عقیق:شهید حاج مهدی عراقی از مبارزان علیه رژیم پهلوی و عضو هیاتهای موتلفه اسلامی در روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ به همراه فرزندش حسام عراقی توسط گروهک فرقان به شهادت رسید.
۴ شهریور ۱۳۵۸، پیکر شهید حاج مهدی عراقی لحظاتی پس از ترور
او که در دوران مبارزاتش به بیباکی از مرگ و اشتیاقش به شادت شهره بود در همان اولین روزهای شهریور سال ۱۳۵۸ با ناراحتی به دوست و همرزم قدیمیاش حبیبالله عسگر اولادی گفته بود: «از زندان آزاد شدیم. نهضت تبدیل به انقلاب بحمدالله موفق شد و ما گرفتار کارهای اجرایی شدهایم. نکند در رختخواب حرام شویم و از فیض شهادت محروم شویم و چیزی را سالیان دراز آرزویش را داشتیم در رختخواب این روزها را به گور ببریم. ما همراه شهیدان فراوانی بودیم که آنها را با پیکر خونآلود به خاک سپردیم. نکند که خون خودمان حرام شود.» ۱. مصاحبه با حبیب الله عسگر اولادی، ماهنامه فرهنگی ـ تاریخی شاهد یاران.
اما انتظار حاج مهدی عراقی بعد از چند روز به واقعیت تبدیل شد و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
۴ شهریور ۱۳۵۸، خودروی حامل شهید حاج مهدی عراقی، لحظاتی پس از ترور
او که در صبحگاه چهارم شهریور ۱۳۵۸ به همراه پسرش حسام و حسین مهدیان، مدیرمسئول روزنامه کیهان سوار بر خودروی خود به سمت موسسه کیهان در حرکت بود، توسط سه موتور سوار از گروهک فرقان به نام علی اسدی، رضا یوسفی و محمد موسوی مورد هدف قرار گرفت. حسین مهدیان و محافظ او مجروح شدند که بعد از مدتی بهبود یافتند اما عراقی و پسرش حسام به شهادت رسیدند.
حسین مهدیان که خود شاهد این حادثه بود و به شدت زخمی شد، در این باره میگوید: «صبحها و عصرها باهم میرفتیم و میآمدیم و از بس کار زیاد بود، از این فرصت رفت و آمدها استفاده و مشکلاتمان را در همین فرصت کوتاه مطرح میکردیم. ساعت ۷:۱۰ صبح ایشان به منزل ما میآمدند. روز یکشنبه چهارم شهریورماه هم آمدند. چند تا تلفن زدند و آمدیم بیرون. ایشان نشستند پشت فرمان و من نشستم بغل دست ایشان. ماشین شهید، پیکان بود... حسام پشت سر من بود و محافظ، پشت سر ایشان نشسته بود. منزل ما سه تا چهار خانه مانده به انتهای یک کوچه بن بست است. وقتی رسیدیم سر کوچه که وارد خیابان اصلی بشویم شخصی در کنار ما ظاهر شد و اتومبیل ما را به رگبار بست. از همان گروهی که شهید مطهری، شهید مفتح و شهید قرنی را زدند؛ یعنی گروه فرقان. در پیاده رو کمین کرده بودند و یوزیهای اسرائیلی دستشان بود و بارها از طرف من به ماشین بستند؛ طوری که در آهنی منزل روبرو سوراخ سوراخ شد. همین که رگبار مسلسل شلیک شد، من در یک لحظه دیدم که شهید عراقی از آنجا تکان خورد و ایستاد و دیگر هیچ چیز متوجه نشدم. سه تا گلوله به من اصابت کرد. دو تا به کتف و دیگری به دستم خورد... آنچه آخرین لحظه شهادت ایشان در ذهنم هست، قامت ایستاده ایشان بود. یعنی در لحظه شهادت هم در مقابل دشمن سر خم نکرد و ایستاده شهید شد.»
