عقیق:حجتالاسلام حسین انصاریان مفسر قرآن کریم و سخنران برجسته کشور در جلسات ماهانه خود در حسینیه هدایت، رویای خود در خصوص منبرهایش را به شرح زیر تعریف کرد.
او میگوید: «حدود ۳۰ و اندی سال قبل یک روز صبح نیت واقعی کردم به تمام منبرهایم خاتمه دهم و دیگر منبر نروم. بنا داشتم به قم بروم و تا آخر عمر درس بخوانم.
۱۰ سال بود که آیتالله میلانی از دنیا رفته بود. او یکی از علمای کمنظیر مکتب اهل بیت (ع) بود و در زمان حیات به من محبت داشت. من همواره زمانی که به مشهد میرفتم، اول برای زیارت امام رضا (ع) و بعد دستبوسی ایشان میرفتم.
یک مرتبه ماه رجب به مشهد رفتم. آیتالله میلانی در یکی از شبستانهای مسجد گوهرشاد نماز میخواند. من نماز مغرب و عشاء را به ایشان اقتدا کردم. اما تصمیم گرفته بودم به دلیل محبتهای ایشان نسبت به خودم و حس شرمساری در این سفر خدمت ایشان نرسم. بعد از دورکعت نماز شکسته عشاء، مشغول تسبیحات بودم که دیدم یک نفر خم شد و سر من را بلند کرد. آیتالله میلانی بود و فرمودند این سفر هم پیش من بیایید.
من فردایش خدمت ایشان رفتم و فرمودند: امام هشتم نظرش به مسافر با نظرش به مقیم متفاوت است. ما مقیم هستیم و شما مسافر و ایشان نگاهی که به مسافر دارد به ما ندارد. ایشان به من فرمودند: از پیش من کجا میروی؟ گفتم در حسینیهای اتاق گرفتهام به آنجا میروم. ایشان فرمودند: نه از در اتاق من نیت کن و از طرف من به حرم امام رضا (ع) برو. روبروی ایشان و پشت به قبله بنشین و زیارتنامه بخوان. سپس به حضرت بگو هادی میلانی از شما درخواست دارد از خدا بخواهید تا من مسلمان از دنیا بروم.
من همان شب که صبحش این نیت را کرده بودم که دیگر منبر نروم، ایشان را خواب دیدم و فرمودند: از این نیت که صبح کردی، چشمپوشی کن. برای اینکه منبرهای شما در عالم برزخ به ما منعکس میشود. صبح تفکر کردم چه چیزی از منبر به اینها که اعلم عالمان، عارف و اهل دل هستند، منعکس میشود. نتیجه گرفتم از منبر، مصائب امام حسین (ع) به آنان منعکس میشود. ما میخوانیم، شما گریه میکنید و آنان میشنوند.
فیلم این سخنرانی را اینجا ببینید: