23 آبان 1400 9 ربیع الثانی 1443 - 14 : 22
کد خبر : ۱۰۷۳۲
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۰
حجت الاسلام دلیر گفت: اگر سیاست ما معمول (عملی) و اقتصادمان مأمور (آباد) نیست، به این دلیل است که سیاست علی (ع)، اقتصاد علی (ع) در جامعه پیاده نمی شود.
 عقیق: شخصیت امیرالمومنین (ع) دارای ابعاد برجسته و ممتازی است که پرداخت به هر یک از آنها برای انسان راه گم کرده امروزی ضرورت دارد. یکی از این ابعاد عرفان ناب آن حضرت (ع) است که در مناجات ها و نیز دعای کمیل ایشان تبلوری خاص یافته است.

در واکاوی وجوه عرفانی شخصیت امیرالمومنین (ع) به حجت الاسلام والمسلمین بهرام دلیر، استاد حوزه و دانشگاه و عضو گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتگو پرداخته ایم که در ذیل می آید:

 

عرفان در سیره امیرالمومنین (ع) چگونه قابل شناخت و بررسی است و در چه مواضعی بیشتر تبلور پیدا می کند؟
عرفان امام علی (ع) حقیقت و چارچوب و ماهیت و هستی چیستی اش فقط با خود ایشان هویدا است و برای انسان های غیر معصوم آن لذتی که با حق داشت، قابل وصف نیست چه برسد قابل چشیدن؛ بنابراین ارتباطی که حضرت (ع) با پروردگار داشتند عرفان خاصی است و عرفان کلاسیک نمی تواند کشف اسرار از عرفان امام علی (ع) کند.
غالب عرفان ایشان در مناجات های آن حضرت (ع) تبلور یافته مانند دعای کمیل و گفته های والایی که در خطبه ها و نامه می شود رصد کرد اما اوج این عرفان و تجلی گاه آن در مناجات ایشان است و نمی توان گفت آن مناجات نسبت به مناجات دیگر والاست چون مخاطب در اینجا پروردگار عالم است، در نیایش ها اوج می گیرد با مردم که صحبت می کنند به اندازه قدر عقول و قابلیت آنها صحبت می کند اما وقتی با خدا صحبت می کند، عمق گفته های او را با خدا فقط همسر، فرزندانش و پیامبر(ص) درک می کنند؛ لذا آن تیری که در نماز از پای ایشان درآوردند و حضرت (ع) متوجه نشدند، به دلیل دارا بودن عرفان وسیعی است که جامع و کامل بود. به طوری که ایشان پس از تمام شدن فرمودند قسم به خدایی که جان علی (ع) در دست اوست، باخبر نشدم کی درآوردن تیر را آغاز کردید و کی تمام کردید. با توجه به این گفته می توان اشاره کرد که تا چه اندازه عرفان ایشان ناب و خالص و حقیقی بوده چرا که علی (ع) اهل مبالغه نبود و قسم دروغ یاد نمی کرد. ملاحظه می کنیم در اینجا امیرالمومنین (ع) قسم یاد می کنند که چیزی متوجه نشدند و این نشان دهنده آن عرفان حقیقی است.
در عرفان دو وازه مهم است؛ یکی فراق که برای عارف جان سوز است است و دیگری لقا که برای او لذت بخش است. در دعای کمیل حضرت علی (ع) خطاب به خداوند می فرماید بر آتش تو می توانم صبر کنم اما فکیف اصبر علی فراقک چگونه بر دوری تو و فراقت صبر کنم؟ یعنی برای علی (ع) بهشت و جهنم مهم نیست، وصال حق و با خدا بودن مهم است. لذا بهشت برین را به ایشان بدهند اما خدا را بگیرند، علی (ع) آن بهشت را نمی خواهد یا اعوذ بالله بگوییم امام علی (ع) را جهنم ببرند اما خدا را از ایشان نگیرند، با جان دل می پذیرد چرا که اوج عرفان وصال به حق است. بنابراین عرفان امام علی(ع) با ادبیات کلاسیک قابل کشف نیست اما دانشی که تقریبا می تواند عرفان او را تحلیل کند، دانش عرفان است.
 

عرفان علوی در کجا اوج می گیرد؟
در مناجات منسوب و منصوص به حضرت علی (ع) می توان به این عرفان ها دست یافت. اما در عمل پیاده کردن آنها بسیار سخت است. امام علی(ع) می گویند اگر تمام پرده های غیب کنار زده شود، ذره ای به یقین من افزوده نمی شود. اما ملاحظه می کنیم حضرت ابراهیم (ع) برای یقین قلبی خود از خداوند می خواهند زنده شدن مردگان را به او نشان دهد. بنابراین درک زندگی ضرت علی (ع) سخت است. شاید به نظر رسد اینها اسطوره اند، اما حقیقتا اسوه هستند. عرفان امام علی (ع) در میدان جنگ، در حکومت، در اخلاق، در اقتصاد و در تمام ابعاد زندگی او جاری و ساری است، حتی خلافتش، رسیدگی به فقرا و ... عرفانی است و با خدا عشقبازی می کند با آفریننده بشر کار دارد نه با خود بشر. کاری ندارد این شخصیت کیست و آن یکی چه کسی است. بشر کاردستی خداوند است و علی (ع) به این کاردستی احترام می گذارد.
 

این عرفان ناب و حقیقی حضرت علی (ع) از کجا نشات گرفته و سرچشمه آن چیست؟
این عرفان از قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) سرچشمه گرفته؛ چرا که تحت تربیت ایشان بوده و عجیب است هیچ مرشدی از مرادی، همچون علی (ع) اطاعت نمی کند. حضرت مطیع محض رسول خدا (ص) است و تا پای فدا کردن جان برای مراد دریغ نمی کند. اینها شعار نیست در لیلة المبیت، امام علی (ع) این ارادت را نشان داد و به جای پیامبر (ص) در بستر خوابید تا جان ایشان از دست مشرکان در امان بماند.
بنابراین عرفان امام علی (ع) به سایر عرفان ها مشروعیت می دهد یعنی برای درست و صحیح بودن یک عرفان باید آن را به عرفان امام علی (ع) عرضه کرد و اگر مطابق با آن بود، مشروعیت آن ثابت می شود.
 

با اینکه ما شیعیان نعمتی چون امام علی (ع) را داریم که عرفان ایشان ناب و برگفته از قرآن و سیره پیامبر (ص) است، چرا عرفان ایشان در میان مسلمانان مهجور باقی مانده و شاهد ظهور عرفان واره های گوناگون در سطح جامعه هستیم؟
مهجوریت عرفان امام علی (ع) را رها کنیم، خود امام (ع) در میان ما مهجور است؛ در بحث سیاست صاحبان قدرت و خرد جمعی چقدر با سیاست امام علی (ع) اُخت هستند و از شیوه های سیاسی و حکومتی ایشان بهره می گیرند؟ نامه مالک اشتر را نام می بریم و به آن افتخار می کنیم و می خوانیم اما در عمل بندی از این نامه را ارائه نمی کنیم. بنابراین نه تنها عرفان امام علی (ع) در میان مسلمانان مهجور است، بلکه امام (ع) با همه ابعاد وجودی، شخصیتی، سیاسی، اجتماعی و ... مظلوم است و او را نشناخته ایم. اگر سیاست ما معمول (عمل نمی شود) اگر اقتصاد ما مأمور (آباد) نیست، به این دلیل است که سیاست علی (ع)، اقتصاد علی (ع) در جامعه پیاده نمی شود. پس حضرت علی (ع) از تمامی جهات در میان ما مهجور و مظلوم واقع شده است و گره از گره های ما گشوده نمی شود مگر برگردیم به دامن گزاره های علوی و پیامبر (ص)؛ البته نه در حد برگزاری کنفرانس و ارائه نظریه برای بشر بلکه این مسائل را شناسایی کرده و درک و عملی کنیم. حضرت (ع) به کرامت انسان ها توجه می کردند این مساله ای که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.


منبع: شبستان

211001

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: