و حجت قبول دارم.

     

برخی علت ازدواج حضرت معصومه (س) را نیز همین مسئله می دانند؛ چون در آن فضا کسی نبوده که از نظر فکری و سیاسی و اجتماعی، هم کفو حضرت معصومه (س) باشد.

آنقدر جو سیاسی زمان حضرت معصومه (س) متشنج شد و اعتراضات به امام رضا علیه السلام از سوی بنی هاشم بالا رفت که خود حضرت معصومه (س) نمی توانستند ازدواج کنند؛ چون از نظر سیاسی و خط فکری یک نظریه این است که کسی همراه با حضرت نبود و ایشان مجرد ماند و خود ازدواج نکردن حضرت هم نوعی اعتراض سیاسی-اجتماعی است که چرا با امام رضا علیه السلام همراه نیستید.

ذکر این روایت هم جالب است که در آن آمده است:

... أَخْبِرْنِی عَنْ دُخُولِکَ لِهَذَا الطَّاغِیَهًِْ فِیمَا دَخَلْتَ لَهُ وَ هُمْ عِنْدَکَ کُفَّارٌ وَ أَنْتَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا حَمَلَکَ عَلَی هَذَا فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) أَرَأَیْتَکَ هَؤُلَاءِ أَکْفَرُ عِنْدَکَ أَمْ عَزِیزُ مِصْرَ وَ أَهْلُ مَمْلَکَتِهِ أَ‌لَیْسَ هَؤُلَاءِ عَلَی حَالٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مُوَحِّدُونَ وَ أُولَئِکَ لَمْ یُوَحِّدُوا اللَّهَ وَ لَمْ یَعْرِفُوهُ یُوسُفُ‌بْنُ‌یَعْقُوبَ (علیه السلام) نَبِیٌّ ابْنُ نَبِیٍّ قَالَ لِلْعَزِیزِ وَ هُوَ کَافِرٌ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ کَانَ یُجَالِسُ الْفَرَاعِنَهًَْ وَ أَنَا رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَجْبَرَنِی عَلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ أَکْرَهَنِی عَلَیْهِ فَمَا الَّذِی أَنْکَرْتَ وَ نَقَمْتَ عَلَیَّ فَقَالَ لَا عَتَبَ عَلَیْکَ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ نَبِیِّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّکَ صَادِقٌ / محمّدبن‌زید رازی گوید: «در خدمت امام رضا (علیه السلام) بودم آن موقعی که ولیعهد مأمون بود، مردی از خوارج که در دست چاقویی مسموم داشت وارد شد او به دوستان خود گفته بود، می‌روم پیش این کسی که مدّعی است پسر پیغمبرم و ولیعهد مأمون شده! ببینم چه دلیلی برای این کار خود دارد. اگر دلیل قانع‌کننده‌ای داشت قبول می‌کنم وگرنه مردم را از دستش آسوده نمایم». وارد شد، امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: «جواب سؤالت را می‌دهم مشروط بر اینکه شرطم را بپذیری». گفت: «چه شرطی»؟ فرمود: «به شرط اینکه اگر جواب سؤالت را دادم و قانع شدی چاقویی که در آستین پنهان کرده‌ای بشکنی و دور بیندازی». مرد خارجی مذهب متحیّر ماند و چاقو را خارج نموده دسته‌اش را شکست. آنگاه پرسید: «چرا ولایتعهدی این ستمگر را پذیرفتی با اینکه آن‌ها را کافر می‌دانی؟ و تو پسر پیامبری! چه چیزی شما را بر این کار واداشت»؟ فرمود: «بگو ببینم این‌ها در نظر تو کافرند یا عزیز مصر و اطرافیانش؟ مگر این‌ها به وحدانیّت خدا قائل نیستند با اینکه آن‌ها نه خدا را می‌شناختند و نه موحّد بودند. یوسف (علیه السلام) پسر یعقوب پیغمبر (علیه السلام) و پدرش نیز پیامبر بود؛ به عزیز مصر که کافر بود گفت: «قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ». با فرعونیان نشست و برخاست داشت من از اولاد پیامبرم! مرا به این کار مجبور کرد و به‌زور مرا وادار کرد چرا کار مرا نمی‌پسندی و از من خوشت نمی‌آید». گفت: «ایرادی بر شما نیست من گواهی می‌دهم که تو پسر پیامبری و راست می‌گویی».  

چرا امام رضا علیه السلام این کار را کرد؟ که در پاسخ باید بگوییم مأمون شخصیت بسیار خبیثی بود؛ یعنی ما در بین دشمنان اهل بیت (ع) از او خطرناک تر نداریم.

شهید مطهری(ره) درباره مأمون می گوید اگر وجود مقدس امام رضا علیه السلام به طوس نمی رفتند و در کاخ مأمون نبودند و در کنار او حضور پیدا نمی کردند، ما امروز مأمون را به عنوان یک قدیس و عالم بزرگ شیعه قبول داشتیم.

مأمون رساله اثبات ولایت امیرالمومنین (ع) در غدیر را دارد؛ مأمون دائما با اهل سقیفه و کسانی که مخالف ولایت أمیرالمومنین بودند، مناظره می گذاشت و ولایت ایشان را اثبات می‌کرد.

اگر امام رضا علیه السلام نقطه مقابل مأمون مثل برخی برادران بی بصیرت خود می ایستاد، تقابل دوقطبی به ظاهر میان دو شیعه خالص اتفاق می افتاد.

اینجاست که امام رضا علیه اسلام به کنار مأمون رفته و با ظرافتی، خباثت او را در مناظرات رو می کردند؛ آنجایی که مأمون یک مقداری کم می آورد، به صورت علمی به او حمله می کرد و در قضاوت ها و سیاست ها نیز همین کار را انجام می دادند.

     

مثلا یکی از شیعیان از کاخ مأمون دزدی کرد و مأمون، امام رضا علیه السلام را حاکم قرار داد و ایشان برای قضاوت فرمودند: « سُرِقْ فَقَدْ سَرَقَ / از او دزدیده شد، او هم دزدی کرد»؛ بعد حضرت به مأمون خطاب کردند که تو دزدیدی و از مال شیعیان برداشتی و آنان هم برداشتند.

وقتی شخصی با ظاهر اسلامی مسئول می شود، باید به نحوی در دولت او نفوذ کرد و در آن فضا دست او را رو کرد.

امام رضا علیه السلام با این سیاست جلو رفته و حضرت معصومه (س) نیز این سیاست را حس کرده و در جهت تأیید ایشان، هجرت کردند و سایر امامزادگان نیز با همین برنامه و هدف به ایران هجرت کردند و وارد کشور ما شدند.

امامزاده ها به این یقین رسیدند که این راه درست است و لذا آنان نیز همراهی کردند و بعد از حضرت معصومه (س) فرزندان امام هادی، امام جواد به خاطر همین حرکت به ایران آمدند و کار به جایی رسید که تعداد امامزادگان در ایران به شش هفت هزار نفر رسید.

     

* پس می توان گفت حضرت معصومه (س) و سایر امامزادگان در گسترش تشیع در ایران نقش بسیار گسترده ای داشتند.

بله؛ شیعیان در ایران پراکندگی بالایی داشته و به شدت زندگی فردی شیعی دارند؛ نه تشکیلات شیعی و امت و حکومت شیعی.

وجود مقدس امامزادگان اینطور بوده اند که آنان در مناطق مختلف، محل اسکان شیعیان را درک می کردند.

ما تصور می کنیم که این افراد برای پنهان شدن به شهرها و روستاها رفتند که اینطور نبود؛ این عزیزان با بصیرتی کامل و اخباری که به دست آنان می رسید، روستاهایی که شیعه داشته اند را شناسایی کرده و برای تحقق رهبری تشکیلاتی آنان، وارد آن منطقه می شدند.

