این اثر فاخر که تقدیر شده در هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس است، به دور از تخیل و رویاپردازیهای نویسندگی به نگارش درآمده و از مرداد سال ۶۳ تا دی سال ۶۵ را شامل میشود. مقطعی که اتفاقا پر از حادثه و موانع پیچیده است. پر از «نمیتوانیها» و «دیگر نمیشودها»، پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است.»
خط زندگی حسن طهرانی مقدم پر از حادثه است. پر از بالا و پایینهای ناگهانی و حساس. پر از موانع پیچیده. پر از «نمیتوانیها» و «دیگر نمیشودها». پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است». پر از سنگهایی که جلوی راهش افتاده و موانعی که جلوی پایش سبز شده. اما همه را گذرانده. هیچ وقت نایستاده و توقف نکرده است.
هیچ وقت «شیبَش» منفی نشده و هیچ وقت برای بالارفتن بر روی خطهای دیگر سوار نشده. همینها بوده که خدا هم انگار به خط زندگیاش برکت داده. هر چه به انتها نزدیکتر شده تابع زندگیاش نماییتر شده و آخر خطش مثل موشک اوج گرفته و بالا رفته. آن قدر بالا که بیشتر خطها به گَردش نمیرسند. خطهایی که مثل زندگیهای ما درگیر «محور افقی» شدهاند و با «محور عمودی» قهرند.
این کتاب برشی است مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم به دور از تخیل و رویاپردازیهای نویسندگی. از مرداد سال ۶۳ تا دیماه سال ۶۵. مقطعی که اتفاقاً پر است از حادثه و موانع پیچیده. پر از «نمیتوانی»ها و «دیگر نمیشود»ها. پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است».
اولین گامهای پژوهشی این اثر، پیش از انتشار در سال ۱۳۸۴ و با تشویق و حمایتهای سردار شهید حسن طهرانی مقدم بوده است. آن زمان هدف جمعآوری خاطرات و مستندات دوران دفاع موشکی بود.
سردار طهرانی مقدم در مصاحبه، بیش از آن که از خود بگویند از یاران شهیدشان گفته بودند و علاقهمند بودند که زحمات رزمندگان گمنام یگان موشکی در تاریخ ثبت و ضبط شود و تأکید میکردند که این شهدا را برای مردم الگو کنید.
برای نگارش این کتاب با بیش از ۵۰ نفر مصاحبههای عمیق و مفصلی صورت گرفته که در مواردی برای تکمیل و رفع تناقضات و ابهامات، مصاحبه با برخی افراد بیش از ۲۰ بار تکرار شده است.
برشی از کتاب:
در این دو سال و اندی که سنگ بنای توپخانه را گذاشته بود، تلاش کرده بود تا توپخانه بتواند گوشهای از بار جنگ را به دوش بکشد. حالا که گوشهای از بار جنگ به دوش آن بود نمیتوانست نسبت به ادامه کارش بیتفاوت باشد. اگر میخواست در مدتی که نیست کار توپخانه لنگ نشود، هرطور شده نباید شفیعزاده را از آن جدا میکرد.
- حاجیزاده چطوره؟
- کدوم حاجیزاده؟
- امیر. رئیس ستادمون رو میگم .
آقا رحیم کمی فکر کرد و گفت:
- آره میشناسمش. به نظر پسر خوبیه. ان شاءالله که از پسش بربیاد. کار سختیه که باید کاملاً محرمانه انجام بشه.
آقا رحیم ادامه داد:
- راستی به نظرت اسم گروه چی باشه؟
حسنآقا همینطور که فکر میکرد، گفت:
- هرچی شمابگین، آقارحیم .
هم زمان آقا رحیم هم شروع کرد به فکر کردن. چند اسم را روی کاغذی که جلویش بود نوشت و خط زد. عاقبت انگار یکی توجهش را جلب کرد.
- "حدید" خوبه؟
- آره. به نظرم خوبه.
- پس همین جا تشکیل گروه حدید توپخانه سپاه رو اعلام میکنم.
چاپ ششم کتاب خط مقدم روایتی مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم به کوشش فائضه غفار حدادی در قطع رقعی و ۵۲۸ صفحه هم زمان با سالروز تولد این شهیدعزیز توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
منبع:فارس