عقیق:پیغام فتح؛ ویژهنامه چهلمین سالگرد دفاع مقدس: شهدا نمونههای عینی عمل به آیات قرآن کریم هستند، این عزیزان با پیاده کردن آموزههای الهی در زندگیشان راه سعادت را پیش گرفتند، راهی که فرجامی جز شهادت نداشت.
در این میان برخی شهدا انس بیشتری با قرآن کریم داشتند؛ تا جایی که به عنوان قاری، حافظ و یا معلم قرآن شناخته میشدند و گام نهادن در همین راه سبب شد تا مدال شهادت بر گردن آنها آویخته شود.
خلبان شهید خسرو عبدالکریمی یکی از این عزیزان است که به جز تخصص در زمینه هوانوردی در میان همرزمانش به عنوان قاری و معلم قرآن شناخته میشود.
شهید خسرو عبدالکریمی، هفتم مهرماه ۱۳۳۲ در شهر آبادان چشم به جهان گشود. خانوادهاش مدتی بعد به تهران نقل مکان کردند. از کودکی با قرآن و اهل بیت (ع) مأنوس بود و تلاوت را هم از همان دوران آموخت.
پیوستن به نیروی هوایی و اعزام به آمریکا برای گذراندن دوره خلبانی
شهید عبدالکریمی پس از گذراندن تحصیلات متوسطه به نیروی هوایی ارتش پیوست و در ادامه برای گذراندن دورههای پرواز به آمریکا اعزام و موفق به کسب مدرک لیسانس زبان انگلیسی و هوانوردی از آمریکا شد. در ادامه به عنوان خلبان در نیروی هوایی ارتش مشغول فعالیت شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی در صف مدافعان وطن قرار گرفت و در هشت سال دفاع مقدس با رشادت به دفاع از مرزهای میهن پرداخت.
حضور در جبهه و جنگ با دشمن با مدد از قرآن و اهل بیت (ع)
انس این شهید با قرآن کریم از جمله ویژگیهایی است که همه دوستان و همرزمانش به آن اشاره میکنند؛ تا جایی که برای همکاران در زمان دفاع مقدس جلسه قرآن برگزار میکرد و همواره با مدد از قرآن کریم و اهل بیت (ع) به جنگ با دشمنان میرفت.
اخلاق قرآنی در کنار صوت خوش
وجیهه باقرین، همسر این شهید عزیز است که درباره خصوصیات شهید عبدالکریمی به فارس میگوید: صداقت ویژگی بارز این شهید بود و در کنار آن اخلاق حسنه، گذشت و صبر از دیگر خصوصیاتش بود. همچنین شاید بتوان گفت انس شهید عبدالکریمی با قرآن مهمترین ویژگی او محسوب میشد و همواره در کلامش از آیات قرآن استفاده میکرد و به ما هم یاد میداد. او بیشتر شبها همراه با ما در منزل قرآن میخواند و در عین حال صوت و لحن زیبایی داشت و این صوت خوش سبب شد تا ما هم علاقهمند به آموختن شویم. به جز قرائت قرآن اخلاقش هم قرآنی بود و در ساعتهای حضورش در منزل همه کارها را انجام میداد. شهید عبدالکریمی به جز صوت خوش و تلاوت، حافظ قرآن کریم بود اما خودش نمیخواست این موضوع را کسی بداند.
حضور در عملیاتهای مختلف سبب شد شهید عبدالکریمی به همراه خانواده از تهران نقل مکان کرده و چند سال در همدان و چند سال هم در جنوب کشور ساکن شوند. او بیشتر ساعاتش را در گردانهای پروازی و مأموریتها میگذراند، ولی به محض این که فراغت پیدا میکرد، به قرآن پناه میبرد یا وقتی دوستانش شهید میشدند برای التیام داغ از دست دادن دوستان و همرزمان به قرآن پناهنده میشد.
برگزاری کلاس قرآن از جلسه برای کودکان تا خلبانان پایگاه هوایی
عبدالکریمی مدرس قرآن بود و زمان جنگ هم جلسه قرآن برگزار میکرد. او کلاسهای قرآن را برای ردههای سنی مختلف کودکان نوجوانان و بزرگسالان برگزار میکرد و وقت فراغتش را برای قرآن میگذاشت. این شهید رفتاری با بچهها داشت که عاشق وی بودند؛ زیرا در جلساتش با بچهها با روی گشاده صحبت میکرد و داستانهایی را برای بچهها میگفت و هدایایی را با پول خود تهیه میکرد و به بچهها میداد تا آنها را جذب کند. او همچنین یک ساعت در هفته را برای خلبانهای پایگاه، جلسه قرآن برگزار میکرد.
همسرش درباره کلاسهای قرآن شهید میگوید: بعد از شهادت آقاخسرو، تعدادی از بچهها آمدند و گفتند این شهید عزیز برای ما جلسه قرآن برگزار میکرد. حتی دو نفر از شاگردان شهید به من گفتند «چرا گریه میکنی؟ نگاه کن، روی سینه شهید قرآنی است که ما داریم صدایش را میشنویم.» امروز برخی از شاگردانش از استادان قرآن هستند.
همسر شهید: حضور شهید را در جلسات کنارم احساس میکنم
بعد از شهادتش برایم خیلی سخت بود که از منزل بیرون بیایم. یک شب به خوابم آمد و آیاتی را از سوره انبیاء تلاوت کرد و گفت: از فردا صبح به فلان منزل برو، جلسه تلاوت قرآن دارند. صبح آن روز دوستم به دیدنم آمد و گفت: جایی کلاس قرآن است، بیا برویم. جالب بود در آن جلسه همان آیاتی که خسرو در شب گذشته برایم تلاوت کرد، به من واگذار شد تا قرائت کنم. یک شب دیگر به خوابم آمد و گفت: چرا کلاسها را زمین گذاشتی؟ برو دنبال کلاسها! فهمیدم میخواهد که کلاسهای قرآن را تشکیل بدهم. شروع کردم به برگزاری کلاسهای روخوانی و روانخوانی قرآن که دوره آن را پیش او گذرانده بودم. اکنون پس از این همه سال هنوز حضور شهید را در جلسات احساس میکنم.
بار دیگر هم خواب دیدم که شهید از دو خلبان یاد کرد و گفت: آنها پیش ما آمدند. گفتم نه آنها زنده هستند. فردای آن روز بود که خبر شهادت آن دو خلبان به من رسید.
مجید زکیلو از اساتید قرآن و از دوستان شهید عبدالکریمی است که درباره او میگوید: خیلی خندهرو و بشاش بود. همیشه با روی باز و گشاده با انسان برخورد میکرد. بسیار بذلهگو بود و سعی در شاد کردن اطرافیان داشت. بسیار میهماننواز بود و امکان نداشت به بندرعباس برویم و ایشان ما را به منزل دعوت نکند.
زکیلو: هر وقت برای مأموریت میرفت، ابتدا دقایقی قرآن میخواند
از دیگر ویژگیهای ارزنده شهید این است که عاشق قرآن بود و برای قرآن سر از پا نمیشناخت. من را قسم میداد که هر وقت به شهر بندرعباس میآیی، حتماً یک جلسه تلاوت در پایگاه داشته باش. برای قرآن هر کاری که حس میکرد خوب است، انجام میداد. با خلبانها هم حشر و نشر داشت و از ما دعوت میکرد که برویم و قرآن بخوانیم تا لذت ببرند. دوستانش در پایگاه هوایی میگفتند که هر وقت برای مأموریت میرفت، ابتدا دقایقی قرآن میخواند. فرمانده پایگاه عنوان میکرد که هر وقت میخواستیم خطرناکترین عملیاتها را به خلبانها بدهیم، او یکی از کسانی بود که فوراً داوطلب میشد و هیچ وقت کار را زمین نمیگذاشت. عاشق این بود که برای قرآن و انقلاب و کشور عزیزمان خدمت کند.
حمله با تلاوت قرآن/ صوت تلاوت نشانه موفقیت در عملیات
همکارانش در برج مراقبت پایگاه میگفتند: وقتی خسرو از پایگاه برای عملیات و مأموریت پرواز میکرد، پشت بیسیم با صوت زیبا شروع به تلاوت میکرد و با تلاوت قرآن به نبرد با دشمنان میرفت. همچنین پس از پایان عملیات باز هم بیسیم را روشن و شروع به قرآن خواندن میکرد. وقتی پس از عملیات صدای تلاوت قرآنش به گوش میرسید ما متوجه میشدیم که عملیات را با موفقیت به سرانجام رسانده است.
شهید عبدالکریمی در یکی از عملیاتها هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت و در حالی که زخمهایی بر تن داشت از هواپیما بیرون پرید و روی کوه و صخره افتاد. او در این سانحه از ناحیه دو دست و لگن دچار شکستگی شدید شد و نهایتاً او را برای مداوا به آلمان اعزام کردند.
رد پیشنهاد پناهندگی آمریکا و زندگی رؤیایی
خود شهید نقل کرده است: در بیمارستان آلمان، عدهای سراغم آمدند که ظاهراً از منافقین بودند. آنها به من پیشنهاد پناهندگی کشور آمریکا را دادند و گفتند: از جمهوری اسلامی دل بکن تا تو را در آمریکا در ناز و نعمت غوطهور کنیم. پیشنهاد آنها لحظهای من را مردد نکرد و فوراً آنها را بیرون کردم و گفتم: برای بازگشت به ایران و خدمت به میهنم و اسلام عزیز لحظهشماری میکنم.
همین هم شد. خسرو عبدالکریمی در حالی که هنوز کاملاً بهبود نیافته بود به ایران بازگشت و فوراً برای حضور در عملیاتها اعلام آمادگی کرد. به دلیل جراحات و صدماتی که دیده بود به وی گفتند دیگر نمیخواهد پرواز کنی و حتی حقوق کامل هم به او میدادند، اما این شهید عزیز گفت: غیرتم قبول نمیکند که در منزل بمانم و کشورم زیر آتش دشمن باشد.
نشاندن هواپیمای آسیبدیده با وجود حفره یک متری در بدنه هواپیما
شهید عبدالکریمی در سالهای دفاع مقدس در عملیاتهای گوناگونی شرکت کرد و رشادتهای زیادی از خود نشان داد. به گفته همرزمان در یکی از عملیاتهای سخت و پیچیده هواپیمای وی مورد اصابت راکت دشمن قرار گرفت، اما این خلبان زبردست با وجود اینکه حفره یک متری در هواپیمایش ایجاد شده بود توانست هواپیما را سلامت در باند فرودگاه بر زمین بنشاند.
حالات شهید پیش از شهادت
خلبان محمود انصاری از دوستان و همرزمان شهید به جلسات قرآن شهید عبدالکریمی در پایگاه اشاره کرد و گفت: شهید عبدالکریمی به عنوان قاری و مدرس، جلسات قرآنی را در پایگاه هوایی بندرعباس برگزار میکرد. این شهید از بطن مردم و اهل جنوب شهر تهران بود و از قبل از انقلاب هم تلاوت قرآن داشت. آدم بسیار شوخطبعی بود و در دوران دفاع مقدس همه دوست داشتند با ایشان معاشرت داشته باشند، به ویژه در انجام مأموریتها؛ زیرا وی رفتارش به اخلاق قرآنی مزین و تواضع و فروتنی عجیبی داشت. شهید عبدالکریمی به بیتالمال بسیار حساس بود و حتی در غذا خوردن بسیار مراعات میکرد. یکی از دوستانش که همسفر شهید در زیارت خانه خدا بود، میگفت: در آن سفر حالت عجیبی داشت و بسیار تضرع میکرد و در پیشگاه خداوند التجاء و توسل داشت. از او پرسیدیم چرا اینگونهای؟ گفت شاید دیگر این فرصت پیش نیاید و باید بهترین بهره را از این سفر ببریم. بعد از مدت کوتاهی از آن سفر، به شهادت رسید.
زکیلو درباره حال و هوای شهید پیش از شهادت میگوید: این اواخر بسیار کار میکرد و کمتر استراحت داشت. حتی بسیار کم غذا میخورد. خیلی لاغر و ضعیف شده بود. به او گفتم چرا با خودت چنین میکنی و خوب غذا نمیخوری؟ گفت: از خدا خواستم که گوشتی را که طی دوران آموزش (تعلیم در آمریکا طی دوران طاغوت) با نان طاغوت و آمریکا بر بدنم روییده است، آب کند تا جسمم را از نو بسازم.
کسب مقام اول در مسابقات قرآن و اعتراض برای اول شدنش
به گفته زکیلو این شهید، پیش از شهادت در یک مسابقه قرآن شرکت کرده بود و هنگام اعلام نتایج، او را به عنوان نفر اول معرفی کردند. جالب است شهید عبدالکریمی نزد هیأت داوران رفت و گفت: اول شدن حق من نیست و باید فلان قاری اول شود. بعد از داوران خواست نمرات را دوباره جمع ببندند اما داوران پس از بررسی مجدد باز هم او را به عنوان نفر اول مسابقات معرفی کردند. بعد هم مقرر شد تا در مراسم نماز جمعه همان هفته از نفرات برگزیده مسابقات تجلیل شود، اما آن روز جمعه دیگر خسرو عبدالکریمی در میان ما نبود و به شهادت رسیده بود.
شهید خسرو عبدالکریمی در سالهای دفاع مقدس بارها تا مرز شهادت پیش رفت و چندین بار هم به شدت مجروح شد اما گویا قسمت وی این بود که چند سال پس از جنگ به همرزمان شهیدش بپیوندد. این شهید عزیز در یکی از مأموریتها در روز ۱۸ اردیبهشتماه ۱۳۷۴ هواپیمایش دچار سانحه شد.
شهادت برای نجات جان هموطنان
در این سانحه، شهید محمدکاظم گنابادینژاد هم به عنوان خلبان کابین عقب همراه او بود. این دو عزیز هنگام سانحه میتوانستند از هواپیما بیرون بپرند و خود را نجات دهند، اما چون هواپیما روی منطقه مسکونی قرار داشت، همه تلاش خود را برای دور کردن هواپیما از این منطقه انجام دادند و به هر زحمتی بود هواپیما را روی دریا بردند، اما ارتفاع هواپیما به قدری کم شده بود که دیگر امکان بیرون پریدن از آن وجود نداشت و نهایتاً هواپیما به دریا سقوط کرد و هر دو عزیز به شهادت رسیدند.
منبع:فارس