08 آبان 1400 24 (ربیع الاول 1443 - 54 : 12
کد خبر : ۱۱۸۰۳۹
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۳
صاحب خاطرات کتاب "مربع‌های قرمز" به همراه خانواده‌اش مهمان برنامه افطاری شبکه یک شد و روایت‌ها و خاطره‌های جالبی از خواستگاری و عقد خودش تعریف کرد.

عقیق:پانزدهمین برنامه افطاری شبکه یک سیما (دعوت) در روز میلاد امام حسن مجتبی(ع) با میزبانی حاج حسین یکتا رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس، پدر و مادر و همسرش گذشت؛ در ابتدا پدر و مادر حاج حسین از 52 سال زندگی مشترک‌شان گفتند.

مادر گفت 68 سال دارم و 15 سالگی با همسرم ازدواج کردم و پدر ادامه داد: من از 15 سالگی کاسب بودم؛ در کار پوشاک و فرش بودم در این مدت کسی از ما ناراضی نبوده است؛ معرف ما عمل ماست تا زمانی که 30 ساله شدم و به من گفتند که ازدواج کن. زمانی که همسرم را به من معرفی کردند استخاره کردم بسیار خوب آمد من و همسرم 30 سال با مادرم زندگی کردیم و کوچکترین مشکلی نداشتیم. صاحب چهار فرزند شدیم.

بخش بعدی برنامه مختص به ورود حاج حسین و همسرش بود؛ در این زمان مجری برنامه قسمت‌هایی از کتاب «مربع‌های قرمز» به قلم زینب عرفانیان که خاطرات حاج حسین یکتاست را خواند.

حاج حسین در ادامه بیان کرد: عملیات والفجر 8 بود که در آن حضور داشتم و با اصابت خمپاره و ترکش یکی از چشمان خود را از دست دادم زمانی که من مجروح شدم پدر و مادرم در سوریه بودند هنگامی که برگشتند در بیمارستان لبافی‌نژاد با چشم تخلیه شده بودم. در تمام سال‌هایی که ما در جبهه بودیم غصه و غم به دل مادر پدرها، همسرها و بچه‌های شهید بود.

در بخش دیگر، مجری برنامه از پدر حاج حسین پرسید چطور می‌شود که پدر و مادری پشت سر فرزندشان دعا کنند برو و انشاالله شهید شوی؛ پدر در جواب گفت: به قلب و نیتی که وجود دارد بسته است؛ آنچه خدا بخواهد همان می‌شود. بسیاری از من می‌پرسند چه کردی که فرزندت همیشه دنبال کار خیر است و من می‌گفتم لقمه حرامی به او نداده‌ام؛ مادرش همیشه سعی می‌کرد با وضو به او شیر دهد.

حاج حسین بار دیگر صحبت کرد و گفت: در جبهه بودم با مادرم صحبت کردم و او خبر ازدواج خواهرم را داد من به قم رفتم آماده برگزاری مراسم عقد خواهرم بودیم که یکی از اقوام داماد فوت کرد برای اینکه پدر و مادرم ناراحت نباشند به شوخی گفتم حالا من به جای خواهرم ازدواج می‌کنم تا مراسم به هم نریزد برای من استخاره کردند و خوب آمد بالأخره دختری را به من پیشنهاد دادند و مراسم خواستگاری انجام شد.

وی افزود: برای مراسم خواستگاری لباس‌هایی ساده خریداری شد اما خاطره جالبی که دارم کسی از من نپرسید کمربند لازم داری یا نه من هم یک تکه طناب لباسم را به شکل بند به عنوان کمربند استفاده کردم.

در این بخش هم همسر حاج حسین در مورد ازدواج‌شان صحبت و بیان کرد: یک بار قبل از ازدواج با او صحبت کردم اما اصلاً به او نگاه نکردم ملاک من روحیه جهادی او بود خدا را شکر زندگی بسیار خوبی دارم.

بخش بعدی برنامه "دعوت" زوج جوانی وارد استودیو شدند که بانی ازدواج آن‌ها حاج حسین یکتا بود؛ داماد جوان گفت: ما با گروه جهادی «الکفیر» همکاری می‌کنیم من و همسرم تصمیم گرفتیم مراسم ازدواج‌مان را در مناطق محروم سبد کالا بدهیم؛ عروسی ما در کوره‌پز‌خانه‌ای در منطقه محروم برگزار شد در آن مراسم احساس می‌کردم پازلی وجود دارد که کارگردان آن خداست.

حاج حسین یکتا گفت: ما می‌توانیم زیبا و ساده زندگی را شروع کنیم وقتی زندگی خدایی باشد به شکل زیبا آغاز خواهد شد هرکس به خدا عارف‌تر است به زنش عاشق‌تر است.  اگر در آن دنیا اجرا الهی نصیب‌ام شد با همسرم شریک می‌شوم.

در ادامه حاج‌حسین به بیان خاطره‌ای شیرین پرداخت و بیان کرد: یکی از هم‌رزمانم در جبهه مجروح شده بود و به چشم‌اش هم ترکش خورده بود یک چشم دیگرش را هم قبلاً از دست داده بود و جایی را نمی‌دید به من گفت: حسین کور شده‌ام به شوخی گفتم: چشمت کور نمی‌آمدی جبهه! چند ماه بعد که خودم چشم‌ام را از دست دادم به عیادت‌ام آمد در بیمارستان پرسید چه شده است گفتم: کور شده‌ام گفت: چشم‌ات کور به جبهه نمی‌رفتی.

ویژه‌برنامه "دعوت" در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت 19:15 پخش می‌شود.

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: