24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 58 : 05
کد خبر : ۱۱۲۹۶۸
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۴
میزگرد| خواهر شهید ابراهیم هادی با فعالیت‌های فرهنگی به همراه یک گروه مردمی به معرفی سبک زندگی شهدا مشغول است. آن‌ها با تأثیرگذاری در جامعه، دختران بی‌حجاب زیادی را با ارتباط‌گیری‌ که بیشتر با هدیه کتاب ابراهیم هادی آغاز می‌شود، چادری کرده و تاکنون بانوان زیادی با این روش‌ها محجبه شده‌اند. جالب اینجا است بیشتر اعضای این گروه همان دخترانی هستند که توسط "داداش ابراهیم" چادری شدند.

عقیق:نیاز گلی: در پیچ و خم زندگی امروز که خیلی از ما کلاف زندگی خود را گم کرده و مقصد را فراموش کرده‌ایم، سیره شهدا مانند چراغ راهی می‌تواند مسیر زندگی را به ما نشان دهد اما چقدر در معرفی سبک زندگی شهدای گرانقدر کار کرده‌ایم؟ آیا توانسته‌ایم در جامعه امروز با امکانات و ظرفیت‌های فراوانی که در اختیار داریم گامی در مسیر شهدا برداریم؟

مسلماً کارهای زیادی انجام شده اما کافی نیست و تا رسیدن به آنچه شهدا از ما انتظار دارند، فاصله داریم. امروز ضرورت معرفی شهدا به نسل جوان بیش از پیش احساس می‌شود اما چگونه می‌توان شهدا را معرفی کرد؟ اینکه فقط بگوییم شهدا خوب بودند و راه شهدا را ادامه بدهید کافی است؟

ابراهیم هادی از جمله شهدایی‌ است که این روزها با کتاب‌ها و خاطرات سبک زندگی‌اش مورد توجه جوانان قرارگرفته است. اما نه تنها پسران بلکه دختران زیادی به وسیله یک گروه مردمی که زندگی ابراهیم هادی را ترویج می‌کنند، این‌روزها عاشق "داداش ابراهیم" شده اند.

دغدغه خواهر برای ادامه راه برادر شهید

زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی با اقدامات فرهنگی گسترده‌ای که در معرفی سبک شهدا دارد، دختران و زنان زیادی را جذب این مجموعه کرده و در این راه که به نوعی «امر به معروف» بوده همراه خود کرده است. خانم هادی برای جذب جوانان هیچ‌گاه امر و نهی نمی‌کند، او با بانوان بی‌حجاب برخورد تند نمی‌کند و هیچ‌کس را از خود نمی‌راند. خانم هادی مانند برادر شهیدش با خوش‌رویی و محبت همه را جذب می‌کند همانگونه که شهید ابراهیم با دزد رفیق می شود و او را هدایت می‌کند و حتی می تواند دشمن را به سمت خود بکشاند.  

خواهر شهید هادی طی چندین سال گذشته «امر به معروف» را به بهترین شکل اجرا کرده و بدون اینکه امر و نهی کند افراد زیادی را متحول کرده و در ادامه مسیر برادر شهیدش بدون هیچ چشم‌داشتی و فقط برای رضای خدا، ائمه و شهدا سعی دارد، با الگوبرداری از سبک زندگی شهدا که برگرفته از سبک اصیل اسلامی است و معرفی آن به نسل جوان، ناهنجاری جامعه را از بین ببرد.

در همین راستا میزگردی در خبرگزاری فارس با حضور خواهر شهید ابراهیم هادی و ریحانه و لیلا دو نفر از بانوانی که تحت تأثیر زندگینامه و اخلاق خوب شهید ابراهیم هادی و مردانگی و مرام او محجبه شده‌اند و با قرار گرفتن در مسیر جدید زندگی با خواهر شهید همراه شده‌اند، تشکیل دادیم.

باید بدانیم شهدا چه کردند و ما بعد از آن‌ها چه کردیم؟

خواهر شهید هادی: خودم را لایق نمی‌دانم که خواهر شهید معرفی کنم چون به قدری کم کار کرده‌ایم که نمی‌توانیم خود را معرفی کنیم. شهدا را همه می‌شناسند، تاریخ تولد و شهادت‌ها را همه می‌دانند لذا آن چیزی که امروز برای ما مهم است این که شهدا چه کردند و ما چه کارهایی در قبال آن‌ها توانستیم انجام دهیم.

بعضی‌ها اصلاً شهید را نمی‌شناسند و حتی کارهای فرهنگی که انجام می‌دهند طبق برنامه‌های روتین صورت می‌گیرد و بدون هیچ هدفی صورت می‌گیرد مثلاً هر سال در سالروز ولادت شهید، مراسم تولد می‌گیرند. مگر شهدا رفته‌اند که ما برای آن‌ها جشن تولد بگیریم؟

به نظر من اصلاً در بیوگرافی شهدا نباید کار و توقف کرد، مهم این است که شهدا را چقدر می‌شناسیم، شهدا چه کردند، ما بعد از آن‌ها چه کردیم و چه وظیفه‌ای داریم؟ این وظیفه ما در قبال شهدا خیلی مهم است.

شهدا سبک زندگی ائمه را انتخاب کردند

خواهر شهید هادی: شهدا که از ما انتظار برگزاری مراسم تولد ندارند، درس‌های شهدا خیلی مهم است که چه درسی به ما دادند و چه چیزی از آن‌ها آموختیم، این‌ها باید مد نظر ما باشد. اینکه مدام تکرار کنیم وشعار بدهیم؛ درس شهدا و سبک شهدا، فایده ندارد و باید به صورت عملی سبک زندگی و سیره شهدا را دنبال کنیم. شهدا سبک ائمه را پیاده می‌کردند و تمام امور ائمه نیز برای خدا بوده است که باید مورد توجه قرار بگیرد.

ابراهیم و تمام رزمندگان دفاع مقدس در طول زندگی با سن کم خود درس ازخودگذشتگی و شهادت طلبی را در مکتب امیرالمؤنین امام علی(ع) آموختند. شهدا بدون هیچ کلاس و معلم و فضای مجازی و با امکانات بسیار محدود توانستند بهترین درس‌ها را از ائمه فرا بگیرند و دنباله‌رو راه آن‌ها باشند اما ما که امروز غرق در فضاها و امکانات فراوان هستیم چقدر در حوزه‌های فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی موفق بودیم؟

ابراهیم در ۲۵ سالگی به شهادت رسید اما با این سن کم، کارهای خیلی بزرگ کرده بود. شهدا در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس کار فرهنگی زیادی انجام دادند و ما باید به دنبال کارهای آن‌ها برویم و ببینیم چه خدماتی انجام دادند اما آیا توانش را داریم و می توانیم مثل آن‌ها کار انجام دهیم؟ ما علی‌رغم امکانات زیادی که داریم خیلی ضعیف عمل کرده‌ایم و این باعث شده که امروز وظیفه ما سنگین‌تر شود و لذا باید کمر همت ببندیم و کار کنیم امروزهمه باید عمل کنیم و فقط حرف نباشد.

وقتی یک اسلام ستیز به واسطه قرآن و شهدا، عاشق اسلام می‌شود

ریحانه: من اصلاً دین نداشتم و نه تنها اسلام را قبول نداشتم بلکه هیچ دین دیگری را نیز قبول نداشتم چون فکر می‌کردم دین باعث می‌شود نتوانم موفق شوم. چون در آن زمان تصورم از موفقیت چیزهای دیگری بود و فکر می‌کردم دین مانع موفقیت من است.

من یک اسلام ستیز بودم و تا ۱۸سالگی هر کاری که ضد دین و مخصوصاً ضد اسلام بود انجام می‌دادم که یک روز خیلی اتفاقی یک خانم از من خواست کلاس قرآن بروم و من هیچ علاقه‌ای برای این کار نداشتم و حتی عصبی می‌شدم اما اصرارهای این خانم و اخلاق و برخورد خوبش باعث شد که وارد کلاس قرآن شوم.

برخورد خانم‌های کلاس قرآن با من بسیار خوب بود و هیچ وقت به من نگفتند چرا حجاب کامل نداری و چرا آرایش می‌کنی و این باعث شد تا به مرور ذهنیات من تغییر کند و باتوجه به اینکه قرآن سراسر نور است این نور قرآن مرا دربر گرفت و هدایت کرد.

همان زمانی که در کلاس قرآن شرکت می‌کردم متوجه شدم دین اسلام چقدر زیبا است چون این کلاس تفسیر بود و به صورت عامیانه بحث‌های تفسیر مطرح می‌شد، من زیبایی‌های اسلام را درک کردم و همان جا عاشق دین اسلام و قرآن شدم. از همان سال شروع کردم به روزه گرفتن که بسیار سخت بود چون خانواده‌ام مخالف بودند اما برایم ارزشمند بود.

من در آن زمان به واسطه قرآن هدایت شدم اما هنوز حجاب نداشتم چون خانواده من مذهبی نبودند به راحتی نمی‌توانستم حجاب را انتخاب کنم و حدود ۴ سال راجع به حجاب تحقیق کردم که برای داشتن حجاب بتوانم تصمیم قطعی و آگاهانه بگیرم و در نهایت در ۲۲ سالگی با مخالفت‌های شدید خانواده‌ام، محجبه شدم.

من در این چهار سال می‌خواستم خدا را خودم بشناسم نه آنطور که دیگران می‌گویند و متوجه شدم که اگر خودم را خوب بشناسم خدای خودم را نیز می‌توانم بشناسم و پس از آن تصمیم گرفتم ببینم خدا از من چه می‌خواهد و چه کاری باید انجام دهم تا خدا از من راضی باشد.

از شهدا خجالت کشیدم

ریحانه: من در شرایط سختی محجبه شدم چون از هیچ کسی حمایت نمی‌شدم و تمام اطرافیانم مخالف بودند و به تنهایی از فرهنگی به فرهنگ دیگر وارد شدم و همواره می‌ترسیدم که اگر دوباره بخواهم حجاب را بردارم همه سرزنشم خواهند کرد که نتوانستی تحمل کنی و متأسفانه این اتفاق برایم افتاد و پس از اینکه ۵سال چادری بودم به دلایلی دوباره بی‌حجاب شدم.

در این مدت خیلی تنها بودم و به خاطر همین با یک خانم آشنا شدم که در ظاهراً بسیار محجبه بود اما بعدها فهمیدم که شیطان پرست است و در مدت آشنایی با این خانم روزهای سختی گذراندم و افکار این فرد باعث شد که من آتئیسم(خداناباور) شوم و خدا را نیز قبول نکنم. 

من در گذشته فقط دین نداشتم اما در این مرحله به جایی رسیده بودم که نه تنها دین نداشتم بلکه به خدا نیز اعتقادی نداشتم.

این زن شیطان پرست خیلی بر افکار من تأثیر منفی گذاشت و در ظاهر می‌گفت باید حجابت کامل باشد اما برای انجام واجبات مرا دچار تردید می‌کرد مثلاً می‌گفت برای نماز خواندن لازم نیست وضو بگیری یا مهم نیست به چه سمتی نماز بخوانی و این دوگانگی‌ها در نهایت باعث شد که من وجود خدا را انکار کنم.

از لحاظ حجاب خیلی به من فشار وارد می‌کرد و می‌گفت حتماً باید رنگ تیره بپوشی و روسری را تا روی ابرو بیاوری و نکات دیگر اما نسبت به انجام امور دینی منع می‌کرد لذا باعث شد که از حجاب و افراد محجبه متنفر شوم و بار دیگر حجاب را بردارم.

مدت یک سال در این شرایط خداناباوری بودم و بدترین دوران زندگی من بود تا اینکه بالاخره فهمیدم این خانم شیطان پرست است و از او فاصله گرفتم و پس از آن ۳سال طول کشید تا بار دیگر به خودم بیایم و در این سه سال چادری نبودم و چون یکبار چادر را برداشته بودم باتوجه به طعنه‌های خانواده‌ام قدری مشکل بود که دوباره باحجاب شوم اما در این مدت دلم برای نماز خیلی تنگ شده بود.

تا اینکه سه شهید گمنام را برای تشییع و تدفین به محله ما آوردند و من از شهدا خجالت کشیدم وقتی تابوت‌ها را آوردند روسری‌ام را جلو کشیدم و از آن روز به بعد من روزی چند مرتبه سر مزار شهدا می رفتم و گریه می‌کردم و درخواست می‌کردم که کمک کنند و چادرم را به من بازگردانند و برای اینکه کسی مرا با تیپ بدون حجاب بر سر مزار شهدا نبیند با برادرم نصف شب به زیارت شهدا می‌رفتیم و قرآن می‌خواندیم.

آقا ابراهیم زندگی من را هدفمند کرد

ریحانه: چون محجبه نبودم خجالت می‌کشیدم در یادواره شهدا، دعای کمیل و سایر مراسم‌های مذهبی مورد علاقه‌ام شرکت کنم و من به حجاب خانم‌ها غبطه می‌خوردم و خیلی دلم می‌شکست تا وقتی که آقا ابراهیم وارد زندگی من شد و زندگی من را هدفمند کرد.

در همین مدت به سفر راهیان نور رفتم و وقتی وارد شلمچه شدم یک عکس سیاه سفیدی به ستون نصب بود من محو تماشای این عکس شدم در حالی که نمی‌دانستم عکس کدام شهید است. بعد از آنکه از سفر برگشتم عکس شهید ابراهیم هادی را به من نشان دادند و گفتند ابراهیم را می شناسی؟ که متوجه شدم همان عکسی است که من در شلمچه دیده بودم.

من خواهر شهید ابراهیم هادی را نمی‌شناختم و حتی کتاب این شهید را نیز نخوانده بودم اما شهید را در خواب می‌دیدم و باعث شد بیشتر با شهید ابراهیم ارتباط بگیرم. پس از آن محجبه شدم اما این بار حجاب من با هدف بود و در مسیری قرار گرفتم که با کارهای فرهنگی که انجام می‌دهیم خانم‌های بسیار زیادی از تهران و شهرستان‌های دیگر کشورمان وارد گروه ما شده و باحجاب شده‌اند.

به داداش ابراهیم قول دادم که هیچ‌وقت چادر را از سرم برندارم

لیلا: من خانواده مذهبی دارم و در گذشته چادری بودم اما زیاد مقید به حفظ حجاب نبودم. نماز می‌خواندم مسجد می‌رفتم اما آرایش هم می‌کردم و در مسافرت‌ها و برخی مواقع چادر را برمی‌داشتم و برای محل کار نیز چادر نداشتم.

پس از ازدواج یک روز همسرم بعد از نمازجمعه کتاب سلام بر ابراهیم را آورد و به من داد اما من بدون اینکه کتاب را بخوانم داخل کمد گذاشتم و شب در خواب دیدم که آقا ابراهیم به من یک تسبیح داد و من پشت سر پیکر شهدا در حرکت بودم.

تسبیح برایم آشنا بود و گاهی فکر می‌کردم که این خواب برای چه بوده تا اینکه بعد از مدتی هنگام گردگیری خانه چشمم به کتاب سلام بر ابراهیم در داخل کمد افتاد که برداشتم و مطالعه کردم و تحت تأثیر قرار گرفتم. خواندن این کتاب در متحول شدن من بی‌اثر نبود و اخلاق خوب شهید ابراهیم هادی، مردانگی و مرام او باعث شد به یک الگوی تمام معنا و عالی برای من تبدیل شود.

پس از آن در اولین مراسم تشییع شهید که شرکت کردم مراسم شهید محسن حججی بود و پس از آن در مسیر شهدا قرار گرفتم و چندین بار به معراج شهدا رفتم و سال گذشته در ماه رمضان یک شب مهمان افطاری شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی در معراج شهدا بودیم.

یک روز برای مراسم یادبود در بهشت زهرا(س) بودیم پس از نماز ظهر و عصر از خدا خواستم که خواهر شهید هادی را از نزدیک ببینم و در حال بیرون رفتن از مسجد بودم که خواهر شهید را دیدم و بسیار خوشحال شدم که خداوند خواسته مرا سریع اجابت کرد و واقعاً جای شکر دارد.

برخورد خوب را از شهدا یاد گرفتم/ زندگی‌ام با شهدا عوض شد

لیلا: مدیون خانواده شهدا هستم و از خانم هادی تشکر می‌کنم که مسیر را برای من هموار کرد تا در فعالیت‌های فرهنگی خادم باشم و خیلی دوست دارم که با خانم هادی به سفر راهیان نور بروم و از نزدیک کانال کمیل(محل شهادت شهید ابراهیم هادی) را ببینم.

من در این مدت چادر را برنداشتم چون به داداش ابراهیم قول دادم که هیچ‌وقت چادر را از سرم برندارم وجودش را در زندگی خیلی حس می کنم الان حتی جلوی مهمان خانوادگی نیز با چادر هستم.

قبل از متحول شدنم یک روز کتانی صورتی به پا داشتم یک خانم محجبه گفت شما که حجابت خوب است چرا این همه آرایش کردی، از طرز رفتارش بسیار خوشم آمد چون وقتی گفتار شیرین باشد به دل می‌نشیند و از برخورد این خانم درس گرفتم که با افراد بدحجاب با لبخند و برخورد خوب و صمیمی رفتار کنم.

یک روز داشتم از بیت رهبری برمی‌گشتم که در مترو با خانم بدحجابی هم کلام شدم و گفتم در بیت رهبری بودم که گفت شما جیره خوار هستید و من با برخورد ملایم و لبخند گفتم من به عشق رهبرم رفته بودم و توانستم با این فرد رفاقت کنم و شماره از هم گرفتیم و هنوز ارتباط داریم و حجاب این خانم در این مدت خیلی بهتر شده است.

شهدا هیچ وقت برخورد بد نداشتند ما هم باید از همین سبک استفاده کنیم و خوش‌رو باشیم. من به همه می گویم سعی کنید یک رفیق شهید در زندگی داشته باشید چون خیلی تأثیرگذار است و خیلی راحت می‌توانیم در خلوت خودمان با شهدا درددل کنیم.

من علاوه بر محجبه شدن در زندگی شخصی نیز خیلی تغییرات داشته‌ام و رفتارم در زندگی مشترک خیلی بهتر شده و هنگام عصبانیت می‌توانم خودم را کنترل کنم.

فارس: چگونه به «امر به معروف» می‌پردازید که افراد زیادی جذب گروه شما می‌شوند و حجاب را انتخاب می‌کنند؟

بهترین الگوی فرزندان پدر و مادر هستند/ به صفرها بپردازیم

خواهر شهید هادی: شهدا در «امر به معروف» الگوی نمونه بودند اما امروز وقتی صحبت از «امربه معروف و نهی از منکر» می‌شود همه اعتراض می‌کنند و دلیلش رفتارهای قهری و تند است. شهدا به موقع امربه معروف کردند و به نحوی عمل می‌کردند که افراد تحت تأثیر رفتار خوب آن‌ها قرار می‌گرفت و مسیر درست را انتخاب می‌کرد. ابراهیم در امربه معروف، تنش و برخورد تند نداشت بلکه با رفاقت و محبت این موضوع را منتقل می‌کرد که بهترین روش نیز همین است.  

امروز افراد جامعه نسبت به موضوع امربه معروف بی‌تفاوت شده‌اند و دلیلش این است که هر فردی فقط خودش را می‌بیند و توجه به دیگران ندارد اما شهدا چیزی برای خودشان نمی‌خواستند، آن‌ها همه را برای هم می‌خواستند، برای خودشان هیچ کاری نکردند اما برای دفاع از خاک میهن و مردم کشورمان به جبهه‌های نبرد رفته و جان خود را تقدیم کردند لذا ما باید بتوانیم با همه رفیق شویم همانطور که ابراهیم با دزد رفیق شد، باید به صفرها بپردازیم و به بیست برسانیم وگرنه بیست‌ها که خودشان عالی هستند و احتیاجی به ما ندارند.

همه موظف هستیم کار فرهنگی را از حریم خانواده شروع کنیم تا این امر در جامعه نمود پیدا کند و بهترین الگو در خانواده پدر و مادرها هستند. گاهی دیده می شود والدین بچه‌ها را به فضای مجازی می‌سپارند که این کار اشتباره است چون با الگوهای خوب و جذاب باید به فرزندان‌مان راه را نشان دهیم. کودک در فضای مجازی چگونه می‌تواند تربیت شود؟

دوستی و هدیه با خانم‌های بدحجاب

خواهر شهید هادی: در مجموعه فرهنگی که فعالیت می‌کنیم اینطور نیست که فقط افراد محجبه و چادری بیایند بلکه پذیرای تمام افراد با هر نوع حجاب هستیم چون اینگونه افراد باید جذب شوند و این روشی است که از ابراهیم آموخته‌ام چون در سال‌های نوجوانی از من می‌خواست به برخی از دوستانم که حجاب کامل نداشتند روسری و جوراب و غیره هدیه بدهم و بگویم با روسری زیباتر هستی.

روزی در اتوبوس یک دختر بدحجاب مرا که دید کمی از موهایش را به زیر روسری برد که من پرسیدم چرا این کار را کردی که گفت شما چادری هستید چرا به من تذکر نمی‌دهی من فکر می‌کردم چادری‌ها رفتار تندی دارند و الان موهای من را قیچی می‌کنی و مقداری که صحبت کردیم از رفتار من تعجب کرد و از نوع برخوردم خوشحال شد و همین امر باعث شد که وارد مجموعه فرهنگی ما بشود و هم اکنون مشغول فعالیت‌های فرهنگی است که از این نمونه‌ها زیاد داشتیم و اینگونه باید تأثیرگذار باشیم.

چند سال است که در سبک و زندگینامه شهدا کار می‌کنیم و بالغ بر صد شهر و روستا سفر کرده‌ام تا فقط پیام شهدا را برسانم و الگو را معرفی می‌کنم تا خودشان انتخاب کنند و هیچ اجباری در کار نیست. به عنوان یک خادم بسیجی در مجموعه فرهنگی که داریم کارهای جهادی زیادی داریم و در بخش حجاب و عفاف کلاس‌های چند ساعته برگزار کرده‌ایم که بسیار موفق هم بودیم.

در خانه همه چیز مدیریت دارد اما در مورد تربیت فرزندان مدیریت ضعیف است، پدر و مادرها می‌توانند هر شب یک پیام از نهج البلاغه برای بچه‌ها بخوانند خیلی تأثیرگذار است؛ ما در یک خانه ۳۹متری زندگی می‌کردیم و ۶خواهر و برادر بودیم ولی در همین محیط همه چیز به جا بود و پندهای پدر و مادر توانست فرزند شهید تربیت کند.

برای امر به معروف همیشه با لبخند و رفاقت وارد می‌شوم

ریحانه: گروه فرهنگی و مردم نهاد سردار کمیل که به هیچ ارگان دولتی و غیردولتی وصل نیست را ایجاد کردیم و بودجه کارهای فرهنگی رو هم خود خادمان گروه تقبل می‌کنند و خیری نداریم.

این گروه توسط بچه‌هایی از جنس خودم ایجاد شده و همه اعضاء به صورت آتش به اختیار فعالیت می‌کنند که کارهای خود را در شهرستان‌ها نیز گسترش دادیم.

مهدویت، معرفی و تبلیغ شهدا، عفاف و حجاب، برپایی ایستگاه صلواتی به مناسبت اعیاد، برپایی موکب فرهنگی به وقت اربعین(در تهران و کربلا)، فعالیت‌های جهادی(غبارروبی از امامزاده، موزه شهدا، ترمیم رنگ مزار شهدا، کمک مؤمنانه و سایر موارد)، فرهنگی کودکان، برگزاری یادواره‌های شهدا و ارسال هدیه کتاب به مناطق محروم از جمله فعالیت‌های گروه فرهنگی سردار کمیل است.

در خانواده نیز اثرگذار بودم و برادرم دین انتخاب کرد و مادرم عاشق شهدا شده الان خانه ما پر از عکس شهدا است و مادرم می‌گوید ما مدیون تو هستیم که باعث آشنایی ما با شهدا شده‌ای. اوایل به خاطر حجابم خیلی توهین می‌شد اما امروز به خاطر شهدا به من احترام می‌گذارند.

انس مادرم با کتاب سلام بر ابراهیم

در کربلا موکب داشتیم که تمام خادمانش بانوان بودند و در تهران نیز مادرم مسؤولیت موکب را بر عهده می‌گیرد و پدرم همراه شده و حمایت می‌کند. کتاب سلام بر ابراهیم دائماً در دست مادرم است و بیشترین کتاب‌های ما درباره شهدا و مهدویت است. 

دخترهای خوبی در جامعه داریم و خیلی راحت جذب می‌شوند فقط باید با اخلاق و رفتار خوب و با قصد رفاقت جلو برویم.  

مراسمی در مصلی امام خمینی بود و من با دوستم شرکت کرده بودم دوستم به دنبال خانواده شهید ابراهیم هادی بود، همان جا با خواهر شهید دیدار کرد و من در فاصله چند متری از آن‌ها قرار داشتم که دیدم خواهر شهید به سمت من آمده و مرا در آغوش گرفت من تعجب کردم و گفتم ببخشید اشتباه گرفتید من با شما تماس نگرفتم دوستم با شما تماس گرفته بود که خانم هادی گفت می‌دانم اما احساس کردم آقا ابراهیم کنار شما ایستاده است و بوی برادرم را استشمام کردم و با اینکه همه از خانم هادی شماره تلفن می‌گیرند اما ایشان در کمال فروتنی، ادب و احترام و به منظور ایجاد رفاقت از من شماره تلفن گرفت و دوستی ما آغاز شد و حدود ۵ سال است که این رابطه ما ادامه دارد. 

زمانی که بدحجاب بودم در روز عاشورا در حالی که زیارت عاشورا می‌خواندم و گریه می‌کردم که یک خانم به من گفت شما همان‌هایی هستید که به امام حسین سنگ می‌زنید و من واقعا دلم شکست و این موضوع باعث شده که هیچ وقت با خانم‌های بدحجاب رفتار تند نمی‌کنم و سعی دارم همیشه لبخند داشته باشم و رفاقت ایجاد کنم که با این طریق وارد گروه می‌شوند و خودشان تحت تأثیر رفتارهای افراد گروه هدایت می‌شوند و حجاب را انتخاب می‌کنند و سپس بر روی خانواده‌های خود کار می‌کنند.  

آرزوی شهادت داریم/ چادر مشکی برترین برند است

لیلا: همه ما در گروه فرهنگی شهید هادی آرزوی شهادت داریم و شهادت را به خاطر خودمان نمی‌خواهیم بلکه به خاطر خدا در پی آن هستیم.

در پایان از همسرم تشکر می‌کنم که زمینه ساز تحول من بود و در این راه خیلی با من همراهی کرد و باید بگویم چادر مشکی از خیلی از برندها بهتر است چون نشان حضرت زهرا(س) است و باید قدرش را بدانیم.

تقدیم اولین شهید در تشییع حاج قاسم

ریحانه: ما در گروه فرهنگی سردار کمیل معتقد بوده و هستیم که چون برای ادامه دهنده راه شهدا در تلاش هستیم بدون شک شهید خواهیم داد و ما از بین خادمان گروه اولین شهید خود را در زمان تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی در کرمان بین ازدحام جمعیت تقدیم حضرت زهرا(س) کردیم.

شهیده فاطمه  سادات حسینی از دوستان خوب ما بود که خواب دیده بود و بهم گفتن من شهادتم رو از حاجی گرفتم و من دیگه رفتم...صبح روز حادثه غسل شهادت کرده و با خداحفظی از همه راهی مراسم می‌شوند.

منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: