برای بسیاری از مخاطبان این یادداشت پیش آمده که در طی سالهای اخیر در فضای راهپیمایی اربعین حسینی حضور داشته باشند. با وسیلهای و با ماجراهای متفاوتی خود را به مرز رساندهاند و به سان قطرهای از دریای ایرانیان مشتاق زیارت اربعین قدم در جادههای بلند کشور عراق میگذراند و منزل به منزل خود را به کربلا میرسانند.
تلاش برای رسیدن به مقصد واحد و خدمت به حاضران در این مسیر و در کنار آن درک مراسمی که بسیاری درک آن را جلوه و نمادی از درک قیامت دانستهاند تنها بخشی از جلوههای اصیل اندیشهای است که در سنت ایرانی این راهپیمایی میتوان از آن سراغ گرفت.
سنت ایرانی حاضر در مراسم اربعین در حقیقت نمادی است از دلداگی و سرسپردگی عاشقانهای ایرانیان به ائمه و والامقامان مدفون در عتبات عالیات که 14 قرن است در ایران و مردمانش ریشه دوانده و حتی مستبدترین پادشاهان ایران را نیز به کرنش و خم نمودن سر در مقابل این عطمت معنوی و روحانی واداشته است.
سنت ادبی ایران در قامت شعر طی سالهای گذشته بر این سرزمین به شکلهای مختلف در برابر عظمت روحانی این رویداد بزرگ ادای دین کرده است و شاعران دلداده به زیباترین شکل ممکن کلمات را در رثای این رویداد به سماع درآوردهاند و مخاطب خاص دلهای مخاطبانی شدهاند که هنوز زبان ادبیات را نزدیکترین زبان برای درک استعارههای پنهان و آشکار در حادثه عاشورا و زیارت اربعین میدانند.
در بخش دیگری نیز طی این سالها نویسندگانی رویش پیدا کردهاند که خود را به راویان رویداد اربعین مبدل ساختهاند. راویانی که به شکلهای مختلف سعی کردند روایتهایی مستند از دیدهها و شنیدههای خود و دیکران و نیز درک و دریافت خود از این رویداد را به نمایش بکشند.
با این همه سنت ایرانی مراسم اربعین کماکان در قامت داستان جلوهای پیدا نکردهاست. ادبیات داستانی و حکمی ایران که از دیرباز جلوهای تام و تمام از ارتباط عاشقانه و عارفانه انسان ایرانی با انسانهای والا مقام معنوی و ائمه اطهار(ع) داشته است طی سالهای اخیر و با وجود جلوه بسیار این مراسم در رویدادها و نیز بطن جامعه ایرانی راه خود را به سختی به میان ادبیات داستانی باز کرده است تا جایی که طی یک دهه اخیر شاید تنها بتوان از علی موذنی به عنوان نویسندهای شاخص یاد کرد که اثری داستانی درباره این رستاخیر معنوی خلق کرده است.
اما چرا چنین اتفاقی شکل گرفته است؟ آیا ادبیات و اهل قلم ایران را باید بخشی از جامعه دانست که در رنسانسی تاریخی از بطن آنچه در دل جامعه خود درباره این رویداد در حال شکل گرفتن و ایجاد است عقب مانده است؟ آیا توان درک و کشف سوژههای داستانی در این زمینه را ندارد؟ آیا از شن عیان بودن سوژه حس میکند که جذابیت و بکری روایت داستانی درباره این سوژه کاهش پیدا کرده است؟
به باور نویسنده هر کدام از این توجیهات تنها نشان از یک غفلت بزرگ است. از سویی سیاستگذاران دولتی و حتی غیر دولتی برگزاری این رودیداد در ایران که از قضا نقش مهمی در نسج گرفتن سنت ایرانی این رویداد دارند از میزان تأثیرگذاری یک اثر داستانی در این زمینه در بطن جامعه غافل ماندهاند.
فراموش کردهاند که یک اثر داستانی و حتی در افق اندیشهای بلندتر اثر داستانی که قابلیت اقتباس سینمایی نیز در خود داشته باشد مهمترین ابزار برای ثبت و تحکیم سنت و جهانبینی خاص ایرانی شیعی برای نمایش اتحاد در پرتو حب اهل بیت(ع) است. فراموش کردهاند که یک داستان بلند و برنامهریزی برای ترجمه و توزیع گسترده جهانی آن میتواند بسیار بیشتر از هزاران مصاحبه و سخنرانی دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک به معرفی و بسط فرهنگی ایرانی شیعی و غبار زدایی از چهره آن کمک کند و در نهایت داستان نماد و نمایندهای از تمامی مردمانی است که قدم به قدم پایههای فرهنگی ایران را در سرزمین عراق رقم میزنند.
برگزاری یک رویداد ادبی بینالمللی پیرامون این اتفاق وجشنوارهای سراسری به منظور تشویق وترویج خلق آثار ادبی برای تبیین ابعاد این رویداد بزرگ شیعی شاید در حال حاضر کمترین اتفاقی است که میتوان انتظار داشت برای تثبیت سنت فرهنگی ایرانی این رویداد رقم زد. این رویداد اتفاقی خواهد بود که میتواند دستمایههای زیادی را برای مخاطبان عام و خاص ادبیات و نیز علاقهمندان به رقم زدن اتفاقات هنری خاص از بستر ادبیات باشد.
برپایی چنین رویدادهایی در سطح بینالمللی و با ابتکار عمل ایران تلاشی است برای تثبیت سنتی ایرانی که آرمانخواهی و دلدادگی را در کنار هم و در پناه مکتب حسینی معنی میکند. فهرست آثار خاطرهانگیز داستانی که در سالهای اخیر در گنجینه ادبیات داستانی ایران و با موضوع پیاده روی عظیم اربعین نوشته شده باشد بسیار اندک است.
منبع:تسنیم