عقیق:سایت جماران نوشت: سید محمود دعایی اخیراً به نجف اشرف سفر کرده است و در ملاقاتی که با حضرت آیت الله العظمی سیستانی داشته، روایتی بدیع از رابطه گرم و صمیمیانه آیت الله سیستانی با امام را از زبان ایشان بازگو میکند. نوشته ذیل حاصل گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین دعایی است:
«من هر موقع که به نجف مشرف میشدم سعی میکردم محضر آیت الله العظمی سیستانی را درک کنم. من به ایشان ارادت و علاقه خاصی دارم. منش و روش ایشان، نقشی که ایشان در جهان تشیع و بلکه جهان اسلام دارند، نقش تعیین کنندهای که در پایداری نظام حاکم بر عراق دارند، نقش ایشان در پیشگیری از فروپاشی حکومت عراق و پیشگیری از نفوذ داعش و به هر حال، پیشگیری از هرنوع توطئه و فتنهای که علیه کیان شیعه در میگرفت و میگیرد، نقش بسیار هوشمندانه و حیاتی است. اقل حق شناسی ما، به عنوان مسلمان شیعه ایرانی، سپاسمندی و نشان دادن درک این نقشآفرینی ممتاز یک مرجع بزرگ شیعه ایرانی است که مدتهاست پرتو نقشآفرینی و اثرگذاریاش در روندها و فرایندهای سیاسی و ایدئولوژیک، ابعاد منطقهای و جهانی یافته است. ایشان بدون تردید یکی از نقشآفرینان کلان در محفوظ نگه داشتن عراق از شر آمریکا، داعش، وهابیون و بعثیهاست.
در این سفر هم مشتاقانه به محضر ایشان رفتم و همان سادگی و بی آلایشی سابق و همان محیط بسیار صمیمی و به دور از هر گونه تزیین و تشریفات را دیدم. آدم تصور میکند شخصیتی در موقعیت مرجعیت جهان تشیع باید دستگاه و دیوان و حاجب و دربان و سلسله مراتب و.... داشته باشد. اما این انسان بزرگ فارغ از همه این مسائل، در خانه محقر و بغایت سادهای زندگی میکند و همانجا پذیرای مراجعان است؛ جهانی است بنشسته در گوشهای...
ایشان در ملاقاتهایشان در همان منزل روی یک موکت دوزانو مینشستند و اینک برای رعایت حال مهمانان اجازه دادهاند که چهار پایههایی در آن اتاق تعبیه شود. مشابه چهارپایههای چوبی که معمولاً در قهوه خانههای معمولی آنها را مشاهده میکنیم. نه ظاهری دارد که بوی تشریفات دهد و نه ارزش مادی که شائبه اسراف و تبذیر بگیرد. ساده و تمیز و مهربانانه.
من در ملاقات سعی کردم دستشان را ببوسم و ایشان از بوسیدن دست امتناع داشتند و با تواضع اجازه ندادند. عرض ادب کردم به محضرشان و در دل مراتب ادب، حق شناسی و شکرگزاری خودم را به پیشگاه الهی بجا آوردم که این کوه عظیم علم و تقوی را لنگرگاه ثقل و ثبات عراق قرار داده است.
در این سفر، حضرت آیت الله العظمی سیستانی با لطف و عنایت خاصی که نسبت به همه مستقبلین و علاقمندانشان داشتند، تفقدی به من داشتند و فرمودند که «من تا به حال سعی کردهام مصاحبههای تو را بخوانم و خواندهام؛ و نکتهای در مصاحبههای شما بوده و من میخواهم توضیح دهم که ذهن شما روشن شود.»
موضوع از این قرار بود که من در گذشته، در رابطه با سفر مرحوم شهید مطهری به عراق خاطره ای را نقل کرده بودم که ما برای مرحوم شهید مطهری در بیرونی منزل امام جلوسی گذاشته بودیم. نشستی برای ایشان بود که دوستانشان بیایند و با ایشان دیدار داشته باشند. زمان آن نشست را شبی تعیین کرده بودیم که امام به بیرونی تشریف نمیآوردند. معمولاً عصر جمعه امام به بیرونی تشریف نمیآوردند و معروف بود که آن شب را مطالعه درسی داشتند. ما از این فرصت استفاده کردیم و سعی کردیم جلسهای ترتیب دهیم که آقای مطهری جلوسی داشته باشند و دوستانشان برای دیدار و ملاقات ایشان بیایند. تصادفاً، امام وقتی مطلع شدند که آقای مطهری آنجا نشست دارند، به احترام آقای مطهری و علاقهای که به ایشان داشتند به بیرونی آمدند و از اول تا آخر در آن جلسه نشستند.
من در خاطراتم نقل کرده بودم که یکی از شاگردان حضرت آیت الله سیستانی که از یاران حضرت امام بود به اطلاع ایشان رسانده بود که آقای مطهری در آنجا جلوس دارند و ایشان سؤال کرده بودند که «آیا خود آقای خمینی هم میآیند و مینشینند؟» و آن شاگرد گفته بود «نه، امشب شبی است که ایشان معمولاً به بیرونی تشریف نمیآورند.»
آقای سیستانی هم برای ملاقات با آقای مطهری آمده بودند و ملاقات خوبی هم بود و رفتند. تلقی دوست ما این بود که آقای سیستانی گمان میکردند که امام نمیآیند و وقتی آمدند دیدند امام هستند فلذا ملاقات با امام به شکلی به ایشان تحمیل شد. در صورتی که آقای سیستانی هم نسبت به امام و هم نسبت به آقای مطهری علاقه ویژهای داشتند و از این فرصتی که پیش آمده بوده طبیعتاً میتوانستند شادمان باشند.
من در مصاحبهای این داستان را از آن دوست نقل کرده بودم و در واقع روایت آن دوست را بازنشر داده بودم که انگار به بهانه ملاقات با آقای مطهری، ملاقات با امام به حضرت آیت الله سیستانی تحمیل شد وایشان، شاید در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتند.
اما ایشان با بزرگواری بسیار، به من فرمودند که "آن ملاقات آقای مطهری را آقای احمدی شاهرودی به من اطلاع داد؛ به من گفت که آقای مطهری آمدهاند و در بیرونی منزل آقای خمینی نشست دارند. وقتی ایشان گفت، من بدون توجه به اینکه آقای خمینی هستند یا نیستند به ملاقات ایشان رفتم".
همچنین حضرت آیت الله سیستانی تصریح داشتند «من نسبت به آیت الله آقای خمینی قدس سره شریف علاقه دیرینه ای داشتم و متوالی و متعدد خدمت ایشان رسیده بودم و با ایشان ملاقاتها و مذاکراتی داشتم. حتی مواردی پیش میآمد که ضرورتی اقتضا میکرد پیامی را بین ایشان و آقای خویی منتقل کنیم من این خدمت را انجام میدادم و این نقش را ایفا میکردم و از علاقمندان دیرینه ایشان بودم. اینکه نقل شده اگر من میدانستم ایشان آنجا بودهاند نمیآمدم، قطعاً واقعیت ندارد و من دلم میخواهد که این ذهنیت را شما تصحیح کنید.»
اینک از این فرصت استفاده میکنم و ضمن پوزش از پیشگاه بزرگوارانه ایشان، نظر قاطع ایشان نسبت به مرحوم امام را بیان میکنم و امیدوار هستم که خداوند سایه این عالم بزرگ را که با دقت و ریزبینی مسائل ریز و درشت جهان اسلام و عراق و ایران را زیر نظر دارند، بر سر همه شیعیان و ملتهای مسلمان برقرار و پایدار بدارد.»