عقیق:یکی از علمای تهران نقل می کرد: شبی مهمن مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی بودم مقدار زیادی از شب را با ایشان نشستیم و بحث و صحبت علمی کردیم. تازه خوابیده بودیم که یک وقت از صدای گریه و ناله ای هراسان بیدار شدم و حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم مثل اینکه در همسایگی شما کسی مرده و برایش گریه می کنند. آقا مصطفی گوش کرد و گفت صدای گریه ی حاج آقایم (امام خمینی) است که مشغول نماز شب و گریه و ناله به درگاه خداست.(1)
از مرحوم حاج آقا مصطفی نقل شده است که
فرمودند: یک روز دیدم امام در اتاق خود با صدای بلند گریه می کنند، از مادرم
پرسیدم چه شده آقا گریه می کنند؟(2)
مادرم فرمودند: ایشان در شبی که موفق به
نماز شب و راز و نیاز با خداوند نشود، روز آن چنین حالتی دارد.
نقل شده است؛ در ماه رمضان سال قبل از
رحلت امام خمینی(ره)، دستمال دیگر کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله می
گذاشتند.(3)
یکی از برادران پاسدار که شبها پشت در
اتاق امام، مراقب بود، می گفت: امام شبها معمولاً دو ساعت به اذان صبح بیدار
بودند، یک شب متوجه شدم که با صدای بلند گریه می کنند، من هم متأثر شدم و شروع
کردم به گریه کردن. وقتی ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند و
فرمودند:«فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن، لذت عبادت در جوانی است.
آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت کند اما حال و توانی برایش نیست.»(4)
پی نوشت ها:
1_(برداشت هایی از سیره ی امام خمینی(ره)،
حالات معنوی، ج3،ص118)
2_(امام در سنگر نماز،ص83)
3_(همان،ص133)
4_(همان،ص127)
211008