در این بین به سهم خود با اولویت قرار دادن "اصلاح سبک زندگی" سعی در تولید محتوا در این حوزه کرد و در این راستا به بهانههای مناسبتهای ملی و آیینی با همان محوریت دست به تولیدات خبری در قالب یادداشت و گفتوگو کردیم. به ویژه آنکه یکی از محورهای مهم "بیاینه دوم انقلاب" رهبر معظم انقلاب تأکید بر اصلاح سبک زندگی به سبک اسلامی بود.
در این باره به مناسبت شهادت امام هادی(ع) با حجتالاسلام سید محمدرضا آل ایوب، رئیس اداره پژوهش مجمع جهانی اهلبیت(ع) به گفتوگو نشستیم. محورهای این گفتوگو به قرار ذیل است:
* دنیا باید ابزاری برای رسیدن به سعادت اُخروی باشد
* دنیا باید وسیله رشد و ارتقای معنویت باشد
* نگاه آخرتگرا پایه فرهنگ جامعه اسلامی است
* مردم، سبک زندگی خود را از مسئولان تجملگرا نگیرند
* کمبودهای معنوی زندگی را شناسایی و بعد جبران کنیم
* فرزندان را با شیوههای جذاب به سوی ارزشها دعوت کنیم
* امام هادی به فرزندانش حق انتخاب میداد
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید
سختیهای دنیا انسان را به کمال میرساند
* یک نوع نگرش در بین عمده مردتوانایی جذب مردم به سوی سبک زندگی اسلامی را نداردم نسبت به دنیا وجود دارد که میپندارند همه مسائل در باید به روال مطلوب باشد؛ لذا اگر مردم دچار چالشهای فردی یا اجتماعی شدند صبر خود را از دست میدهند. این مسئله چه عواقبی را در پی دارد؟
هیچ فرد عاقلی این نوع نگرش را نمیپذیرد. در بین مردم معروف است که گفته میشود شکست مقدمه پیروزی است. خود قرآن هم تأکید دارد بر اینکه در هر کاری سختی وجود دارد. اگر با کوچکترین چالشی صبر خود را از دست بدهیم، مطلوب نیست. این مسئله با نوع نگرشمان به دنیا ارتباط دارد. خداوند طبیعت انسان را با سختی خلق کرده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد» (4 بلد). البته خدا هم امید میدهد نسبت به اینکه در برابر سختیها نا امید نشو، قدّت خم نشود. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا؛ با دشواری آسانی است». فلسفه این سختیها آن است که انسان در تلاطمات زندگی ساخته میشود و به کمال میرسد. بنابراین نگاه ما به سختیهای دنیا باید تغییر کند. چرا باید نگرشمان به چالشهای دنیا منفی باشد؟ اگر بچه گریه نکند، مادر به او شیر نمیدهد و دست نوازش نمیکشد. اگر بچه چهار دست و پا راه نرود، فردا نمیتواند روی پا بایستد. راه رفتن کودک مقدمهای دارد که آن مقدمه با سختی همراه است. بنابراین عینک بدبینی به آزمونهای الهی را باید در بیاوریم.
ما باید کلمه "ما میتوانیم" را شعار خودمان قرار دهیم و با امید پیش رویم تا به نتایج مناسبی دست یابیم. لذا اگر تصور کنیم سختیهای زندگی مایه عقبماندگی و شکست ما میشود، تصور اشتباهی است.
دنیا باید ابزاری برای رسیدن به سعادت اُخروی باشد
* آنطور که برداشت کردم، به این صورت است که نوع نگرش ما به دنیا و سختیهای آن باید به گونهای باشد که سختیهای آن را آزمونی برای رشد خود بدانیم.
همین طور است؛ ضمن اینکه خداوند در آیات قرآن ابعاد مختلف نوع نگرش به دنیا را مورد توجه قرار داده است. فهم این راهکارها در این عصر و زمانه که همگان با چالشهای اجتماعی مواجهیم بسیار ضروری است.
از جهت قرآن و عترت دو نوع نگاه نسبت به دنیا وجود دارد. یک نگاه مثبت و ممدوح و یک نگاه منفی و مذموم. نگاه مثبت به دنیا آن است که از دنیا به عنوان ابزار و پلی به سوی آخرت استفاده کنیم نه به عنوان هدف و مقصد. اگر نوع نگرش ما به دنیا به صورت نگاه ابزاری باشد، نگاه مقدسی است که قرآن و عترت(ع) دعوت به آن کردهاند. ما میبینیم برخی پیامبران و ائمه(ع) در این زمینه درخواستهای جالبی داشتند. به عنوان نمونه حضرت سلیمان(ع) از خداوند درخواست میکند «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی؛ اى پروردگار من مرا بیامرز و حکومتى به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد»؛ مشخص است که حضرت سلیمان از خداوند درخواستی میکند که مُلکی در دنیا محقق شود، منتها ملکی که باد و جن و ... در تسخیر خودش گیرد تا به آن هدف مطلوب در نظام الهی دست یابد. یعنی سرزمینی آرمانی که در آنجا اجنه و شیاطین قدرت مانور برای اِعمال شیطنت نداشته باشند و تمام اسباب و علل دنیا در تسخیر خلیفه منسوب از جانب خداوند در آید.
دنیا باید وسیله رشد و ارتقای معنویت باشد
یا در یک نگاه مثبت دیگر به دنیا، خداوند میفرماید «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْق...؛ بگو زینتهاى خدا و روزىهاى پاکیزهاى را که براى بندگانش پدید آورد، چه کسى حرام کرده؟» یعنی کسی حق ندارد متاعی که خداوند برای بندگان خود حلال کرده، حرام کند و جلوی آن را بگیرد. منتها منظور خداوند آن است که از ابزار دنیوی در راستای هدف آخرتی بهره بگیریم. اگر مالی داریم، انفاق کنیم تا رشد کنیم. اگر کسب حلال میکنیم، برای تزکیه روحمان باشد و اگر از حرام دوری میکنیم، برای جلوگیری از قساوت قلب است. زیرا انسان در این دو روزه دنیا هدفش رشد و تعالی برای آسایش در جهان دیگر است. اینها مواردی است که دنیا به مثابه یک ابزار برای رسیدن به آینده مطلوب و آخرت مطلوب محسوب میشود.
جالب است که امام هادی(ع) در یک روایت هر دو نگاه را مدنظر دارند. یعنی هم دنیا میتواند محل سودآوری برای آخرت باشد و یا موجب خسران آنها شود. ایشان در این روایت فرمود: «الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنیا بازارى است، جمعى در آن سود برند و گروهى زیان بینند». در این روایت، دنیا یک متاع نیست بلکه بازار است. خاصیت بازار گذرا بودن آن است. منتها یک عده بهره میبرند و یک عده زیان میبینند.یا در روایتی دیگر فرمود: خداوند دنیا را به عنوان آزمایشگاه برای بشر و آخرت را جایگاه پاداش و ثبات قرار دادهاند. خداوند این سختیهای دنیا را به عنوان سبب برای پاداش آخرت و پلی برای رسیدن به پاداش آن قرار داده است.
نگاه دوم به دنیا، نگاهی منفی و مذموم است. خداوند در این دست آیات دنیا را به عنوان یک امر منفی معرفی میکند که همان دل بستن به دنیاست. اگر کسی به دنیا دلبسته شود، یعنی تمام هدف و تلاشش کسب دنیا باشد، از لحاظ قرآن مثبت نیست. خداوند در فلسفه دنیا میفرماید «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُه ... ؛ بدانید که زندگى دنیا [ یى که دارندهاش از ایمان و عمل صالح تهى است ، ] فقط بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشیتان به یکدیگر و افزونخواهى در اموال و اولاد است، [ چنین دنیایى ] مانند بارانى است که محصول [ سبز و خوش منظرهاش ] کشاورزان را به شگفتى آورد». در ادامه میفرماید «ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدید؛ سپس پژمرده شود و آن را زرد بینى، آنگاه ریز ریز و خاشاک شود! [ که براى دنیاپرستان بىایمان ] در آخرت عذاب سختى است» یعنی سرسبزی دنیا موقت است و شاید چند روزی بیشتر به این صورت باقی نماند. کفار زمانی که آن را سر سبز میبینند، تعجب میکنند، اما بعداً شکسته و پژمرده میشود.» از این منظر وقتی به سخنان امیرالمؤمنین(ع)در زمینه عدم دل بستن به دنیا را میخوانیم، متوجه این نوع نگرش حضرت میشویم.
نگاه آخرتگرا پایه فرهنگ جامعه اسلامی است
* در حال حاضر احساس میشود بخشی از جامعه ا ز معنویات فاصله گرفته است و مفاهیمی همچون آخرت تبدیل به مفهومی انتزاعی شده است. این معضل را ناشی از چه مسائلی میدانید؟
قبل از آن اشاره کنم، تصور اینکه مردم از معنویت جدا شدند و یا از نظام فاصله گرفتند، به شدت اشتباه است. بلکه باید گفت عواملی باعث شده معنویت و به قول شما آخرتگرایی در جامعه کمرنگ شود. این در حالی است که خداوند در آیاتی از قرآن از سعی و اراده در قبال آخرت صحبت کرده است. به عنوان نمونه در بخشی از آیه17 انفال میفرماید «... تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الْآخِرَةَ؛ شما متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را مىخواهید و خدا [ براى شما ] آخرت را مىخواهد». یا در آیه19 اسراء میفرماید: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها ... ؛ و کسانى که آخرت را در حالى که مؤمن هستند». این آیات گویای آن است که در واقع اراده آخرت پایه فرهنگ یک جامعه اسلامی باید باشد، اما اگر اراده متولیان جامعه به سوی دنیاگرایی و دنیاپرستی باشد، کشور به سوی انحطاط کشیده میشود.
بنابراین عامل اولی که منجر به فاصله گرفتن مردم در یک جامعه اسلامی در هر زمان و مکان از معنویات میشود، مدیران و مسئولان دنیاپرست و تجملگراست. مدیری که فکرش برای آباد کردن دنیا باشد، نمیتواند سیاستهایی وضع کند که مردم به سوی معنویات کشیده شوند.
دومین عامل، رسانههای منحرف، فضای مجازی و شبکههای مجازی است که امروزه غالباً توسط رسانههای بیگانه صورت میگیرد. اگر این مسئله اصلاح نشود، نه امید به اصلاح داریم و نه اعتقادات مردم ارتقاء مییابد؛ چرا که مردم فرهنگشان را از رسانهها به ویژه رسانههای جمعی دریافت میکنند.
مردم سبک زندگی خود را از مسئولان تجملگرا نگیرند
از دیگر سو مردم در سبک زندگی به افرادی نگاه میکنند که آنها را مقبول خود میدانند. بنابراین باید دید اکنون عمده جامعه ما چه الگوهایی را پیش روی خود دارند. آیا این الگوها خودشان بر اساس الگوهای دینی رفتار میکنند؟ در روایات آمده «النّاسُ عَلی دین ملوکِهم» یعنی مردم بر اساس مَنش بزرگان جامعه عمل میکنند. الان کارگزاران نظام اسلامی که به عنوان بزرگان قوم شناخته میشوند، چه تعدادشان بر اساس الگوی دینی و چه تعداد برای مالاندوزی و دنیاطلبی زندگی میکنند؟
رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود این خطر را اینگونه گوشرد فرمودند: «در گوشزد خطرها که در کمین است، اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ما را گرفت. بعضی از ما مسئولان دچار دنیاطبی شدیم، دچار مادیگرایی شدیم. برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری کم کم از قبح افتاد. وقتی ما اینطور شدیم، این (مسئله) به مردم سر ریز میشود. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفادهی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسانها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز میشود به مردم و در مردم هم این مسئله پیدا میشود».
بنابراین ما باید به این نکته توجه کنیم همچنان که مردم همواره به صورت فطری به سوی الگوهای پاک حرکت میکنند، باید از الگوهای ناپسند دوری کنیم چرا که در سرنوشت ما و بلکه در نسل آینده ما و جامعه تأثیر منفی خواهد گذاشت. کسی که الگوی خود را افراد دنیاپرست، مالاندوز، ریاستطلب و تجملاتی قرار دهد، به طور طبیعی خود هم در این ورطه میافتد.
بنابراین دو عامل مهم که آخرت را تبدیل به موضوعی انتزاعی و مسئلهای فرعی و دنیا را به صورت اصل معرفی کرده است، رسانه و بعد الگوهای نامتعارف و مادیپرست است.
* همان طور که اشاره داشتید، رسانهها در فرهنگ مردم اثرگذارند. اکنون با توجه به تأکیدات رهبر معظم انقلاب در زمینه اصلاح سبک زندگی چه راهکارهایی به رسانه ملی پیشنهاد میکنید؟
اول اینکه تغییر سبک زندگی، یا تغییر فرهنگ زندگی از آسیبهای دنیای صنعتی و مدرنیته است که متأسفانه امروز دامنگیر صدا و سیمای ما هم شده است. در چنین شرایطی چند راهکار را پیشنهاد میکنم:
یکی از کارهایی که رسانهها میتوانند انجام دهند، شناسایی گزارههایی است که معنویتهای موجود در خانواده را افزایش میدهد. مثلاً رابطههای دوستانه و عاشقانه خانواده با یکدیگر را نمایش دهد. احترام به بزرگترها، نظم و نظافت خانه، همسرداری و وظایف مادرانه، تحصیل علم و کسب دانش، مهمانی و پذیرایی، دید و بازدیدها و ارزش نماز و تلاوت قرآن. بخشی از این گزارهها مسائلی است که شاید از منظر دینی مورد توجه قرار نمیگیرد و خانوادهها میتوانند با ترفندهای مختلفی ارزش دینی آن را به فرزندان خود معرفی کنند؛ مثلاً وقتی دید و بازدید میروند، تأکید داشته باشند که سیره پیامبر را دارند اجرا میکنند. یا حتی اگر محبتی به همسر میکنند، ارزش دینی آن را به اهل خانواده توضیح دهند. در این بین رسانهها نقش بسیار مهمی در آموزش این نوع ارزشها به جامعه بر عهده دارند.
کمبودهای معنوی زندگی را شناسایی و بعد جبران کنیم
نکته بعدی، پر کردن خلأهای معنوی موجود است؛ به این معنا که خلأهای معنوی زندگی را پیدا کنیم و در صدد جبران آن بر آییم؛ مثلاً ممکن است صبحها در منزلمان تلاوت قرآن کم باشد یا خدایی نکرده اصلاً نباشد؛ خب این بخش را تقویت کنیم. قرائت دعاهای روزانه در منزلها مایه خیر و برکت میشود. انجام نمازهای مستحبی؛ همچنان که در روایات اشاره شده نمازهای مستحبی را در خانه انجام دهید و نمازهای واجب خود را در مسجد.
همچنین کمک به مستمندان، حضور در مراسمهای عبادی که به صورت دستهجمعی صورت میگیرد مثل نماز جمعه، نماز عید، رفتن به اماکن زیارتی، شرکت در مراسم اعتکاف و...؛ اثر تمام اینها به خانه باز میگردد و موجب ارتقای سطح معنویت خانواده میشود. علاوه بر اینکه نگاهمان را باید به مسائل دینی توسعه دهیم، ضروری است به مسائل تفریحی و ورزشی خانواده باشیم. اگر کاربلد باشیم، میتوانیم به اینها رنگ و بوی خدایی دهیم.
فرزندان را با شیوههای جذاب به سوی ارزشها دعوت کنیم
* اما برخی والدین برای افزایش سطح معنویت در خانواده گاهی از شیوههای نامطلوب و زننده استفاده میکنند. پیشنهاد شما برای این مسئله چیست؟
خداوند در قرآن میفرماید ما پیامبران را با زبان قومشان به سوی آنها فرستادیم تا معارف دین را برای آنها تبیین کنند؛ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم. به نظر میرسد این یک نوع روش تربیتی است.یعنی با هر قشری باید با زبان خودش سخن گفت. برای قشر کودک، با زبان کودکانه و برای قشر نوجوان و جوان نیز باید همین گونه برخورد کرد. اگر اینچنین باشد، حرف ما در آنها اثر میکند و حتماً تأثیر بسزایی در شکلگیری شخصیت معنوی آنها خواهد داشت. اما اگر بخواهیم با زبانی غیر از زبانشان دعوت به ارزشها کنیم نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت و گاهاً پاسخ معکوسی دریافت میکنیم. بنابراین در وهله اول باید نیاز نوجوان یا جوان خود را شناسایی کنیم.
اما از دیگر سو باید به گونهای رفتار کنیم که از اکنون آنها را متوجه ارزشهای دینی کنیم منتها با همان شیوهای که گفتیم. به این ترتیب مثلاً اگر یک نوجوان یا کودکی نیاز به دوچرخه دارد، آن را جایزهای برای دو رکعت نماز خواندن او در نظر بگیریم.
امام هادی به فرزندانش حق انتخاب میداد
* علاقه داریم درباره برخورد ائمه(ع) با فرزندانشان بدانیم. آیا ایشان از همین شیوهها استفاده میکردند؟
ما در روش برخورد پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) با کودکان یا نوجوانان در روایات و تاریخ میخوانیم گاهاً خم میشدند تا به اصطلاح آنها را در کول خودشان بگیرند. در روایات به صورت مکرر خواندیم که پیامبر یا امام علی(ع) وقتی به سجده میرفتند، حسن و حسین(ع) سوار بر پشت ایشان میشدند و بازی میکردند. حتی در قبال فرزندان خویش چنین برخوردهایی داشتند. اما در عین اینکه آنها را به بازی میگرفتند، با ادب نیز برخورد میکردند. از تعابیری مثل پدرت به فدای تو، پسرکم، دخترکم و ...
یا در روایت داریم هنگامی که امام جواد(ع) قصد داشت از مدینه به عراق بروند، امام هادی(ع) را در دامنشان قرار داد و فرمود: «دوست داری کدام یک از سوغاتهای عراق را برای تو هدیه آورم؟». این نشان میدهد ائمه(ع) به شخصیت فرزندشان احترام میگذاشتند و به آنها حق انتخاب میدادند. در ادامه این روایت میخوانیم امام هادی(ع) فرمود: شمشیری که مانند شعله آتش باشد (که کنایه از روحیه دلاوری و شجاعت است.). سپس امام جواد(ع) خطاب به فرزند دیگرش موسی فرمود: تو چه سوغاتی دوست داری؟ گفت فرش اتاق. امام جواد فرمودند: ابوالحسن به من شباهت پیدا کرده است و موسی به مادرش شباهت دارد».
منبع:تسنیم