محمد، پاسدار محافظ حاج حسین مهدیان که در لحظه وقوع سوءقصد در داخل اتومبیل حاج مهدی عراقی بود و به طور معجزهآسایی جان سالم به در برده بود، لحظات وقوع حادثه را چنین تشریح کرد: «حاج مهدی عراقی هر روز صبح با اتومبیل پیکان آبی رنگ خود به منزل حاج حسین مهدیان میآمد و در ساعت ۷ صبح حاج حسین مهدیان و مرا سوار اتومبیل خود کرده و به محل روزنامه کیهان در مرکز شهر میرساند.
صبح امروز نیز حاج مهدی عراقی و فرزند جوانش «حسام» عراقی به منزل حاج مهدیان آمدند تا به اتفاق هم به روزنامه کیهان برویم. وقتی به اتفاق حاج مهدیان از منزل بیرون آمدیم، حاج مهدی عراقی در پشت فرمان اتومبیل قرار گرفت. حاج مهدیان در صندلی جلو کنار حاج مهدی عراقی نشست.
من نیز در صندلی عقب و حسام فرزند آقای عراقی نیز در کنار من نشست. هنوز چند قدمی از منزل دور نشده بودیم که در نبش کوچه رامین و زمرد موتورسیکلتسواری که دو نفر ترک موتورسیکلت او نشسته بودند به سوی اتومبیل ما آمد. سمت راست ما قرار گرفت ناگهان دو نفری که بر ترک موتورسیکلت نشسته بودند، مسلسلهای یوزی خود را به سوی ما گرفتند و اتومبیل را به رگبار بستند. اولین گلوله به حسام عراقی اصابت کرد و پیکر متشنج او روی زمین افتاد. گلولههای بعدی نیز به آقای مهدیان و حاج مهدی عراقی اصابت کرد. من که شوکه شده بودم نتوانستم از اسلحه خود استفاده کنم و سوءقصدکنان با استفاده از فرصت گریختند.» ۲. روزنامه اطلاعات، یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۵۸.
شهید عراقی با آن جایگاه و سوابق، در حالی به شهادت رسید که نه در ماشین ضدگلوله نشسته بود و نه با اسکورت، تنها فرزند ۱۹ سالهاش محافظ او بود. او از داشتن محافظ امتناع میکرد.
درباره انگیزه ترور شهید حاج مهدی عراقی دلایل گوناگونی وجو دارد. اکبر گودرزی در اعترافات خود درباره انگیزه ترور شهید حاج مهدی عراقی میگوید: «در رابطه با مهدی عراقی هم مسئله ریاست زندان قصر و بر طبق اطلاعات ما شکنجه افرادی بیگناه یا لااقل کسانی که هنوز گناه آنها ثابت نشده است و همکاری با رژیم فعلی و ارتباط با سرمایهداری بزرگ و... از انگیزهها بوده است.»
از دیگر عوامل ترور شهید حاج مهدی عراقی ضربه زدن به بنیانگذار انقلاب اسلامی بود. آن شهید عنصر کلیدی برای امام خمینی بود. دلیل دیگر ترور شهید عراقی، اختلاف او با مجاهدین خلق بود.
حضور امام خمینی (ره) در مراسم تشییع جنازه حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، نشان از عشق و علاقه فراوان و میزان اعتبار و اهمیت مهدی عراقی دارد؛ مسئلهای که در طول زندگی امام خمینی به ندرت دیده شده بود و شدت علاقه امام متوجه کمتر شخص انقلابی دیگر شده بود.
داغ از دست دادن شهید عراقی بسیار برای امام سنگین بود. امام در فقدان شهید عراقی فوقالعاده سوخت، گریست و ملتهب شد و بعد از اینکه تا پاسی از شب بر سر مزار حاج مهدی نشستند و دعا کردند، در جمع خانواده شهید مهدی عراقی حضور یافتند و تعابیری را برای او به کار بردند که برای بسیاری که او را نمیشناختند، عجیب بود: «من ایشان را حدود ۲۰ سال است که میشناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود. او به تنهایی ۲۰ نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان میکند، آن است که در راه خدا بود. او میبایست شهید میشد. برای او مردن در رختخواب کوچک بود.»
منبع:فارس