عقیق:ان لِلّه بقاعاً يحب ان يدعي فيها فيستجيب لمن دعاه و الحير منها". (1)
امام هادي(ع):«همانا براي خداوند سرزمينهايي است كه دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسين(ع) يكي از آن سرزمينهاست.»(2)
مقصود از «حائر» قبر حسين بن علي(ع) است، و وقتي «حير» بگويند مقصود كربلاست. (3)
*كيفيت تدفين شهداي كربلا
امام رضا(ع):«آن كسي كه به علي بن حسين(ع) امكان داد به كربلا برود و كار پدرش را برعهده بگيرد به صاحب اين امر نيز امكان مي دهد كه به بغداد برود و كار پدرش(موسي بن جعفر(ع)) را عهده دار گردد.» (4)
آنگاه كه امام سجاد(ع) در روز سيزدهم محرم سال 61 ق در اسارت زندان ابن زياد در كوفه بودند، به اذن الهي در كربلا حاضر شدند و بني اسد را ديدند كه كنار كشتگان گرد آمده و سرگردانند، نميدانند چه كنند و كشته ها را نمي شناسند زيرا سپاه دشمن بين بدنها و سرهاي مقدس جدايي انداخته بود. امام (ع) به آنان خبر داد كه براي دفن اين اجساد پاك آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفي كرد و هاشميان را از ديگران شناساندند. ناله و شيون برخاست و اشكها جاري شد و زنان بني اسد مو پريشان كردند و سيلي به صورت زدند و بلند گريه كردند. به محل قبر آمد، كمي از خاكها را كنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقي شكافته آشكار شد. حضرت دستان خود را زير كمر امام حسين(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّه رسول الله، صدق الله و رسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظيم. امام به تنهايي بي آنكه بني اسد در اين كار همراهي اش كنند پيكر مطهر را وارد قبر كرد و به آنان گفت: همراه من كسي هست كه ياري ميكند. چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهاي بريده نهاد و فرمود: «خوشا سرزميني كه پيكر پاك تو را در بر گرفت. دنيا پس از تو تاريك است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. بعد از تو شب هايمان سخت و حزن هايمان طولاني است، تا آنكه خداوند براي خاندان تو سراي آخرت را برگزيند كه تو در آني. سلام و رحمت و بركات الهي بر تو باد از من، اي فرزند رسول خدا.»
و بر قبر نوشت:
«هذا قبر الحسين بن علي بن ابيطالب الذي قتلوه عطشانا غريبا.»
آنگاه همراه بني اسد به طرف علقمه و عمويش عباس(ع) رفت. خود را روي بدن مقدس او انداخت. رگهاي بريده اش را مي بوسيد و ميگفت: پس از تو خاك بر سر دنيا! اي قمر بني هاشم، از من سلام بر تو باد، اي شهيد خدايي، رحمت و بركات الهي بر تو باد. براي او نيز قبري گشود و به تنهايي او را وارد قبر كرد، همان گونه كه براي پدرش كرد و به بني اسد فرمود: با من كساني اند كه ياري ام ميكنند. آري، براي بني اسد مجالي گذاشت تا در دفن شهداي ديگر مشاركت كنند. دو جا براي آنان تعيين كرد و فرمود دو گودال كندند؛ در اوّلي بني هاشم را و در ديگري اصحاب را قرار دادند. اما حر رياحي را قبيله اش بردند، به جايي كه هم اينك قبر اوست همچنين نقل است بنياسد راضي نشدند كه پسر عم خويش - حبيب بن مظاهر - با ديگر ياران امام(ع) دفن شود از اينرو او را در جايي جدا از ديگران و در محلي كه امروز به قبر حبيب شناخته شده است دفن كردند. (5)
*مراحل ساخت، بازسازي و گسترش حائرالحسين(ع)
امام سجاد(ع) در روايتي افزون بر روايتي كه كلام حضرت زينب كبري(س) را در آن نقل مي كند، فرموده است: «... به درستي كه خداوند متعال از بنده هايي از اين امت پيمان گرفت، بنده هايي كه ستمگران اين امت آنها را نمي شناسند، بنده هايي كه آسمانيان آنها را خوب مي شناسند كه اينان اعضاي تكه تكه شده و بدن هاي به خاك و خون غلطيده را جمع آوري مي كنند و به خاك مي سپارند، و در اين مكان پرچمي را براي قبر پدرت سرور شهيدان، به اهتزاز در مي آورند كه هيچ گاه اثرش محو نخواهد شد و با مرور روزها و شبها از منزلت آن كاسته نخواهد گشت، و سرداران كفر و پيروان گمراهان براي محو اثر و ويراني آن كوشش فراوان كنند، كه نتيجه اي جز آشكاري بيشتر براي اين اثر و شكوه و عظمت براي اين امر دربر نخواهد داشت.» (6)
همانطور كه ذكر شد در روز سيزدهم محرم سال 61 ق، يعني پس از گذشت سه روز از وقوع حماسه دردناك عاشورا، بدن هاي پاك امام حسين(ع) و اهل بيت و ياران با وفايش بنابر ترتيب و محلهايي كه امام سجاد(ع) براي قبيله بني اسد مشخص كرده بود، با همراهي خود ايشان به خاك سپرده شد و براي اولين بار بر فراز قبرها به دستور و عنايت امام سجاد(ع) شواهدي ساختند، تا اثر آنها محو نگردد.
ساخت و گسترش حائرالحسين(ع) تا كنون نيز ادامه دارد و شرح گسترده آن در اين گزارش نمي گنجد، مواردي به اختصار ذكر مي گردد:
• بني اسد برفراز مزار امام حسين(ع) سقفي حصيري روي چهار ستون از تنه درخت خرما بنا كردند، و دور از انتظار نيست كه مانند يا شبيه آن را بر فراز مزار ابا الفضل حضرت عباس(ع) نيز قرار داده باشند.
• در سال 65 يا 66 ق فرماندار وقت عراق كه مختار ثقفي بود به محمد بن ابراهيم اشتر فرمان داد تا به كربلا برود و در آنجا مسجد و خيمه هايي اطراف قبر شريف برپا كند. آن بنا از آجر و گل ساخته شد و در اطراف دو مزار شريف روستايي بوجود آمد. به نظر مي رسد بنايي كه در دوران مختار ثقفي ساخته شد تا زمان سقوط حكومت امويان سال 132 ق پابرجا مانده باشد و آثار آن را هارون در سال 198ق از بين برده باشد.(7)
• هنگامي كه مأمون به خلافت رسيد در ميان سال هاي 201 و 202 سياست او ايجاب مي نمود راه را براي زيارت امام حسين(ع) وتعميرمزار شريفش هموار سازد، و در آنجا گنبدي باشكوه و آستاني مجلل بنا كرد، و رفته رفته مردم در آنجا ساكن شدند. (8)
• در سال 247 ق از طرف منتصر حاكم عباسي، بناي حرم مطهر از نو ساخته شد و توسعه يافت، همچنين براي راهنمايي زائران در آنجا ميله اي بلند قرار داد و مردم را در ايام خلافت خويش به زيارت امام حسين(ع) فراخواند.
• در سال 250 ق حسن بن زيد علوي ملقب به الداعي الكبير دستور داد حرم هاي مطهر در نجف اشرف و كربلاي معلي بازسازي شود.
• در سال 279 ق معتضد بالله عباسي دستور داد تا حرم هاي مطهر در كربلا را بازسازي كنند، بنابراين حاكم طبرستان محمد بن زيد ملقب به الداعي الصغير، برادر حسن بن زيد، حرم مطهر را بازسازي كرد و آنجا را توسعه داد و بناي دو بارگاه مقدس در كربلا را به پايان رساند.(9)
• در سال 369ق عضدالدوله بويهي دستور تجديد بناي گنبد حرم امام حسين(ع) و بارگاه مبارك ايشان را داد و ضريح امام حسين(ع) را با عاج فيل ساخت و آن را با زيورآلات و پارچه هاي ابريشمي آراست و طاق هايي اطراف مرقد شريف بنا نمود و شهر را آباد ساخت و توسط آبراهايي مبادرت به آب رساني به شهر كرد. در حائر مقدس چراغ هايي را براي تأمين روشنايي قرار داد و آنجا را توسط ديوارهايي بلند جدا كرد. همچنين عضد الدوله زمين هايي را براي سرمايه گذاري و تأمين مخارج دو بارگاه شريف وقف كرد و مبادرت به ساخت ساختمان ها و بازارهاي اطراف نمود. به نظر مي رسد اولين بنايي كه بر مزار حضرت اباالفضل عباس (ع) بنا شد در سال 372ق در عهد حكومت عضدالدوله بويهي بوده است. در آن زمان برفراز قبر بنايي ساخته شد كه گنبد بلندي متشكل از آجر و گچ بوده است.(10)
• در سال 656ق و بعد از سقوط دولت عباسيان، سيد بن طاووس حسني، سرپرستي را از ميان طلاب معين كرد تا امر نظارت بر عتبات عاليات در نجف اشرف و كربلاي معلي را به عهده گيرد. (11)
• در سال 707ق تعميراتي توسط سلطان محمد خدابنده صورت گرفت. همچنين از سال 740ق تا سال 790ق تعميراتي توسط سلطان هاي دولت ايلخاني كه بر عراق حكمراني كردند در كربلا انجام شد.
• در سال 914ق تا سال 930ق بازسازي مرقد مطهر توسط سلطان اسماعيل صفوي صورت پذيرفت.
• در سال 941ق، مرقد مطهر توسط پادشاه عثماني سليمان قانوني بازسازي شد او همچنين دستور داد تا اوقاف موجود در حرم مطهر ثبت و ضبط و نگهداري شود.
• در سال 982 ق شاه طهماسب مبادرت به كاشي كاري قبه امام حسين(ع) نمود. در سال 1032ق گنبد حرم حضرت عباس(ع) نيز با كاشي هاي رنگي توسط شاه عباس صفوي تزيين شد و صندوقي مشبك به عنوان ضريح روي قبر قرار گرفت و رواق ها و صحن محيط بر حرم نظم يافت. او همچنين تالار جلويي حرم را بنا نمود. (12)
• در سال 1042ق حرم مطهر توسط شاه صفي الدين صفوي بازسازي شد، گلدسته هاي حرم پي ريزي شد و چهار مناره كوچك در زاويه هاي سطح حرم مطهر ساخته شد. اين چهار مناره در سال 1953م توسط شهردار وقت كربلاي معلي عباس بلداوي، بدلايل نامعلومي تخريب شد. در سال 1055هـ.ق وزير صفوي حسين مرعشي كه از طرف سلطان صفي الدين در اين منسب گماشته شده بود، اداره اوقافي را براي حرم مطهر مشخص نمود و براي آن اداره بودجه اي اختصاص داد و كارمنداني گماشت و گنبد مطهر را بازسازي كرد.
• در سال 1153ق نادر شاه افشار به همراه يكي از شاهزادگان، هدايا و مبالغ فراواني از مال و عتيقه جات به حرم مطهر اهدا نمود و در بهبودي وضعيت دو حرم مشاركت داشت و با هزينه او ديوارهاي حرم مطهر آراسته شد.
• در سال 1232ق فتحعلي شاه قاجار پس از آنكه با رهبر شيعيان، شيخ جعفر كاشف الغطاء ديدار نمود و در جريان حمله وهابيان به بارگاه قرار گرفت، اقدام به تجديد آنچه به سرقت رفته بود نمود و گنبد شريف را بازسازي كرد و آن را با كاشي هاي كربلايي كاشي كاري كرد.(13)
*مراحل تخريب و تجاوز به حائر الحسين(ع)
كشتن و ترساندن زائران، تخريب و حمله به تأسيسات و نمادهاي پاكي، ويژگيهايي است كه عتبات عاليات كربلاي معلي از زمان تأسيس و پس از پايان حماسه جاويدان دهم محرم سال 61ق و حتي زمانيكه اين بارگاه هاي مطهر چيزي جز سنگ قبرهاي معمولي نبوده است با خود به همراه داشته است. اين حوادث بي شمار كه به شكلي ديگر تا به اينك نيز ادامه دارد، نشانگر ترس ستمگران و پيروان راه هاي گمراهي و ضلالت از اين نمادهاي عظيم كه اين خاك را مطهر نموده و راه را براي آزادگان روشن ساخته، است. بارگاه هايي نوراني كه تجاوز به آن برابر با سرنگوني حكومت متجاوز است. همواره طاغوتيان در هر دوره و زمان در صدد از بين بردن نشانه ها و پنهان كردن اين خورشيد تابان با غربال ظلمشان اند و پيش از هر چيزي ستمديدگان را بر مي انگيزد تا با وجود تعداد كم و كمبود اسلحه عليه جنايتكاران قيام كنند و آنان را به به پيروزي بشارت مي دهد. و شواهد تاريخي حاكي از اين است كه كساني كه گمان مي بردند ميتوانند با انجام جرائم گوناگون نور خداوند را خاموش كنند و با اين كار حكومت و سلطنت خود را پايدار سازند سخت در اشتباه غرق شدند و بيشترين نصيبشان تنها زيان و ضرر بود. اين گواهي است بر گفتار حضرت زينب كبري دختر اميرالمؤمنين عليهما السلام به امام علي بن الحسين زين العابدين(ع): «پرچمي را براي پدرت به اهتزاز در خواهند آورد كه هيچگاه اثر آن از بين نخواهد رفت و گذشت شبها و روزها آن را كهنه نخواهد ساخت و سردمداران كفر و پيروان ضلالت اقدام به محو و پنهان كردن اين آثار خواهند كرد ولي چيزي جز تلألؤ روزافزون و آشكاري بيشتر در بر نخواهد داشت.» (14)
در ادامه به اختصار سير تاريخي اين وقايع بيان مي گردد:
• در سال 146ق منصور عباسي جام خشم خود را بر علويان و آثار آنها سرازير كرد و بر بارگاه مطهر امام حسين(ع) حمله برد و سقف و بنايي كه در سال 65ق ساخته شده بود را ويران ساخت.
• در سال 193ق حاكم عباسي هارون الرشيد دستور به تخريب كامل كربلا به همراه بناهاي موجود بر مزار امام حسين و برادر بزرگوارش حضرت ابالفضل عباس عليهما السلام داد و زمين مزار مبارك امام عليه السلام را شخم زد و خانه هاي اطرافش را با خاك يكسان نمود و درخت سدري كه سايبان قبر امام حسين(ع) بود را بريد. هدف او از قطع اين درخت اين بود كه زائرين زير سايه آن ننشينند و محل قبر شريف را گم كنند. اين اقدام وقيحانه مانند ديگراقدامات ديكتاتوران طول تاريخ براي از بين بردن آثار باقي مانده و جلوگيري از زيارت مردم و الهام گرفتن از آن اسوه پاك و قله وفاداري براي قيام هاي خود عليه ظالمان بود. هارون تمام اين كارها را بوسيله والي خود در كوفه به نام موسي بن عيسي بن موسي انجام داد. (15)
• متوكل عباسي كه نفرت شديدي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام داشت، چهار مرتبه اقدام به تخريب قبر حضرت ابي عبدالله امام حسين عليه السلام نمود:
اولين بار: در سال 233ق بسبب شركت كردن يكي از كنيزان ترانه سراي خود(كه توبه كرده بود) در زيارت شعبان و رفتن او به كربلا، به عمر بن فرج رخجي دستور داد آنچه را مأمون عباسي ساخته، تخريب كند و قبر امام حسين(ع) را محو ساخته و زمين آن را شخم زنند، او هنگامي كه به آنجا رسيد دستور داد تا قبرها را شخم زنند البته قبر امام حسين(ع) را شخم نزد. سپس دوستداران اهل بيت عليهم السلام با وجود آزار و اذيت اقدام به بازسازي حرم مطهر و ساختن خانه هايي در اطراف آن كردند.
دومين بار: در سال 236ق متوكل عباسي اقدام به تخريب ضريح مطهر و ملحقات حرم مطهر و كشت و زرع در زمين آنجا و تخريب خانه هاي اطراف كرد سپس از زيارت آنجا و ديگر عتبات عاليات جلوگيري كرد و زائران را تهديد به مجازات هاي سخت نمود و بين مردم جار زد: هر كه را بعد از سه روز در كنار قبر ببينيم دستگير كرده و به غل و زنجير مي كشيم. وي امر تخريب را به مردي يهودي به نام ابراهيم ديزج سپرد و او را به سمت كربلاي معلي روانه ساخت تا قبر امام(ع) را محو نمايد؛ ديزج بنابر دستور متوكل تنها به تخريب قبر شريف بسنده نكرد بلكه تمام خانه هاي شهر كربلا را ويران ساخت و آنجا را به صحرايي تبديل نمود و شهر را زير آب برد، اما هنگامي كه به قبر رسيد كسي جرأت جلو رفتن نداشت، لذا او گروهي از يهوديان را جمع كرد و قبر مطهر را با خاك يكسان نمود و زير آب برد سپس با گذاشتن نگهبانان در راههاي ورودي دستور داد هر زائري را در مسير يافتند دستگير كرده يا وي را كشته يا به شدت تنبيه كنند. همچنين متوكل مجازات زائرين امام حسين (ع) را براي بار اول بريدن دست، و بار دوم بريدن پا تعيين كرد.
ابو علي عماري مي گويد: با ابراهيم ديزج ملاقات كردم و از او جزئيات حادثه را پرسيدم، او گفت: به همراه غلامان مخصوصم آنجا رفتم و قبر را كندم و بدن حسين بن علي عليه السلام را در حفره اي جديد يافتم كه از او بوي مشك به مشام مي رسيد، حفره و بدن حسين را همانگونه رها كردم و دستور دادم تا روي آن را با خاك بپوشانند و روي آن آب ريختم و دستور دادم تا با گاو آنجا را شخم بزنند ولي گاوها پاي به آنجا نگذاشتند و هرگاه به آنجا مي رسيدند برمي گشتند، پس به غلامانم گفتم به خدا قسم اگر كسي سخني از اين ماجرا به زبان آورد او را خواهم كشت. به نظر مي رسد كه دوستداران اهل بيت عليهم السلام قبر مطهر را اينگونه به حال خود رها نكرده و با وجود فشارهاي حكومت آن را بازسازي كردند.
سومين بار: در سال 237هـ.ق هنگاميكه به متوكل خبر رسيد كه اهل سواد در سرزمين نينوا براي زيارت بارگاه پاك امام حسين عليه السلام گرد هم مي آيند و در آنجا جمعيت فراواني جمع مي شود، به يكي از سرداران خود به نام هارون معري دستور داد به همراه وزير و ابراهيم ديزج و ديگر افراد قبر مطهر را تخريب كرده و آنجا را شخم زده و قبر امام حسين عليه السلام را محو نموده و از رفتن مردم به زيارت و تجمع در آنجا ممانعت ورزند؛ آنها نيز چنين كردند. در سال 240ق محمدبن حسين اشناني يكي از دوستدارن اهل بيت عليهم السلام مخفيانه به همراهي يكي از عطاران به زيارت امام حسين عليه السلام شتافت، هنگامي كه به موضع قبر رسيدند با وجود چاله هاي فراوان و شخم خوردن زمين به دنبال قبر مطهر گشت و آن را به گونه اي كه صندوقچه روي قبر از جايش كنده شده و در كناري سوخته است يافت، پس آب را به آنجا سرازير كردند تا جايي كه آب دور قبر مطهر جمع شده و زمين فروكش نمود و خندقي دور آن به وجود آمد و پس از اتمام زيارت خود علامت هاي واضحي دور قبر مطهر قرار دادند. أشناني وضعيت امني آن زمان را اينگونه گزارش مي كند: براي زيارت خارج شديم در حاليكه در روز مخفي مي شديم و شبها حركت مي كرديم تا به نزديكيهاي غاضريه رسيديم، و از آنجا نصف شب حركت كرديم و از بين دو سربازي كه خواب بودند گذشتيم و خود را به موضع قبر رسانديم، و چون قبر مطهر بر ما مخفي بود شروع به بوييدن موضع آن كرديم و... (16)
چهارمين بار: در سال 247ق بار ديگر به متوكل خبر رسيد كه مردم و اهل سواد و كوفه دوباره به سمت كربلا براي زيارت بارگاه ملكوتي امام حسين(ع) روانه شده اند و جمعيت فراواني بدين منظور گردهم آمده و كاروان بزرگي به راه افتاده است. او نيز سپاه بزرگي به همراه يكي از سرلشگرانش به سمت آنها گسيل ساخت و دستور داد بين مردم به بيزاري از زائران قبرمطهر امام عليه السلام جار بزنند و يك بار ديگر نبش قبر كرد و زمين آنجا را شخم زد و مردم را از رفتن به زيارت بازداشت و به تعقيب خاندان أبي طالب و شيعيان پرداخت و تعداد بيشماري از آنان را به قتل رساند. چهارمين اقدام متوكل براي تخريب قبر مطهر امام حسين عليه السلام مصادف بود با زيارت نيمه شعبان، همان زماني كه افراد زيادي مشتاقانه براي زيارت در كربلا حضور بعمل مي آورند. اين مرتبه نيز امر تخريب توسط ابراهيم ديزج انجام گرفت. جنايات متوكل و خبر تخريب قبر سبط رسول خدا صلي الله عليه و آله بين مردم پيچيد و قلب مسلمانان را جريحه دار كرد و مردم بغداد ناسزاهاي خود را بر ديوار مي نوشتند و در شعرهايشان ناسزا مي گفتند. متوكل نيز تمام اموال خزانه حرم مطهر امام حسين عليه السلام را به تاراج برد و آن را بين سربازانش تقسيم كرد و گفت: قبر نيازي به اين اموال و خزانه ها ندارد. (17)
• در سال 269ق عتبات مقدس كربلا مورد هجوم و سرقت از طرف ضبة اسدي قرار گرفت. ضبة والي شهر عين التمر بود و به كربلا حمله كرد و آنجا را مورد سرقت قرار داد و ساكنينش را اسير كرده و به قلعه عين التمر برد.
• در سال 858ق تخريب مرقد مطهر توسط علي بن فلاح يكي از شاهزادگان دولت مشعشعين در اهواز و حويزه ملقب به صاحب الضوء اللامع، كه برخي او را مولا علي و ولي امر خطاب مي كردند صورت گرفت. او در همان سال با اسب وارد حرم مطهر امام حسين(ع) شد و دستور داد تا صندوقچه روي قبر را ويران كنند و حرم مطهر را تبديل به آشپزخانه اي براي پختن غذاي سربازان خود كرد و بر مردم كربلا شمشير كشيد و اموال آنها و اموال دو حرم مطهر از جمله عتيقه جات گران قيمت و نادر موجود در آنجا را به تاراج برد.
• حادثه حمله وهابيان كه بنام حادثه طف دوم نيز شناخته مي شود در سال 1216ق اتفاق افتاد. شرح اين حادثه دلخراش اينگونه گزارش شده است: خبر نزديك شدن وهابيان به كربلا در شام روز دوم آوريل، هنگاميكه اكثر مردم كربلا در شهر مقدس نجف درحال برگزاري مراسم زيارت روز غدير بودند، پخش شد و ساكنين باقي مانده در شهر كربلا به سرعت اقدام به بستن دروازه هاي شهر كردند اما وهابيان - كه تعدادشان به شش هزار پياده و چهارهزار سواره مي رسيد- به اطراف شهر رسيده و خيمه زدند و سپاهشان را به سه بخش تقسيم كرده و از طريق يكي از راهها به نزديكترين دروازه شهر حمله كردند و ستمگرانه توانستند آن را باز كنند و وارد شهر شدند. مردم شهر كه غافلگير شده بودند از شدت ترسشان سراسيمه به هر سويي مي دويدند. وهابيان خشمگين به سمت حرم هاي مطهر حركت كرده، شروع به تخريب و ويران كردن نمودند و درب هاي حرم و نرده هاي فلزي و آينه كاري حرم را كندند و اشياي قديمي و هداياي پادشاهان و شاهزادگان ايراني را به تاراج بردند. همچنين تزئينات ديوارها و طلاهاي سقف، شمعدان ها، فرش هاي گرانبها، لوسترهاي گران قيمت، درب هاي كنده كاري شده و غيره را تاراج كردند. افزون بر اين كار نزديك به پنجاه نفر را كنار ضريح و پانصد نفر را در صحن شريف به قتل رساندند. شهر كربلا را نيز ويران كردند و بي رحمانه به كشتار پيرمردان و كودكان و زنان و مردان و غارت خانه ها پرداختند و كسي از حمله وحشيانه آنها در امان نماند. بعضي افراد گفته اند كه تعداد كشته شدگان نزديك به هزار شهروند مي رسيد. (18)
• حادثه حمله نجيب پاشا، اين حادثه اواخر سال 1258ق اتفاق افتاد و در آن تعداد زيادي از مردان و زنان و كودكان بدست نايب السلطنه محمد نجيب پاشا به قتل رسيد. او كه در بغداد به تخت و سلطنت رسيده بود دستور داد تا به كربلا حمله كنند اما ساكنان اين شهر تسليم او نشدند و زير بار دستورات ستمگرانه او نرفتند. او به اهالي كربلا يك ماه فرصت داد تا سلاحهايشان را تسليم كرده و حكومت عثماني را به رسميت بشناسند. پس از اتمام مدت مشخص شده و تغيير نكردن موضع اهالي كربلا، نجيب پاشا مجبور شد تا لشگري را به فرماندهي سعدالله پاشا روانه كربلا كند. سربازان، كربلا را سخت تحت محاصره قرار دادند و شهر را بوسيله توپ بمباران كردند. اين درگيري ها دو روز به طول انجاميد و تعداد كشته شدگان بالغ بر ده هزار نفر رسيد كه شامل تعداد بيشماري از علما و سادات بود. شيخ عبدالحسين احمد اميني در كتاب خود "شهداء الفضيلة" از افراد مورد اعتماد كه شاهد حادثه بودند نقل مي كند كه آنها گفته اند: آنگاه كه سربازان شهر را ترك كردند تعداد كشته شدگان را محاسبه كرديم و از گوركنان تحقيق به عمل آوريدم؛ تعداد كشته ها بيش از بيست هزار نفر مرد و زن و كودك بود و در هر قبر چهار نفر و پنج نفر الي ده نفر بدون غسل و كفن قرار داده مي شد و روي آنها را با خاك مي پوشاندند. به دنبال كشته شدگان مي گشتيم بيشتر آنها در خانه ها بودند. در زيرزمين حرم مطهر حضرت عباس عليه السلام كه زير رواق مطهر قرار دارد بيش از سيصد كشته بود. (19)
• قيام مردمي شعبان 1411ق: مردم از روشهاي ديكتاتوري نظام جنايتكار حاكم كه بيست و سه سال بود با خون و شمشير بر اين ملت حكومت مي كردند به ستوه آمده بودند، و اين اعتراضات مردمي پس از حمله صدام جنايتكار به كشور كويت در تاريخ 2/8/1990م و حمله كشورهاي هم پيمان غربي با فرماندهي آمريكا در شب 17/1/1991م به سربازان عراقي كه باعث پاشيده شدن و شكست و عقب نشيني آنان با پاي پياده -زيرا اكثر وسايل نقليه سربازان در بمباران هوايي از بين رفته بود- از كشور كويت شد به شكل چشم گيري افزايش يافت. تا جايي كه اين جنگ نابرابر و ناحق بر روحيات تعداد زيادي از سربازان تأثير گذاشته و آنان را از حكومت ديكتاتوري متنفر ساخت. همچنين وضعيت اقتصادي كشور و عدم وجود سرمايگذاري كافي و مديريت نالايق و جنگهاي پي در پي عامل ديگر نفرت و انزجار عمومي بود. در اين جنگ بسبب هدف قرار گرفتن زيرساخت هاي كشور از جمله كارخانه ها و تأسيسات غير نظامي و پالايشگاه ها و تأسيسات برق و سدها و تأسيسات آبرساني و سيلوها از طرف نيروهاي يكپارچه -متجاوز- بازتابهاي فراواني افزون بر ويراني هاي حاصل از بمباران هوايي و كشتار مردم داشت تا جايي كه زندگي مردم را مختل نمود و شهروندان فقير ديگر قادر به امرار معاش روزانه خود نبودند و هيچ خدماتي مانند آب و برق به آنها نمي رسيد. تمام اين عوامل و جنايت هاي نظام ديكتاتوري قبل و بعد از جنگ انگيزه ي مهمي براي قيام مردمي شد و اكثر سربازان و مردم و فراريان از جنگ نابرابر در اغلب استانهاي هجده گانه عراق -جز مردم دو استان كه قيام نكردند و دو استان ديگر كه مردم تنها در بعضي از شهرها قيام كرده بودند- قيام كردند و تمام شهرهاي چهارده استان ديگر قيام كردند، كربلاي معلي نيز نقش عمده اي در اين قيام مردمي داشت و مانند شير در روز سه شنبه پنجم مارس 1991م بزر قيام در آن بارور شد. اهالي كربلاي معلي به مقاومت دربرابر اراذل و اوباش و سربازان باقي مانده طرفدار نظام ديكتاتوري حاكم -پس از فرار ديگر سربازان و پيوستن برخي ديگر به مردم- كه نظام حاكم سربازان پراكنده خود مخصوصا گارد جمهوري خواه را براي حمله به كربلاي معلي جمع آوري كرده بود پرداختند. در طول مدت مقاومت 14روزه، اهالي كربلا تمام اموال و جانهاي خود را فداي كشور خود كردند و تمام تلاشهاي لشگريان صدام براي ورود به شهر را بي ثمر گذاشتند، مقاومتي كه درنهايت نظام حاكم را مجبور به بمباران هوايي و زميني شديد شهر كرد، بمباراني كه تاريخ هرگز به خود نديده بود، و علي رغم ممنوعيت پرواز در آسمان عراق پس از اخراج سربازان از كشور كويت، آمريكا به صدام اجازه داد تا براي سركوبي مردم مقاوم از بالگردهاي نظامي استفاده كند!!!
تحليلگران اين حمايت ايالت متحده آمريكا از نظام ديكتاتوري حاكم را -باوجود جنگ با نظام- ناشي از ترس پيروزي انقلاب مردمي عراق در اين قيام مردمي دانسته اند، قيامي كه ممكن بود منجر به تشكيل حكومتي ضد غرب در عراق به جاي صدام شود، زيرا اين صدام بود كه بيشترين خدمت را به آمريكا و غرب رساند و دست به تخريب و ويراني شهرها و كشتار مردم زد و در نتيجه بزرگترين خطر را كه پيشرفت عراق از نظر مادي و علمي به دست فرزندان مخلص اين مرزو بوم است براي كيان صهيونيستي هم پيمان استراتژيك امريكا علاوه بر ديگر مصالح آمريكا در منطقه از بين برد.
پی نوشت:
1 . تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حراني، ص 150.
2 . كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 273؛ الفروع من الكافي، كليني، ص 567.
3 . تاريخ كربلا و حائر الحسين، عبدالجواد كليدار، ترجمه محمد صدر هاشمي،ص 39.
4 . كافي، كليني، ج 1،ص 384-385؛ علل الشرايع، شيخ صدوق، ج 1،ص184؛ رجال كشي، ص463؛ بحارالانوار،ج 45،ص169.
5 . مقتل الحسين، مقرم، ص 414؛ الوقايع و الحوادث، محمد باقر ملبوني،ج ،ص59-61؛ مروج الذهب، مسعودي، ج 3،ص63.
6 . ابن قولويه،ص 444؛ بحار الانوار،ج 45،ص179-180.
7 . تاريخ العتبة العباسية المقدسة، عبدالامير قريشي، باب اول، نك: تاريخ طبري،ج 5،ص96.
8 . دانشنامه عتبات،ج 8،ص 258.
9 . تاريخ كربلا و حائر الحسين ،ص 168.
10 . دائرةالمعارف الحسينية،ج 1،ص297؛ تراث كربلا، آل طعمه، ص 62.
11 . تاريخ كربلا و حائر الحسين ،ص 183-184.
12 . همان، 186؛ دائرةالمعارف الحسينية ،ج 2،ص39-47.
13. براي اطلاع بيشتر از روند ساخت و توسعه حرمين نك: قريشي، باب اول كتاب؛ كرباسي، جلد 1 و 2 دائرة المعارف؛ تاريخ كربلا و حائر الحسين ،ص 35-50.
14 . ابن قولويه،ص 266.
15. تراث كربلا ،ص 18-34.
16 . براي روايت اشناني نك: ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين،ص 346.
17 . براي اطلاع از جنايات متوكل عباسي نك: تاريخ طبري،ج 14،ص6036؛ البداية و النهاية في تاريخ، ابن كثير، ج 10،ص315؛ مقاتل ابوالفرج اصفهاني،ص 395.
18 . تاريخ كربلا و حائر الحسين ، 174؛روضة الصفاي ناصري، هدايت، رضاقلي خان،ص 381-382.
19 . تاريخ كربلا و حائر الحسين ،ص 175-176.