07 آذر 1400 23 ربیع الثانی 1443 - 02 : 09
کد خبر : ۱۱۵۱۹۶
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۰
نگاهی گذرا به خطبه های نهج البلاغه نشان می دهد که آن حضرت همواره سعی نموده اند تا این واقعیت را با الفاظ و عبارات گوناگون به مردم بفهمانند و گوشزد کنند که تکیه دیگران بر مسند خلافت، غصب و ربودن میراث حقیقی ایشان بوده است.

عقیق: کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.

مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.

یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) می باشد.

بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.

امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.

بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام) می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود. 

* آیا امام علی(علیه السلام) در یک شب از مدینه به مدائن آمده است؟

از جمله کرامت های معروف و مشهور مولا علی(علیه السلام) آن است که وقتی جناب سلمان فارسی(رحمه الله) از دنیا رفت، [۱۵۵] آن حضرت به طوری خارق العاده از مدینه به مداین آمد و امر غسل و کفن و دفن او را انجام داد و بر پیکر مطهرش نماز خواند.

در برخی از روایات آمده که این واقعه در روز صورت گرفته است و در برخی دیگر از نقل ها آمده که سیر و حرکت خارق العاده امام از مدینه به مداین در شب تحقق یافته است.

راوندی در این باره می گوید: «در صبح یکی از روزها علی(علیه السلام) به مسجد مدینه آمد و فرمود: در خواب رسول الله۹ را دیدم که فرمود: سلمان وفات نمود. و ایشان غسل و تکفین و خواندن نماز بر او را به من توصیه فرمود. آگاه باشید که من برای انجام این فرامین به مداین می روم ... سپس خارج شد و مردم به همراه ایشان تا بیرون شهر آمدند. آن گاه به حرکت خود ادامه داد و مردم بازگشتند وقتی پیش از ظهر همان روز شد، آن حضرت به مدینه بازگشت و به مردم فرمود: او را دفن کردم. ولی قبول این مطلب برای بیشتر مردم سنگین بود. پس از مدتی نامه ای از مداین واصل شد که سلمان در فلان روز از دنیا رفت. و مردی از مردم عرب نزد ما آمد و غسل و کفنش نمود و بر او نماز خواند و دفنش کرد و آن گاه بازگشت. از این گزارش مردم شگفت زده شدند. [۱۵۶]  

* آیا حضرت علی(علیه السلام) با ابوبکر بیعت نمودند؟ اگر بیعت نموده اند، آیا این بیعت بر اساس اعتقاد به صلاحیت ابوبکر برای تصدی خلافت بوده و یا آن که انگیزه دیگری وجود داشته است؟

بدون تردید حضرت علی(علیه السلام) تا پیش از رحلت حضرت زهرا(علیها السلام) با ابوبکر بیعت نکردند. در این باره زهری می گوید:

«تا پیش از درگذشت فاطمه(علیها السلام)، نه تنها علی بلکه هیچ یک از بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکردند». [۱۵۷]

   

در تاریخ آمده است که پس از خودداری حضرت علی(علیه السلام) از بیعت، ابوبکر، عمر بن خطاب را نزد آن حضرت فرستاد و به عمر گفت: «او را با خشونت تمام نزد من بیاور!» عمر نزد علی(علیه السلام) آمد و بین آنان سخنانی رد و بدل شد و وقایعی اتفاق افتاد؛ از جمله حضرت علی(علیه السلام) خطاب به او فرمود: «بدوش شیری را که بخشی از آن سهم توست! به خدا سوگند، این شوق وافر تو به امارت او برای چیزی نیست مگر آن که تو را پس از خود به خلافت برگزیند». [۱۵۸

پس از این رخدادها و هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام علی(علیه السلام) آمد و گفت: «تا وقتی تو بیعت نکنی، کسی به جنگ این افراد نخواهد رفت. امام باز هم خودداری کرد، ولی سرانجام پذیرفت و مسلمانان خوشحال شدند». [۱۵۹]

با توجه به آنچه گفته شد، بی گمان انگیزه بیعت امام علی(علیه السلام) با خلیفه اول چیزی غیر از صلاحیت خلیفه بوده است. آن حضرت مصالح امت اسلام را بر حق مسلم خود ـ یعنی ولایت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) ـ مقدم داشته اند؛ چرا که اگر امام علی(علیه السلام) ابوبکر را برای خلافت مسلمانان شایسته می دانست، دلیلی نداشت که در آغاز خلافت او با وی مخالفت کنند و سرانجام با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان و رخ دادن وقایعی که در تاریخ به طور مشروح بیان شده است، با ابوبکر بیعت نمایند و در این کار، بنی هاشم و گروهی از اصحاب خاص پیامبر همچون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر نیز ایشان را همراهی کنند.

توجه به استدلال عثمان در متقاعد کردن امیر مؤمنان(علیه السلام) برای بیعت با خلیفه اول نشان می دهد که یکی از دلایل مصلحت اندیشی امام (علیه السلام) در بیعت با ابوبکر بیم تفرقه در بین مسلمانان و عدم رغبت آنان در جهاد با مرتدان بوده است.

 

همانا حفظ اتحاد مسلمانان برای آن حضرت چنان ارزشمند بوده است که وقتی ابوسفیان با انگیزه های خاص پس از جریان سقیفه درخواست می کند تا با آن حضرت بیعت نماید، او را طرد می نماید و بیعت او را نمی پذیرد. [۱۶۰]

 

توجه به رفتار و گفتار آن حضرت نشان می دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر(صلی الله علیه وآله) هرگز کسی را برای خلافت شایسته تر از خود نمی دانسته اند. آن حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان می فرماید: «فَوَاللهِ ما زِلْتُ مَدْفوعاً عَنْ حَقّی، مُستَأثَراً عَلیَّ، مُنْذُ قَبَضَ اللهُ نَبِیَّهُ(صلی الله علیه وآله)...»; [۱۶۱] پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگری اختصاص داده اند.

 

آن حضرت، در خطبه سوم نیز حقانیت خود را برای جانشینی پیامبر این گونه بیان می فرماید: «و آگاه باشید به خدا سوگند که فلانی (ابن ابی قحافه)، [۱۶۲] جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت می کند.

   

او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره گیری کردم و همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آورده اند، صبر پیشه سازم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند. [۱۶۳]

اینها همه نشان می دهد که حضرت علی(علیه السلام) هرگز ابوبکر و دیگران را شایسته خلافت نمی دانسته و بیعت آن حضرت با وی تنها برای حفظ اسلام و کیان مسلمانان بوده است. نگاهی گذرا به خطبه های نهج البلاغه نشان می دهد که آن حضرت همواره سعی نموده اند تا این واقعیت را با الفاظ و عبارات گوناگون به مردم بفهمانند و گوشزد کنند که تکیه دیگران بر مسند خلافت، غصب و ربودن میراث حقیقی ایشان بوده است.

 

منبع:حوزه

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: