19 دی 1400 6 جمادی الثانی 1443 - 12 : 02
کد خبر : ۱۱۳۰۷۹
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸
امام خمینی در مورد آیت‌الله بافقی در درس اخلاق خود در سال‌های حیات آیت‌الله بافقی، فرمودند: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او می‌شوند و به دست او ایمان می‌آورند، مجاهد بافقی را ببیند.»

عقیق:21 تیر 1314 مردم مشهد در اعتراض به قانون متحدالشکل شدن لباس‌های مردان که مقدمه‌ای برای کشف حجاب زنان بود، در مسجد گوهرشاد حرم رضوی گردآمده بودند.

رضاشاه پهلوی که تحمل این اجتماع مسالمت‌آمیز مردم را نداشت، دستور قتل‌عام مردم معترض در مسجد گوهرشاد را داد. باتوجه‌به خفقان حاکم بر عصر پهلوی در مورد شهدای این جریان آمار رسمی وجود ندارد اما آمار غیررسمی تا 4000 نفر را نوشته‌اند.

این اولین بار نبود که رضاشاه به حریم آل الله تجاوز می‌کند و این حرم‌های امن الهی را برای زائرین ناامن می‌کرد. هشت سال قبل از این واقعه در اول فروردین 1306، رضاشاه با بی‌احترامی و تندخویی وارد حرم حضرت معصومه (س) در قم شده و عالم ربانی آیت‌الله محمدتقی بافقی یزدی را زیر باد شلاق و ضربات چکمه خود گرفته بود اما ماجرا چه بود؟

نوروز 1307 با ماه رمضان هم‌زمان‌شده بود. زائران بسیاری به قم رفته بودند تا هنگام تحویل سال، در کنار قبر حضرت معصومه (س) باشند. آن روز، همسر شاه و چند تن از همراهانش نیز بدون حجاب در حرم حاضرشده بودند و با آن سرووضع نامناسب، بسیار جلب نظر می‌کردند.

وقتی شیخ بافقی از این جریان آگاهی یافت، سید واعظ، یکی از شاگردان خود را فرستاد تا آن‌ها را امربه‌معروف کند، ولی همسر شاه هیچ اعتنایی نکرد. از همین روی، شیخ محمدتقی خود نزد خانواده دربار رفت و سخت به آنان اعتراض نمود و اخطار کرد که یا حجابشان را درست کنند یا از حرم خارج شوند. همسر شاه به خانه تولیت حرم رفت و این واقعه را به تهران خبر داد. طولی نکشید که رضاخان با گارد نظامی به قم رسید، با چکمه وارد صحن حرم مطهر شد، شیخ بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد و به تهران برد.

برخی محققان، واکنش تند مرحوم بافقی را به حضور خانواده بی‌حجاب دربار در حرم حضرت معصومه (س)، سبب هشت سال تأخیر در قانون کشف حجاب می‌دانند.

محکم به سینه رضا خان زد و گفت: خفه شو زندیق!

شجاعت مرحوم بافقی در نهی از منکر در زمان خود زبانزد خاص و عام بود. وی در انجام فریضه نهی از منکر بین شاه و غیر شاه تفاوتی قائل نبود و بدون اندکی ترس حتی شاهان زمان خود را نهی از منکر می‌کرد. برای نمونه نقل‌شده که روزی احمدشاه با رضاخان که در آن زمان سردار سپه بود، به منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) رفتند و مرحوم بافقی هم در آنجا حضور داشت.

ایشان احمدشاه را نصیحت و موعظه کرد که تو باید ریش داشته باشی و ظاهر اسلامی را حفظ کنی. در این هنگام، رضاخان برآشفت و گفت: «آقا شیخ، این فضولی‌ها به تو نیامده». مرحوم بافقی محکم به سینه او زد و گفت: خفه شو زندیق! می‌بینم که به‌زودی علیه احمدشاه کودتا می‌کنی و ایشان را از بین می‌بری، سلطنت تشکیل می‌دهی، عمامه را از سر روحانیت و اهل علم برمی‌داری، چادر را از سرزنان می‌کشی و چه بدعت‌ها که در دین‌خواهی گذاشت. برخی معتقدند شاید عقده‌ای که رضاخان از مرحوم بافقی داشت، از همین برخورد بود.

آیت‌الله بافقی بعد از به سلطنت رسیدن رضاشاه در موارد متعددی وی را شفاهی و کتبی امربه‌معروف و نهی از منکر کرد، دوم شهریور سال ۱۳۰۶ (۲۷ صفر ۱۳۴۶) طی بخشنامه‌ای ممنوعیت امربه‌معروف و نهی از منکر اعلام شد و این بخشنامه در طی اعلامیه‌هایی در سطح شهر قم پخش شد.

این حرکت سکوتی سنگین را بر جامعه حکم‌فرما کرد، اما آیت‌الله بافقی مردم و کسبه بازار قم را به تعطیلی و گردآمدن در حرم مطهر و حضرت معصومه (س) فراخواند و به ایراد سخن پرداخت.

او بابیان اهمیت حیاتی امربه‌معروف و نهی از منکر، بر این‌که اجرای آن بر هر فردی به‌ویژه علما و طلاب واجب است و هیچ‌کس حق ندارد از اجرای آن جلوگیری کند، پای فشرد. او هم‌چنین دولت وقت را، دولتی جابر، ظالم و جاهل خواند و حکومت رضاشاه را حکومت فراعنه نامید. پس از انجام این سخنرانی، دولت عقب‌نشینی کرد و دستور داد اعلامیه را جمع کنند.

تلاش‌های مرحوم بافقی در زمینه امربه‌معروف و نهی از منکر ثمرات زیادی در شهر قم داشت. برای مثال، او توانسته بود از گشودن مشروب‌فروشی‌ها در قم جلوگیری کند و هم‌چنین سلمانی‌های قم را متعهد ساخته بود که ریش مشتریان را نتراشند. او بابیانی نرم و شیوا و با کلامی راسخ و به‌دوراز اهانت، مردم را نهی از منکر می‌کرد؛ نقل‌شده است سرهنگی در حمّام داشت ریشش را می‌تراشید. آیت‌الله بافقی جلو رفت و گفت: می‌دانید که اسلام تراشیدن ریش را حرام می‌داند؟ چرا این گناه را انجام می‌دهید؟ سرهنگ عصبانی شد و سیلی محکمی به‌صورت آیت‌الله زد. آیت‌الله بافقی طرف دیگر صورتش را نشان داد و گفت: «یک سیلی هم این‌طرف بزن، ولی ریشت را نتراش!» این حرف آب سردی شد روی تن سرهنگ پشیمان شد و عذرخواهی کرد.

مؤمنی که شیاطین تسلیم او می‌شوند!

شجاعت مرحوم بافقی در انجام فریضه امربه‌معروف و نهی از منکر سبب شده بود تا امام خمینی که در تعریف و تمجید از افراد و علما ملاحظات سرسختی داشته باشند در مورد آیت‌الله بافقی در درس اخلاق خود در سال‌های حیات آیت‌الله بافقی، فرمودند: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او می‌شوند و به دست او ایمان می‌آورند، مجاهد بافقی را ببیند.»

مرحوم بافقی که بعد از برخورد با خاندان پهلوی در سال 1307 در شهرری در تبعید و تحت محافظت بود، با شنیدن خبر حمله رضاشاه به مردم در مسجد گوهرشاد در سال 1314، سکته کردند و چند ماهی بستری شدند. این عالم مجاهد و شجاع، سرانجام در سال 1325 در شهرری درگذشت.

منبع: روزنامه رسالت

 

منیع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
احسان از مشهدالرضا
|
|
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۴/۲۳
سلام
الان که اکثرمجریهای تلویزیون سه تیغه هستند.