عقیق:روز گذشته خبر شناسایی پیکر مطهر دو تن از شهدای تازه تفحص شده مدافع حرم که در خان طومان پیدا شدهاند، منتشر شد. این دو پیکر متعلق به شهید سعید کمالی و شهید علی جمشیدی است که در شبیخون تروریستهای تکفیری در کربلای خانطومان به شهادت رسیده بودند. پیکر این دو شهید 26 ساله پس از گذشت چهار سال از شهادتشان به آغوش وطن بازمیگردد.
شهید مدافع حرم سعید کمالی در سال 69 در روستای کفرات بخش هزارجریب شهرستان نکا به دنیا آمد. چهار ساله بود که به دلایل مختلف خانوادهاش به شهرستان ساری آمد و در شرقیترین نقطه شهر(عبور زغال چال)ساکن شدند. همان بار اول شرکت در کنکور در چند رشته و دانشگاه پذیرفته شد ولی با توجه به علاقه به سپاه، دانشگاه شهید محلاتی قم را انتخاب کرد و در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت. بعد از فارغ التحصیلی، در سپاه ناحیه میاندورود (سورک) مشغول به کار شد.
سعید اردیبهشت 91 پس از بازگشت از سفر حج ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک پسر بنام «امیرمهدی» شد.
حلقه صالحین در روستاهای میاندورود برگزار میکرد. زمان تشییع پیکر شهدای غواص از گلوگاه تا رامسر همراه شهدای غواص بود. یک شب در قبر شهیدی که در سورک تشییع شد، خوابید. در ساخت گلزار شهیدان خوشنام حضور داشت و تمام احساس خوب را از شهدا میگرفت.
برای رفتن به سوریه بسیار تلاش کرد. چندین نفر را واسطه گرفت تا مسئولان مربوطه را راضی کند که با رفتنش موافقت کنند. شهید عشریه مسئول آموزش او در قم بود. دو ماه تمام از فاصله 5 متر تا 25 متر دقیق با تفنگ بادی تمرین میکرد. بسیار دقیق به هدف میزد. از لحاظ روحی و جسمی و آموزش نظامی خود را آماده کرد. میگفت: «اگر در سوریه نجنگیم باید در مرزها و شهرهای ایران با داعش بجنگیم. از طرفی باید زمینه را برای ظهور امام زمان(عج) فراهم کنیم.»
بالاخره در 15 فرودین 95 به سوریه اعزام شد. این شهید والامقام 17اردیبهشت سال 95 پس از نقض آتشبس در سوریه، به همراه محمد بلباسی از قائمشهر، علی جمشیدی از نور، رضا حاجیزاده از آمل، حسن رجاییفر و سید رضا طاهر از بابل، سیدجواد اسدی و محمود رادمهر از ساری، علیرضا بربری از بابلسر، علی عابدینی از فریدونکنار، حسین مشتاقی از نکا، رحیم کابلی و یدالله قنبری از بهشهر در شهرک راهبردی خانطومان سوریه به دست تکفیریها به شهادت رسیدند. پیکر مطهر شهید در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالاثر مدافع حرم قرا گرفت و حالا 4 سال پس از شهادتش پیکر شهید در جریان تفحص خان طومان پیدا شده و به کشور بازگشته است.
شهید علی جمشیدی
شهید علی جمشیدی در 16 آبان ماه 1369 در شهرستان نور به دنیا آمد. از همان کودکی تحت تعالیم پدر و مادر و اعضای خانواده روحیهای انقلابی پیدا کرد. خانه دوم او پایگاه بسیج بود و در عرصههای مختلف جهادی فعالیت داشت. در قالب طرحهای جهادی راهی مناطق جنوب شرق کشور شد برای محرومیت زدایی. با عنوان خادم الشهدا به زائران شهدا و مسافران راهیان نور خدمت میکرد. در مناطق عملیاتی جنوب از جمله معراجالشهدای شهید محمودوند اهواز و یادمان طلائیه و شلمچه خادم شهدا بود. موسسه فرهنگی شهدای گمنام را تاسیس کرد و در زمینه فعالیت فرهنگی در شهرستان نور سرآمد بود. در رشته معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت.
از خرداد 1392 به عضویت گردان امام حسین در لشکر عملیاتی 25 کربلا درآمد تا بتواند به صورت تخصصی طرز به کارگیری ادوات نظامی مورد نیاز برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه را فرا بگیرد. یکی از برترین اعضای دسته ویژه مالک اشتر از گردان امام حسین(ع) بود و آمادگی جسمانی بسیار بالایی داشت و به صورت کامل مهارت استفاده از سلاحهایی همچون کلاشنیکف، تیربار پیکا، دراگونوف (سلاح تک تیرانداز) و خمپاره 60 را کسب کرد.
برای رفتن به سوریه سر از پا نمیشناخت، حتی در شهریور 1394 تلاش بسیاری کرد تا از طریق تیپ فاطمیون (برادران افغانستانی مدافع حرم) به سوریه اعزام شود، اما در این امر موفق نشد. تا اینکه نهایتا موفق شد راهی سوریه شود.
با توجه به آتشبس سیاسی که انجام گرفته بود هواپیماهای روس هیچ پروازی در منطقه خان طومان نداشتند، تروریستها از این فرصت استفاده کرده و تجهیزات و قوای خود را آماده کردند. تروریستها با کشف این موضوع که مدافعان روی خط آنها هستند، هیچگونه ارتباطات رادیویی برقرار نکرده، مگر خیلی ارتباطات معمولی تا سپاهیان و نیروی مقاومت شک نکنند.
آنها از قبل با پهپاد، کل محور را شناسایی کرده بودند. رزمندگان مقاومت هم در آمادهباش کامل قرار نداشتهاند تا اینکه حوالی ساعت 1:30 روز پنجشنبه مبعث حضرت رسول که صدای زنجیر نفربری انتحاری پر از مواد منفجره که به سمت فرماندهی میرفت، آمد. نفر بر توسط بچههای خودی زده شد. صدای انفجار این نفربر منطقه را میلرزاند. بعد از آن نیروهای مقاومت درگیر شده و در این درگیریها شهید جمشیدی به شهادت رسید.
علی جمشیدی در 17 اردیبهشت ماه سال 1395 در منطقه خانطومان به شهادت رسید اما پیکرش مفقود بود تا اینکه پس از گذشت چهار سال از شهادت، پیکر شهید طی عملیات تفحص در سوریه کشف و هویتش شناسایی شد.
بیشتر بخوانید
وصیت نامه شهید علی جمشیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
«آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانجا بدیهای آنها را میپوشانیم و آنان را به بهشتهایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است داخل میکنیم و این پاداشی است از جانب خدا.»
آیه 195 ، سوره مبارکه آل عمران
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم که در حق بنده حقیر چیزی کم نگذاشتند و سلام و درود به صاحب العصر والزمان(عج) و روح پاک امام راحل و و روح پاک تمامی شهدای اسلام.
این دنیا با تمام زیباییها و انسانهای خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقف و ماندن و همه ما بایستی برویم و راه این است، دیر یا زود فرقی نمیکند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم «هنر آن است که بمیری بیش از آنکه بمرانَندَت و مبدأ و منشأ حیات آنان هستند که چنین مردهاند.»
بایستی به خود آئیم که در چه زمانهای زندگی میکنیم و با چه وضعی؟ در عصر امام زمان(عج) که انشاءالله از سربازان امام عصر(عج) قرار گرفته باشیم و این همه مقابله با مشکلات و مصائب، غربتها و دوریها وجود با خدا شدن بوجود نمیآید. به حق در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفتهایم و از این بابت بایستی خدا را شاکر باشیم. در اوضاع سیاسی کنونی که نائب برحق حضرت ولیعصر(عج) رهبرمان امام خامنه ای(مدظله العالی) به تنهایی علم را بر دوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمیکنند بایستی بچههای مذهبی(هیئتی و مسجدی) خود را فدا کنند.
بایستی فرمایشات نائب برحق امام زمان(عج)را کلمه به کلمه اجرا نمایند چه در باب علم و چه در باب نفس و چه در باب سیاست . در این زمانه کسانی روی کار آمدهاند که انگار بویی از ایمان نبردهاند و وقتی به یکی از ادارات میروی تازه متوجه میشوی که چه مردمان خوبی داریم که با وجود برخی مدیران نالایق در برخی ادارات، باز هم پشتیبان ولایت و نظام جمهوری اسلامی هستند که الحق به فرمایش بزرگان عمل کردهاند که اگر در جمهوری اسلامی خلافی صورت گرفت، تقصیر را بر گردن نظام نگذارید. بگوئید فرد اشتباه کرد نه نظام. که چه بسیار افرادی برای ضربه زدن به نظام آمدهاند. کسانی که بویی از ایمان و مردانگی نبردهاند، کسانی که نان نظام را میخورند و ریشه نظام را میزنند. الحق که چه خطرناکند این افراد. چیزی که بچههای حزباللهی هم در پیشبرد کارهای خود با سدّ چنین افرادی برخورد میکنند که بنده معتقدم با بیتوجهی و کم توجهی این افراد به هیچ وجه از اعتقادات و خواستههای خود کوتاه نیایید.
به فرموده امام راحل ”ما مظلومین همیشه تاریخ، محرمان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر قرار است هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمیداریم.»
چند وقتی است که دل به هوای حرم حضرت زینب(س) محتاج است. نمیدانم که آن خانم ما را نیز به پیش خود میبرد یا خیر؟ البته شاید برای رفتن آمادگی بخواهد و شرایطی داشته باشد و ما آن شرایط را نداشته باشیم. ولی من میدانم که لطف و کرم بی بی زیاد است. هر چقدر که بخواهند کرم میکنند و سطح توقع ما پایین است.
نمیدانم کی لایق زیارت حرم آن بی بی و بارگاه ملکوتی آن سه ساله میشویم؟!! در حال حاظر که حرم الله دوباره محاصره شدهاند. انگار تاریخ بار دیگر در حال تکرار شدن است و بایستی با توجه به فرموده امام راحل مردم ما از مردم محروم زمان حضرت رسول(ص) بهترند، بایستی چنان درسی به یهودیان و وهابیان و تکفیری دهند که دیگر حتی فکر چنین جسارتی را هم نتوانند بکنند. حال اینکه نبرد شام خود مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است.
معرکه شام میدان عجیبی است. به قول امام خامنهای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا در برابر مقاومت و اسلام حقیقی است.» در این جنگ حق و باطل تمامی دنیا جمع شده اند، تمامی استکبار، کفر، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی و وهابیت و هدف همه آنها نیز چیزی نیست جز شکست اسلام واقعی که همان ضربه زدن به نهضت زمینه سازان ظهور است.
خدایا از تو ممنونم که مرا در این زمانه آفریدی و به من توفیق زیادی عنایت نمودی از جمله آن محبّ امیرالمؤمنین(ع) بودن و سرباز امام خامنهای(مدظله العالی) بودن است. خدایا نمیدانم چگونه بنویسم، خدایا خطا زیاد کردهام، تو ما را ببخش، خدایا تو خودت گفتی توبه کن، توبهات را میپذیرم. از تمامی شما عزیزان میخواهم چنانچه از بنده خطا یا بدی دیدهاند به بزرگواری خودشان ببخشند. مدتی است دلتنگ حرم شدهام، بدجوری دلم هوای حرم بی بی دارد، حرم دخت سه ساله دارد، مدتی است قلبم پاهایم را به حرکت در میآورد و به سوی حرم میبرد، اگر لایق بودم مرا بپذیر این بنده روسیاه را.
در این برهه مسئولیت سنگینی بر دوش ماست و اگر نتوانیم از پسش برآئیم شرمنده و خجل باید به سوی خداوند و نبی و ولیاش برویم چرا که مقصریم. کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی داریم که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. انشاءالله که یار و یاور امام زمانمان خواهیم بود.
در پایان حرف دلی با خانواده و دوستانم؛ مادر مهربان و عزیزم ازت متشکرم بخاطر زحمات زیادی که در حق من کشیدی. از کودکی با توجه به بیماری که داشتم با وضع مالی ضعیف مرا اینگونه محبّ امیرالمومنین بار آوردی. مادرم شرمندهام اگر نتوانستم زحمات بیشماری که در حق من کشیدی جبران نمایم. الحق که مادری را در حق من تمام کردی.
پدر خوبم، شرمندهام که از بچگی تا کنون اینگونه مرا بزرگ کردی و من نمیتوانم زحمات شما را جبران کنم، شرمندهام از اینکه میبینم هنوز با این سن و سال مشغول کار برای حفظ آبروی خانواده هستی و من …
برادران خوبم؛ در حق برادر کوچکتان خیلی زحمت کشیدید و حامی خوبی برای من بودید. نمیدانم از زحماتی که برای شما درست کردم چگونه قدردانی نمایم. خودتان به بزرگواری خودتان اگر بدی از بنده دیدهاید، ببخشید.
خواهران مهربان و خوبم، الحق که شما خواهران خوبی برای من بودید و به خاطر تمام آزار و اذیتها درخواست عفو و بخشش دارم. و اما دوستانم؛ شماهایی که شاید بیشترین اوقات زندگی ام را با شما بوده ام، خدایا شکرت که چنین دوستانی به من عطا کردهای و شماهایی که به حق سربازان مخلص امام خامنهای(مدظله العالی)هستید. در این شهر توریستی شماها به حق به وظایفتان آشنا هستید و در این مدت هم شما را اذیت کردهام و در این مراسمات هم خیلی از شماها هم حضور داشتید.
من این راهی را که میروم انتخاب نمودم و همه شما گواه هستید که بنده پیگیر این راه بودم و شما در این راه کمک کننده بنده بودید و از تمامی شما معذرت میخواهم که رفیق نیمه راه بودم و رفاقت را در حق شما تمام نکردهام و ملتمسانه از شما تقاضای عفو را دارم. مرا ببخشید، بسیار برایم دعا کنید و در روضههای ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت مرا فراموش نکنید. در پایان؛ خوش ندارم این شادمانی را با لباسهای سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری(س) هست، برای اربابمان اباعبدالله الحسین(ع) است و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
پدر و مادر عزیزم سرتان را نزد ارباب و بی بی بالا بگیرید. من و تمامی دوستداران به فدای یک نگاه ارباب. اینجوری تازه شما یک مقداری شبیه اهل بیت(ع) شدید. ”مردم این زمانه ما را سرکوب میکنند که کجا میروید و برای چه کسی میجنگید؟ اما آنان غافلند که ما خود نمیرویم، گویی ما را صدا میزنند، قلبمان پایمان را به حرکت وا میدارد، جز اینکه دختر علی(ع) و سه ساله امام حسین(ع) بر روی اسم ما مهر شهادت زدهاند، من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگینتر از قاسم و علی اکبر حسین علیه السلام نیست.»
پنج شنبه 94/10/3
و من الله التوفیق
العبدالحقیر علی جمشیدی(حسن فاطمی)
منبع:تسنیم