09 بهمن 1400 26 جمادی الثانی 1443 - 11 : 19
کد خبر : ۱۰۶۲۴
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۰:۰۰

عقیق: «عصمت» در لغت به معناى محافظت و ممانعت به كار رفته است و از كار برد آن مى توان فهمید كه مراد محافظت و ممانعت از شر، امور ناگوار و ناپسند است.[1]

در قرآن كریم مشتقات واژه عصمت سیزده بار به كار رفته است كه در بیشتر موارد به همان معناى لغوى است.[2]

در علم كلام عصمت را این گونه تعریف مى كنند:

عصمت پیراسته بودن از گناه و نافرمانى ـ چه صغیره و چه كبیره ـ و از خطا و نسیان است.
اقسام عصمت

ما شیعیان، انبیاى الهى را از گناه معصوم و از خطا مصون دانسته و هرگز میان كبیره و صغیره، عمد و سهو، پیش از دوران نبوت و پس از آن، فرقى نمى گذاریم.[4]

عصمت، حالتى است كه شخص را از قرار گرفتن در خطا و گناه باز مى دارد; بنابراین براى ایشان دو نوع عصمت مطرح است: یكى عصمت از خطا و اشتباه كه به آن عصمت علمى مى گویند و دیگرى مصونیت از گناه كه عصمت عملى نام دارد.[5]


دلایل عصمت

همان گونه كه گفته شد عصمت اقسام و مراحلى دارد. براى عصمت، مراحلى را بیان كرده اند كه عبارتند از:

1.       مصونیت در گرفتن وحى الهى; 2

2.       . مصونیت در تبلیغ و بیان اصول و فروع دین;

3.         مصونیت از گناه، خواه انجام حرام باشد یا ترك واجب;

4.        مصونیت از خطا در امور دیگرى هم چون اشتباه حواس در تشخیص امور مربوط به زندگى خود یا اشخاص دیگر.[6]

 

ملكه عصمت منحصر به امامان و پیامبران(علیهما السلام) نیست و انسان هاى عادى نیز مى توانند این مقام را كسب كنند، زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدت هاى نفسانى براى همگان باز بوده و دست آوردهاى آن، براى عموم است.

براى عصمت علمى (مرحله اوّل و دوم و چهارم) مى توان به دلایلى از قرآن استناد كرد; مانند آیه 26 ـ 28 سوره جن; (علم الغیب فلا یظهر على غیبه أحداً * إلاّ من ارتضى من رسول فإنّه یسلك من بین یدیه ومن خلفه رصداً * لیعلم أن قد أبلغوا رسلـت ربّهم و أحاط بما لدیهم و أحصى كلّ شىء عدداً); داناى نهان است و كسى را بر غیب خود آگاه نمى كند; جز پیامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در این صورت] براى او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانانى خواهد گماشت، تا معلوم بدارد كه پیام هاى پروردگار خود را رسانیده اند; و [خدا] بدان چه نزد ایشان است، احاطه دارد و هر چیزى را به عدد شماره كرده است.

براساس این آیه، خداوند علم غیب را در اختیار فرستادگانى كه مورد رضاى او هستند قرار مى دهد; هم چنین مأمورانى را از پس و پیش، مراقب پیامبران خود قرار مى دهد، تا آنها اوامر الهى را درست ابلاغ كنند، ازاین رو لازم مى آید كه پیامبران، هم در دریافت وحى و هم در ارائه آن به مردم معصوم باشند. در این مورد، به آیاتى دیگر نیز استناد شده است كه برخى از آنها عبارتند از: اعلى، آیه 6 و 7; نمل، آیه 6; نجم، آیه 3 و 4; طور، آیه 48.[7]
گناه

امّا در مورد عصمت عملى و مصونیت آنها از گناه، اگر ما تاریخ زندگى انبیاى الهى را مطالعه كنیم، به این واقعیت پى خواهیم برد كه آنها از هرگونه گناه و معصیت مبرّا بوده اند و اگر پیش از بعثت نیز از گناه و اشتباه مصون نمى بودند و سوء سابقه مى داشتند، مخالفان با این حربه مى توانستند حیثیت اجتماعى آنها را از میان برده، به اهداف شوم خود دست یابند، حال آن كه اثرى از سوء سابقه آنها در تاریخ وجود ندارد.

براى اثبات مصونیت از گناه، به آیات بسیارى از قرآن و دلایل عقلى استناد شده است كه از جمله، آیه 90 سوره انعام است:

     

6.        (اُولـئِكَ الَّذینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدهُمُ اقتَدِه); اینان، كسانى هستند كه خدا هدایتشان كرده است، پس به رهبریشان اقتدا بفرما.

روش استدلال به این آیه و آیاتى از قبیل آن، این گونه است:

الف) هر معصیتى گمراهى است.

ب) كسى كه از جانب خدا هدایت شده باشد، گمراه نیست.

ج) انبیا از جانب خدا هدایت شده اند. نتیجه آن كه انبیا از گناه مبرا و داراى مقام عصمت هستند.[8]

امّا دلیل عقلى: مى دانیم كه هدف عمومى بعثت پیامبران، تربیت مردم است.[9]یكى از شرایط تعلیم و تربیت افراد این است كه شخص مورد تربیت، به صدق گفتار مربى خود ایمان داشته باشد و تحقق آن در گرو هماهنگى گفتار و رفتار مربى است و چنان چه رفتار مربى برخلاف گفتارش باشد، مورد پذیرش واقع نخواهد شد.[10]

7.       هدف از بعثت انبیا كه تربیت و هدایت مردم است، محقق نخواهد شد، ازاین رو لازم است ایشان از عصمتى برخوردار باشند كه گفتار و رفتارشان كاملاً با هم مطابقت داشته باشد و این، اختصاص به دوران نبوت پیامبران ندارد، چرا كه اگر پیامبرى سوابق خوبى نداشته باشد، گرچه الآن خوب باشد، امّا گفتارش در مردم تأثیر ندارد، بنابراین لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهى مبرا و معصوم باشند، تا بتوانند با ارائه شخصیتى خالى از هرگونه سوء سابقه و ارائه الگویى تمام عیار، به تربیت مردم بپردازند.[11]

 

لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهى مبرا و معصوم باشند، تا بتوانند با ارائه شخصیتى خالى از هرگونه سوء سابقه و ارائه الگویى تمام عیار، به تربیت مردم بپردازند

 

عدم انحصار عصمت به پیامبران

ملكه عصمت منحصر به امامان و پیامبران(علیهما السلام)  نیست و انسان هاى عادى نیز مى توانند این مقام را كسب كنند، زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدت هاى نفسانى براى همگان باز بوده و دست آوردهاى آن، براى عموم است. قرآن كریم مى فرماید:

(یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَكُم فُرقانـًا ... );[12] اى كسانى كه ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا داشته باشید براى شما مایه تمیز [میان حق و باطل] قرار مى دهد ... .

چنان كه افرادى همواره در تاریخ توانسته اند به جایى برسند كه یك گناه و حتى یك مكروه مرتكب نشوند، مانند حضرت زینب(سلام الله علیها)  و ... تفاوت عصمت امامان و پیامبران(علیهما السلام) با عصمت در دیگران این است كه اولا: عصمتى كه در امامان و پیامبران(علیهما السلام)  است تضمین شده مى باشد،

ثانیاً: عصمت آنان هم در عمل است و هم در علم، ولى راه براى دیگران نیز در رسیدن به مقام عصمت عملى باز است و بستگى به همت و اراده افراد در ترك معاصى و گناهان دارد.[13]

آن چه انحصارى است مقام نبوت، رسالت و امامت است:

(... اَللّهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه ... );[14] ... خدا داناتر است كه پیامبرى خویش را كجا بنهد ...

خداوند، سِمَت هاى كلیدى و پست هاى حسّاس نمایندگى از طرف خود را به هر شخصى، حتى به هر معصوم فعلى نمى دهد.[15]

پس معصومان به اوج قلّه رسیده اند و ما باید در مسیر حركت به قلّه حركت كنیم. به ما گفته اند دراین مسیر حركت كنید و اگر در این مسیر بودیم، هر چند به قلّه نرسیم و مرگ ما فرا رسد، اجر ما با خداست.

پی نوشت:

[1] ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج 4، ص 331; خلیل بن احمد فراهیدى، كتاب العین، ج 1، ص 313 و ابن منظور، لسان العرب، ج 12،ص 244.

[2] مائده، آیه 67;احزاب، آیه 17; هود، آیه 43; یونس، آیه 27; غافر، آیه 33.

[3] شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، چاپ شده در: مۆلفات شیخ مفید، ج 5، ص 128; شیخ طوسى، تلخیص الشافى، ج 1، ص 62; علامه حلى، كشف المراد، ص 376 و پیام قرآن، ج 7، ص 75.

[4] ر.ك: جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 5، ص 31.

[5] ر.ك: عبدالله نصرى، مبانى رسالت انبیا در قرآن، ص 226.

[6] ر.ك: منشور جاوید، همان، ص 30.

[7] ر.ك: المیزان، ج 2، ص 137 و مبانى رسالت انبیا در قرآن، همان.

[8] ر.ك: مبانى رسالت انبیا در قرآن، ص 236.

[9] بقره، آیه 129.

[10] صف، آیه 2 و 3، یونس، آیه 35.

[11] ر.ك: جعفر سبحانى، الالهیات، ج 3، ص 170 و مبانى رسالت انبیا در قرآن، همان.

[12] انفال، آیه 29.

[13] ر.ك: جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 5، ص 31: المیزان، ج 2، ص 137 و پیام قرآن، ج 7، ص 75ـ76.

[14] انعام، آیه 124.

[15] عبدالله جوادى آملى، وحى و نبوت در قرآن، ج 3، ص 208.-

[16] نساء، آیه 100.


منبع:جام

211001



گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: