عقیق:موضوع چگونگی تنظیم مناسبات و روابط میان ایران و آمریکا همواره یکی از مسائل مورد مناقشه و بحث در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است. موضوع تعامل با آمریکا این روزها نیز بهویژه بهجهت پیروزی بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا محل گفتوگو شده است. برخی افراد و گروههای سیاسی غالباً با این ادعا که دغدغهشان منافع ملی است، ضرورت ارتباط با آمریکا و کوتاه آمدن در برابر او را توصیه میکنند و البته گروه دیگر استدلال میکند که عقلانیت و منافع ملی در گروی تنظیم منطقی مناسبات با آمریکا و ایستادگی در برابر زورگوییهای اوست. این گروه میگوید ایران تاکنون چند نوبت مذاکرات تاکتیکی با آمریکا داشته است، بهنحوی که هیچکدام از سه دولت اخیر در ایران از این تجربه مستثنی نبودهاند. مذاکرات بن در دولت آقای خاتمی در موضوع افغانستان، مذاکرات محرمانه هستهای در زمان دولت آقای احمدینژاد و همچنین مذاکرات با آمریکا در چارچوب 1+5 در همین دوره و همچنین مذاکرات طولانی و آشکار هستهای با آمریکا در دولت آقای روحانی مصادیق این مسئله هستند.
با این حال در تمام این موارد آمریکا نهتنها از دشمنی خود نکاسته و عهدی را وفادار نبوده، بلکه بر دشمنی افزوده و رفته رفته از همین مسائل نیز بهعنوان سکویی برای تشدید فشار علیه مردم ایران استفاده کرده است، بهنوعی که آخرین دست از این مذاکرات، که مذاکرات بیسابقه و بسیار طولانی هستهای بود، به برجامی ختم شد که آمریکا نهتنها آن را اجرایی نکرد، بلکه بهاعتقاد سیاستمداران کاخ سفید، آن را سکویی برای شدیدترین تحریمهای اقتصادی تاریخ علیه یک کشور قرار داد.
درباره این مسئله با آقای سیدمرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتوگو کردهایم. او علاوه بر بیان دیدگاهها و تحلیلهای خود، به ماجرایی اشاره میکند که کمتر شنیده شده است و یا دستکم هیچکدام از اعضای آن جلسه تاکنون مستقیماً آن را روایت نکردهاند. ماجرا به احتجاج آیـتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی برمیگردد. آقای هاشمی در گفتگوی سال 91 خود با فصلنامه مطالعات بینالمللی میگوید که از امام(ره) خواسته بود در همان زمان حیاتش موضوع رابطه ایران و آمریکا را حل کند. هاشمی ضمن سخنانش از اعتقادش به مذاکرات و رابطه میگوید و بهنظر میرسد منظور او نه مذاکرات نقطهای و در مورد خاص، بلکه مذاکرات راهبردی است که از آن رابطهای میان آمریکا و ایران شکل بگیرد، که ترجمه مشخص آن کوتاه آمدن ایران از برخی مسائل بهصورت راهبردی است!
اما رهبر انقلاب در همان زمان و پس از دیدار اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام با ایشان، خطاب به آقای هاشمی نکات مهمی را یادآوری میکند. سیدمرتضی نبوی در این باره میگوید که رهبر معظم انقلاب در آن جلسه تذکر دادند و خطاب به آقای هاشمی فرمودند "این حرفهای شما در این برهه سبب سوءاستفاده دشمن شد" و همچنین گفتند "ما بحثهای زیادی با آقای هاشمی در مسئله آمریکا داشتیم و استدلالهای مختلفی هم کردیم که حتی یک بار آقای هاشمی در زمان ریاستجمهوریشان در جلسه شورایعالی امنیت ملی هم گفتهاند که «مقام معظم رهبری در رد حرفهای ما برای رابطه با آمریکا یک استدلالهایی دارند و ما هم برای آن استدلالها جوابی نداریم.»"، آقای هاشمی هم تأیید کردند.
در حقیقت آنچنانکه آقای نبوی روایت میکند مرحوم هاشمی رفسنجانی در آن جلسه نیز اذعان کرده است که طیف معتقد به رابطه با آمریکا در مقابل استدلالهای نظام جوابی نداشتهاند.
متن کامل این گفتوگو را در ذیل میخوانید:
** روابط میان دو کشور براساس منافع مشترک شکل میگیرد
تشکر میکنم از اینکه قبول زحمت فرمودید و این وقت را در اختیار ما قرار دادید. اگر اجازه بفرمایید گفتگو را با این موضوع شروع کنیم که؛ اصلاً ماجرای روابط ایران و آمریکا در طول این 4 دههای که از عمر انقلاب میگذرد چیست؟ بهنظر میرسد که الآن باز نیاز است که یک مروری کنیم تا ببینیم ریشه این چالشها و دشمنیها به کجا برمیگردد چون برخی در تحلیلها و صحبتهایشان اینطور ادعا میکنند که دشمنی ایران و آمریکا که منجر به قطع روابط شد، به موضوع تسخیر لانه جاسوسی برمیگردد، درصورتی که وقتی ما به تاریخ نگاه میکنیم، از چند دهه قبل حتی در زمان رژیم شاه و در دهه 30 این دشمنیهای آمریکا با ملت ایران را میتوان دید.
نبوی: در مورد رابطه یک اصل وجود دارد، در دنیایی که زندگی میکنیم، کشورها میتوانند انواع روابط را با همدیگر داشته باشند اما اصل بر این است که این رابطه در قالب یک چارچوب و قوانینی صورت میگیرد و البته یک وقت هم ممکن است این رابطه به جنگ بین دو کشور منتهی شود و یا رابطه دوستانه باشد.
درهر صورت اصل بر این است که در روابط کشورها با هم، منافع دو طرف حفظ شود و روابط هم بر اساس همین منافع شکل میگیرد، البته طبیعتاً هر جامعهای یکسری اصول را بهعنوان بخشی از هویت خود دارد که نمیخواهد به آن اصول هم خدشه وارد شود.
در واقع به یک مشترکاتی با هم میرسند که براساس آن مشترکات روابطشان را شکل میدهند.
نبوی: بله. در این میان هر دو طرف هم سود میبرند.
شما اشاره کردید به تاریخچه روابط ایران و آمریکا، زمانی که آمریکا در عرصه بینالملل فعال میشود و کمکم انگلیس جای خودش را در این منطقه به آمریکا میدهد و انگلیس تقریباً ضعیف میشود، منطبق است با همان مقطع حساس نهضت ملی شدن نفت در ایران که مصدق تصمیم میگیرد نفت را ملی کند. در اینجا آن که بیشتر از همه متضرر میشود انگلیس است ولی آنها در شرایطی نبودند که خودشان بخواهند مثلاً یک دخالت نظامی داشته باشند.
از این طرف، رهبران نهضت ملی شدن نفت بهخصوص دکتر مصدق روی کمک و حمایت آمریکا در مقابل انگلیس حساب باز کرده بودند، چون بلافاصله بعد از این تصمیم، انگلیس شروع میکند به تحریم کردن در حوزه اقتصادی اما مشاهده میکنید از همان اول، آمریکا لطمه و ضربه خودش را میزند، یعنی نهتنها کمکی به دولت مصدق نمیکند، بلکه بهنظر میرسد با طراحی انگلیسیها، این دفعه آمریکاییها در ایران کودتا میکنند و شاه را به ایران برمیگردانند و از او حمایت میکنند، دولت مصدق سرنگون میشود و اینجاست که آمریکا خصومت خود با ایران را آشکار میکند و در مقاطع بعدی هم همین رویکرد استمرار دارد.
** فرقی بین دموکرات و جموریخواه نیست
حتی وقتی فردی مثل کارتر در تبلیغات انتخاباتیاش علیه جمهوریخواهان، با شعار حقوق بشر، آنها را متهم به حمایت از یک رژیم دیکتاتوری در ایران (رژیم شاه) میکند، بلافاصله که رأی میآورد، همان رویه را در پیش میگیرد چون میداند منافع آمریکا در همین است، در نتیجه چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، در سفر به ایران از حکومت شاه آن تعریف و تمجیدها را میکند.
بنابراین شما میبینید وقتی پای منافع نامشروع آمریکا در میان باشد، فرقی بین دموکرات و جمهوریخواه نیست، فقط بنا به اقتضائات زمانی، یکوقتهایی میبینید با دستکش مخملی میآیند و یکوقت هم با چهره خشن.
بعدها هم با اقدام درست دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، دست به تحریمهای شدید علیه ایران زدند و وقتی دیدند کودتایشان عملی نشد، باز توطئه کردند چون نمیخواستند منافع نامشروع خودشان در ایران را از دست بدهند.
** ماهیت آمریکا در قبال ایران از مرداد 32 آشکار شد
بنابراین ماهیت آمریکا از همان 28 مرداد 32 برای مردم ما روشن شد و آنها در مقاطع دیگر هم باز این دشمنی خود را نشان دادند، حالا این دشمنیها همانطور که عرض کردم، گاهی با برخورد سخت بوده و وقتی این برخورد جواب نداده است، از طریق برخورد نرم و توطئههای پیچیده سعی بر براندازی نظام داشتند.
در طول این سالها هم همیشه آمریکاییها برای توطئه علیه ما چند پرونده را روی میز داشتند، یکی مسئله هستهای است که آن را علم میکنند، یکی توان دفاعی است، یکی حقوق بشر است و دیگری هم موضوع تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در منطقه و عمق استراتژیک ایران است، یعنی آمریکا صراحتاً میگوید "شما باید ضعیف باشید و ناتوان از دفاع تا هروقت ما اراده کردیم، شما را له کنیم."
** ترامپ چهره عریان و شفاف آمریکاست
ما همینطور که جلو میآییم این چهره آمریکا بهعنوان منشأ شر و شیطان بزرگ روز به روز روشنتر میشود، بهطوری که دیگر در زمان ریاست جمهوری ترامپ کاملاً آن چهره عریان و شفاف را میبینیم که نماد آن، جنایت بسیار بزرگی است که با ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مرتکب شد و برای اولین بار در دنیا یک رئیسجمهور رسماً اعلام کرد که دستور ترور فرمانده نظامی یک کشور را داده است.
در موضوع پرونده هستهای هم باز این تجربه را کردیم. آمریکاییها در زمان اوباما، بهخلاف بوش (پسر)، درخواست مذاکره میکنند و اوباما نامههایی هم برای مقام معظم رهبری مینویسد و نهایتاً مذاکرات برگزار شد؛ مذاکراتی که البته از قبل از دولت آقای روحانی شروع شده بود، مثلاً در دولت آقای خاتمی که مسئول تیم مذاکرهکننده ایرانی همین آقای روحانی بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی بودند، مذاکرات با تروئیکای اروپایی را داشتیم که پیشنهادات طرف مقابل پذیرفته شد ولی علیرغم اجرای همه تعهدات از سوی ایران، دیدیم لحن اروپاییها تغییر کرد و بهجای عمل به تعهداتشان، زیر میز زدند.
** نقض برجام از زمان اوباما شروع شد
در زمان برجام هم علیرغم اینکه یک قرارداد بینالمللی شکل گرفت که به تأیید سازمان ملل نیز رسید، با وجود اینکه ما همه تعهداتمان را بهدرستی انجام دادیم، در همان زمان آقای اوباما یکی پس از دیگری تحریمها را بهبهانههای مختلف اعمال میکند. میخواهم بگویم در نظام آمریکا، گاه یک نفر با چهره مثبت و با لبخند میآید و اصطلاحاً با پنبه سر میبرد و دیگری ممکن است با قمه و عربدهکشی جلو بیاید.
همین آقایی را که در آمریکا رأی آورده است ببینید، علیرغم همه دشمنیاش با ترامپ و سیاستهای او، ولی وقتی حاج قاسم ترور شد، توئیت زد و از این ترور حمایت کرد.
حالا چرا یک عده بیخود در داخل اینطور القا میکنند که برخی در کشور از رأی نیاوردن ترامپ ناراحت هستند؟ ما معتقدیم خون شهید مظلوم ما [سردار سلیمانی و همراهانش] بر گردن این شخص [ترامپ] است و الحمدلله که اولین مجازاتش همین جوابی بود که از خود مردم آمریکا گرفت و رأی نیاورد، این در تاریخ آمریکا کمسابقه است که یک رئیس جمهور فقط یک دوره باشد، ما این را در سالهای اول انقلاب در مورد کارتر هم دیدیم.
برای ما این دو [بایدن و ترامپ] با هم فرقی ندارند ولی اینکه برخی از پیروزی بایدن خوشحالی میکنند، آیا این حیثیت اجتماعی است که یک عدهای در ایران بایدن را برگ برنده خود بدانند؟ این خوشحالی یعنی میخواهند پشتشان را به حزب دموکرات بدهند و فکر میکنند آنها اینها را تقویت خواهند کرد، اینها چه موضعی است؟
ما هم دموکراتها را دیدیم و هم جمهوریخواهان را، اینها چه فرقی با هم دارند؟ هر دو در طول تاریخ طرفدار و عامل تحریمهای شدید علیه ایران بودند.
** راهحل مشکلات آویزانشدن به بایدن نیست
حتی ترورهای دانشمندان هستهای ما هم از زمان دموکراتها و اوباما شروع شد.
نبوی: چه فرقی میکند؟ هرکجا که پایش بیفتد برخورد خشن میکنند، آنجایی هم که نیاز به توطئه نرم باشد انجام میدهند، راهحل مشکلات در آمریکا نیست.
امروز دیگر روشن شده است که ما اگر هیچ تحریم فروش نفت هم نداشته باشیم، باز با همین مشکلات اقتصادی مواجه بودیم، زمانی بوده است که ما در این کشور سالی حدود 100 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم و همین مشکلات بوده، فروش نفت به نزدیک صفر هم رسیده باز همین مشکلات بوده است. الآن دیگر هم اقتصاددانها به این رسیدند و هم مردم که مشکلات ما مربوط به ساختار درونی ماست و منشأ آن داخلی است.
حضرت آقا از همان اول رهبریشان فرمودند "وابستگی به فروش نفت خام را کاهش دهید" و بعداً هم صندوق توسعه را شکل دادند تا بهتدریج این نفت از دولت جدا شود و دولت بتواند روی پای خودش باشد اما دولتها راه خودشان را رفتند و همه چیز را با نفت گره زدند.
برای حل این مشکل باید یکسری قوانین را اصلاح کرد، هماهنگی ایجاد شود، از دستگاهها فسادزدایی شود. با شفافیت و با فناوریهای جدید نظیر دولت الکترونیک میتوان اقتصاد را اداره کرد ولی لازمه این امر داشتن عزم و اراده است نه اینکه به بایدن و ترامپ و شرق و غرب آویزان شویم.
** باید از درون جمهوری اسلامی یک صدا به گوش برسد
یکی از موضوعاتی که برخی به آن دامن میزنند، این است که رهبران نظام جمهوری اسلامی از طریق مخالفت با مذاکره در برخی مقاطع، همه راهها را به بنبست میکشانند. شما سالها در این نظام مسئولیت داشتید و سیاستهای این نظام را میدانید و با بزرگان این نظام هم از نزدیک کار کردید، آیا این تحلیل را درست میدانید؟ و آیا رهبران نظام با نفس مذاکره با هرکه باشد مخالفند؟
نبوی: واقعاً تاسفآور است که برخی در داخل از طریق این حرفها بهدنبال بهرهبرداری سیاسی خود هستند و میخواهند بگویند یک عده در جمهوری اسلامی با مذاکره مخالفند. اگر کسی طرفدار جمهوری اسلامی است، مواضع رسمی نظام و رهبری معلوم است. ما با همه مذاکره میکنیم و معتقدیم آمریکا هم برای مذاکره باید به همان قالب برگردد، این یک اصل است.
پس این اتهام را به نظام نزنند و سوءاستفاده سیاسی و بیانصافی نکنند که مخالفین خود را مخالف مذاکره، موافق جنگ و کاسب تحریم نشان دهند.
از طرف دیگر، این را هم که بگویند "ما خواهان مذاکرهایم و حاضریم با دشمنی که در همین جلسات هم بهدنبال نابودی ماست پای میز مذاکره بنشینیم و امتیازاتی را که میخواهد، بدهیم"! این چه منطقی است؟ چرا در این مقطع حساس که قدرت [در آمریکا] در حال انتقال است، از جمهوری اسلامی صداهای متفرق بیرون بیاید؟ این غیر از این است که شما به بیرون یک پالسی بدهید که "من یک نقطه ضعفی دارم و هنوز دل به گاو شاخدار بستهام؟"، بنابراین ما مواضعمان منطقی، شفاف، متکی به تجربیات و متکی به عقلانیت است.
** چطور میتوان به کسی که نقض پیمان میکند، اعتماد کرد؟
اما درخصوص رهبران نظام، ببینید مواضع حضرت امام(ره) که روشن است، برای مثال، شما اگر نامه معروف به «منشور برادری» و یا وصیتنامه ایشان را ببینید، موضوع دشمنی با آمریکا و دشمنشناسی مؤکداً آورده شده است.
حضرت امام در جواب برخی از چهرههایی که به اصلاحطلب معروفند نیز میگویند "ما با ملت [آمریکا] رابطه داریم ولی با دولتهای آنها نباید رابطه داشته باشیم و ضرورتی ندارد."
در زمان فعلی نیز ما صحبتهای مکرری از رهبری داریم که میفرمایند "ما با همه دنیا مذاکره میکنیم غیر از رژیم صهیونیستی که اصلاً مشروعیت ندارد و آمریکا چون کشوری است که به هیچ پیمانی پایبند نیست."
شما چطور میتوانید به کسی که نقض پیمان میکند، اعتماد کنید؟ منطق او منطق شاخ است که میگوید "چون من قوی هستیم، هرآنچه میگویم شما باید قبول کنید."، در مذاکرات هم اگر شرکت میکند، منتظر فرصتی است تا جیب شما را بزند. چهره و منطق آمریکا در زمان ترامپ کاملاً شفاف شد و نشان داد او حتی در رابطه با دوستانش نظیر عربستان و حتی اروپا و دیگر کشورها مثل چین و روسیه هم از همین ادبیات استفاده میکند.
اینجاست که حضرت آقا هم فرمودند "ما با آمریکا رابطه مستقیم نداریم" ولی در عین حال فرمودند "ما با همه کشورها مذاکره میکنیم" حتی در مورد پرونده هستهای که در حقیقت اصل مذاکرات با اجازه خود ایشان انجام شد، منتهی آقا در درس خارج خود در 26 شهریور 98 یک عبارتی دارند که نکته مهمی برای امروز کشورمان است و آن هم تأکید بر نمایش وحدت و همصدایی از درون جمهوری اسلامی در برابر دشمنی است که دشمنی خود را در طول تاریخ بهروشنی نشان داده است و همیشه مترصد فرصت برای ضربه زدن و سوءاستفاده است و در آن جلسه میفرمایند "برای همین است که مشاهده کردید رئیس جمهور محترم، وزیر خارجه و مسئولین کشور یکصدا و یکزبان گفتند که با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه مذاکره دوجانبه، نه مذاکره چندجانبه. اگر آمریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده هستهای که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و عضو کشورهای معاهدهکننده شد، آن وقت در جمع کشورهای معاهدهکننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند، بدون آن هیچ مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولین جمهوری اسلامی و آمریکاییها اتفاق نخواهد افتاد."
این کاملاً عقلانی و منطقی و متکی به تجربه است؛ نه در سفر نیویورک و نه در غیر سفر نیویورک و این را، هم رئیس جمهور محترم تصریح کرد هم وزیر خارجه گفت و هم سخنگوی وزارت خارجه اخیراً گفت، اینها نشاندهنده این است که جمهوری اسلامی میداند چهکار خواهد کرد.
** ماجرای احتجاج رهبر انقلاب با هاشمی رفسنجانی بر سر رابطه با آمریکا
توضیح مفصل و مبسوطی بود ولی برخی افراد نظیر مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی که از شخصیتهای مهم این نظام بودند معتقد بودند که از طریق رابطه با آمریکا باید مشکلات را حل کرد و دولت فعلی هم همان نگاه آقای هاشمی را دارد، این افراد هم حتماً استدلالهایی دارند، شما چقدر استدلالهای این طیف را قابل قبول و منطقی میدانید؟
نبوی: واقعیت این است که این افراد یک مفروضاتی را دارند که صحیح نیست، برای اینکه این استدلال به نتیجه برسد، اول باید بپذیریم که طرف مقابل شما هم اهل مذاکره و منطق است و یک حداقلهایی را قبول دارد. چند بار ما باید تجربه کنیم؟ چند بار باید از یک سوراخ گزیده شد؟
مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی از زمان ریاست جمهوری که رئیس شورایعالی امنیت ملی هم بودند، بحثهایی را با مقام معظم رهبری داشتند و چنین نظری را پیگیری میکردند که مشکلات را با ارتباط با آمریکا حل کنیم.
من اینجا لازم میبینم به یک خاطرهای اشاره کنم، در سال 91 که دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، همه اعضا خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم. بعد از آنکه جلسه رسمی تمام شد، از آنجایی که پیش از آن، آقای هاشمی در مصاحبهای با یک فصلنامه مواضعی درباره مذاکره و رابطه با آمریکا گرفته بودند که موجب سوءاستفاده در داخل و خارج شده بود، حضرت آقا در آن جلسه تذکر دادند و خطاب به آقای هاشمی فرمودند "این موضع شما سبب سوءاستفاده دشمن شد."
آقا در این جلسه با تأکید ضمنی بر ضرورت مواجهه عقلانی و هوشمندانه با آمریکا، فرمودند؛ "این روزها درباره صحبتهای آقای هاشمی بحثهایی پیش آمده که خواستم در این جلسه عرض کنم برای این کار (صحبتهای آقای هاشمی) بدترین وقت ممکن انتخاب شد". آقا گفتند که "البته ما درباره نظریه مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا با آقای هاشمی سالهاست بحث داریم و از زمان ریاستجمهوری ایشان در این زمینه بحث میکردیم اما اظهاراتی که آقای هاشمی اخیراً کردند نبایستی انجام میشد چرا که الآن آمریکاییها در مقابل ما جبهه گرفتهاند، اقدامات و تحریمهایشان را تشدید کردند و امید آنها این است که این تحریمها ما را به عقبنشینی وادار میکند.
در واقع آقا در ضمن بیاناتشان به آقای هاشمی تذکر دادند که اینطور دم از ضرورت مذاکره و رابطه با آمریکا زدن، سیگنال چندپارچگی و انشقاق در طرف ایرانی و همچنین ضعف و استیصال ایران را به طرف مقابل میفرستد و باعث میشود روحیه دشمن تقویت و به کسب امتیازات زیاد از ایران امیدوارتر شود و نفعی برای ایران در این بین نباشد، لذا این اصولاً خلاف مقتضای تشخیص مصلحت است، بهعبارت روشنتر، در این نحو موضعگیری، مصلحتی برای ملت و کشور نیست.
البته جالب اینجاست که خود آقای هاشمی در این دیدار اذعان میکرد و البته جای دیگری هم گفته است که "با امام(ره) درباره ــ فکر میکنم ــ 7 موضوع صحبت کردم و گفتم «این مسائل باید در زمان حیات شما حل شود.»، مثلاً درباره عربستان و جنگ و... بود. خود آقای هاشمی میگوید «امام به بقیه موضوعات اعتنا کردند اما درباره رابطه با آمریکا کاری نکردند یعنی تغییر موضع ندادند."، که البته با ارجاع به بقیه مواضع و فرمایشات امام(ره) کاملاً مشخص است که نظر امام(ره) خلاف نظر آقای هاشمی بوده است.
رهبر معظم انقلاب در این دیدار به آقای هاشمی گفتند که "نباید این حرفها را میزدید."
مقام معظم رهبری در ادامه نکته بسیار مهمی گفتند که بهنظرم تعیینکننده است، ایشان اشاره کرد که "درباره مسئله نحوه مواجهه با آمریکا از همان دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی مباحثاتی وجود دارد". آقا اشاره کردند که در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی این بحث در شورایعالی امنیت ملی ــ که خود آقای هاشمی ریاستش را بهعهده داشت ــ مطرح شده بود. صورت مذاکرات برای آقا میآید که در آن منافعی در رابطه با آمریکا قید شده بود. آقا گفتند که "با آقای هاشمی در این باره جلسات متعددی صحبت شده و حتی صدای آقای هاشمی هم همانطور که خودش میداند ضبط است که در شورایعالی امنیت ملی گفتهاند «آیتالله خامنهای در رد مواضع ما در زمینه نحوه عمل در برابر آمریکا استدلالهایی دارد که ما جواب آن استدلالها را نداریم.»"
آقای هاشمی در همین جلسه این نقل قول آقا را تأیید کردند، یعنی گفتند که «بله، من این حرف را زدهام". آقا بر همین اساس ادامه دادند "پس مشخص است که این حرفهای ما بر مبنای استدلال است نه بر مبنای عصبیت و عصبانیت و پایبندی به امور موهوم و این را خود آقای هاشمی هم میدانند."
یعنی خودشان هم به نداشتن استدلال و یا لااقل محکم نبودن استدلالهایشان معترف بودند.
نبوی: بله. ببینید کسی شک ندارد که باید مشکلات امروز مردم را بهصورت ریشهای حل کرد ولی راهحل این مشکلات روشن است و امروز همه کارشناسان میدانند چطور باید مشکلات اقتصادی را حل کرد، منتهی عزم و اراده و هماهنگی و انسجام میخواهد نه اینکه بهخاطر بهرهبرداری برای انتخابات سال آینده، بیاییم یک موضع سیاسی بگیریم و بعد دوقطبی درست کنیم که یک عده طرفدار جنگ و یک عده طرفدار صلح هستند یا یک عده طرفدار مذاکره و یک عده ضد مذاکره و طرفدار تحریم هستند، یک عده طرفدار ترامپاند و یک عده طرفدار بایدن، این واقعاً چه دروغی است که بگویند «یک عده در این کشور از اینکه ترامپ رأی نیاورده است عزا گرفتند»؟ ما که خوشحالیم این جنایتکار رأی نیاورد، آیا ما میتوانیم دنبال این باشیم که قاتل حاج قاسم دوباره رأی بیاورد؟ چهکسی در ایران چنین موضعی دارد که ناراحت باشد که ترامپ رأی نیاورده است؟
ترامپ باید به جهنم برود و سرنوشت او از الآن شروع شده است اما دوستان انقلاب هم باید کاملاً حواسشان را جمع کنند. هوشیاری ما در این است که در کنشها و واکنشهایی که دشمن روی آن حساب باز میکنند نیفتیم. رهبری معظم انقلاب دقیقاً مواضع نظام را بر مبنای منطق و عقلانیت تعیین و تکلیف را مشخص کردهاند و بر اساس آن دشمن باید از ایران یک صدا را بشنود.
منبع:تسنیم