امامزادگان فقط فلش بودند؛ یعنی همه را به امام معصوم ارجاع می دادند و هیچ امامزاده ای را نداریم که مردم را به خود دعوت کرده باشد؛ البته ما امامزادگان خائن هم داریم که مشکلاتی را فراهم آوردند؛ اما امامزادگانی که در ایران گنبد و بارگاه دارند، هیچکدام خائن نیستند و خود امامزاده های خوب و اهل بیت (ع)، دست افراد خائن را رو می کردند.

ما یک جعفر صادق داریم؛ یک جعفر کاذب داریم و خود امام زمان (عج) وقتی جعفر کاذب می خواهد بر پیکر امام حسن عسکری (ع) نماز بخواند، حتی در سن چهارسالگی، دست عمو را از پشت می گیرد و به او می فرماید تو که می دانی من امامم و امام باید بر امام نماز بخواند.

پس خود اهل بیت(ع) اجازه دادند که میان خائن و صادق تمایز ایجاد شود.

    

* از علمیت حضرت معصومه (س) برای ما بفرمایید.

روایتی معروف در کتب علما وجود دارد که عده ای از ایران برای پرسش سؤالات خود، وارد مدینه شده و حضرت معصومه (س) در سن هفت سالگی بوده اند؛ این افراد وقتی درب منزل امام کاظم علیه السلام را می زنند، ایشان در منزل حضور نداشتند و حضرت معصومه(س) به سؤالات آنان پاسخ داده است و وقتی پاسخ را دریافت کردند، در بین مسیر برگشت با امام کاظم علیه اسلام ملاقات کرده و حضرت آن نوشته را مشاهده کرده و فرمودند: «فداها ابوها/ پدر فدای او بشود» که تأییدی بر نوشته های حضرت معصومه (س) بوده است.

ما روایاتی هم داریم که روایات فاطمیات است؛ یعنی دختران اهل بیت (ع) آنان را نقل کرده اند که خود حضرت معصومه (س) در سلسله این سند فاطمیات حضور دارد.

به خاطر جو خفقانی که بوده است، اطلاعات زیادی از زندگی حضرت معصومه (س) نداریم و اینکه کسی بیاید سیره حضرت را بنویسد، وجود نداشته است.

    

* امام کاظم علیه السلام فرزندان بسیاری داشته اند؛ چرا شخصیتی همچون حضرت معصومه (س) به این جایگاه و مقام رسیده است؟

برای پاسخ به این سوال باید درباره مادران اهل بیت (ع) سخن بگوییم. واقعا موضوع تحقیقی بسیار ارزشمندی است که اصلا به آن پرداخته نشده است.

ائمه اطهار ازدواج های متعددی داشته اند که حاصل آن، فرزندانی بوده است؛ اما همه این فرزندان به درجه امامت و عصمت نمی رسند و فرزندان ائمه معصومین(ع) حالات مختلفی دارندکه برخی از آنان خیلی هم مطیع امام نبودند.

حال سوال اینجاست که چه می شود این مراتب پیش می آید؟ که باید بگوییم مراتب مادران آنان است.

مادران اهل بیت، وجودات عجیبی بودند از تقدس و عظمت.

به عنوان مثال امام باقر علیه السلام می فرماید من در کنار مادرم بود، دیوار داشت خراب می شد، مادرم فرمود: «قف باذن الله»؛ دست من را گرفتند و به کناری رفتیم و مادرم فرمودند حالا می توانی بیفتی.

متأسفانه بر روی مادران اهل بیت (ع) به خوبی کار نشده است و سخنان جالبی درباره مادران اهل بیت (ع) وجود دارد.

     

حضرت نجمه خاتون، همسر امام کاظم علیه السلام و مادر امام رضا علیه السلام همینگونه بودند.

چهار مادر امام اهل آفریقاست و اهل آفریقا تصور می کنند که هیچ سابقه درخشانی از نظر ارتباط با اهل بیت (ع) ندارند؛ اما وقتی متوجه شوند چهار مادر امامان ما برای آن منطقه هستند و اهل بیت (ع)، شیر یک خانم آفریقایی را خورده اند، خود اهل آفریقا متوجه می شوند که تمدنی داشته و شخصیت های عظیمی داشته اند.

حضرت نجمه خاتون همسر امام کاظم، دو فرزند داشته اند که یکی علی و دیگری فاطمه بوده است.

علی همان امام رضا علیه السلام و فاطمه هم حضرت فاطمه معصومه (س) بوده است.

این دو به خاطر این مادر، شأن عظیمی را پیدا کرده اند و اگر حضرت معصومه (س) مرد می شد، شاید ایشان هم یکی از اهل بیت (ع) می شدند.

    

* زیارتنامه حضرت معصومه (س) دارای مباحث گوناگونی است که یک بخش آن، مسئله شفاعت حضرت است؛ درباره شفاعت ایشان نکاتی را بفرمایید.

زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (س) خیلی عجیب است و باید به این زیارتنامه پرداخت.

سعد اشعری توفیق تشرّف به محضر امام امام رضا(ع) را پیدا نمود و نقل شده است که وجود مبارک امام رضا (ع) به من فرمود: یا سعد! قبری از ما در خاک شماست. عرض کردم: منظور قبر کریمۀ اهل ‌بیت فاطمۀ معصومه(سلام الله علیها) است؟ فرمود: آری. سپس فرمود: شما آن بزرگوار را با این وضع زیارت بکنید و زیارتنامه حضرت را بیان کردند.

السَّلامُ عَلَی آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی مُوسَی کَلِیمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی عِیسَی رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ .... السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکُمَا یَا سِبْطَیْ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ....

حضرت فرمود: وقتی رفتی، برو بالای سر او، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگو و بعد از آن به انبیاء گذشته سلام بده که در متن زیارتنامه به صورت غائب آمده است؛ اما وقتی به سلام پیامبر (ص) و معصومین (ع) می رسد، ضمیر آن متفاوت شده و ضمیر حاضر استفاده می شود (السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ) ؛ یعنی نباید به صورت غائب بگویی؛ بلکه آنان در این مکان حضور دارند.

یا مثلا عبارت «السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ»؛ چهار امام شهادت دادند کسی که حضرت معصومه (س) را زیارت کند، مالک بهشت خواهد شد «فله الجنه»؛ ما در بهشت مستأجر نیستیم؛ ما در بهشت مالک هستیم.

     

حالا ما مالک بهشت شدیم؛ اما در آنجا غریب هستیم؛ ما به حضرت معصومه (س) می گوییم ما را از غربت در بیاور «عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ»؛ بعد می گوییم «وَ حَشَرَنَا فِی زُمْرَتِکُمْ / و در گروهتان محشور دارد» و عبارت دیگر این است: «وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ وَ سَقَانَا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ / و بر حوض پیامبرتان واردمان نماید، و به ما با جام جدّتان، از دست علی بن ابی طالب بنوشاند».

حضرت معصومه (س) ما را در حوض کوثر خواهد برد؛ امام رضا علیه السلام با ظرافت می فرماید: «و به ما با جام جدّتان، از دست علی بن ابی طالب بنوشاند» و تصور بنده این است که ورودی حوض کوثر شلوغ است و شفاعت حضرت معصومه (س) ما را به جلو خواهد برد و در آنجا حضرت دست أمیرالمؤمنین را گرفته و به سمت زائران خود می کشانند؛ البته این مسائل نماد و رمز است؛ در آنجا حقائق آشکار می شود؛ علی کل حال، شفاعت أمیرالمومنین که قسیم الجنه و النار هستند، به مجرای حضرت معصومه(س) برای زائران ایشان جاری می شود و آن هم به خاطر رحم پدری و دختری است؛ همانند حضرت رقیه که شفاعت ویژه ای دارند و به خاطر ارتباط میان دختر و پدر است؛ وقتی حضرت معصومه (س) جلو آمده و دست أمیرالمؤمنین را می گیرند، شفاعت ویژه ای نصیبت همراهان ایشان می گردد.

 

منبع:حوزه

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: