* علاقه متقابل استاد پرورش و مرحوم حاج اسماعيل دولابي
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ/ آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش) اسلام، گشاده مىسازد.
جناب استاد پرورش به جناب حاج ميرزا اسماعيل دولابي كه از عارفان بنام تهران بودند، علاقه و ارادت خاصي داشت و متقابلاً جناب ميرزا اسماعيل دولابي نيز براي استاد پرورش احترام خاصي قائل بود و بر ما كاملاً معلوم بود كه علاقه طرفين جنبة معرفتي دارد.
مولوي ميگوید:
جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهاي شيران خداست
اين دو بزرگوار به خوبي از يكديگر درك وجودي داشتند و اسرار زيادي بين آنها رد و بدل ميشد. از جمله قضايايي كه جناب استاد پرورش براي بنده از جناب ميرزا اسماعيل دولابي نقل كردند، اين بود كه ايشان فرموده بودند: در زماني كه جنگ بين ايران و ظفار (عمان) بود، فرزندشان كه در آن زمان سرباز بود و به جبهه ظفار اعزام شده بود، كشته ميشود.
پس از اين حادثه جناب حاج ميرزا اسماعيل دولابي دچار افسردگي روحي ميشوند و اين افسردگي مدتي به طول انجاميد. فرموده بودند: هرگاه به خانه ميرفتم، اهل منزل را هم متأثر و افسرده ميكردم. تصميم گرفتم براي پيشگيري از انتقال افسردگي خود به خانواده، تا هر زمانی كه به لحاظ روحي خوب نشدم ديگر به منزل نروم.
در همين پريشانحالي بودم كه شبي در سر راه منزل به مسجدي قديمي در دروازه دولاب تهران رفتم. از آن مسجد چندان استفاده نميشد و تقريباً متروكه گرديده بود، ولي كف شبستانش زيلويي پهن بود. رفتم گوشهاي از مسجد در تاريكي نشستم و در عالم خودم فرو رفته بودم كه ديدم دو ملك که يكي از آنها ابريقي (گلابدان) در دست داشت، وارد شبستان شدند و به سمت من آمدند و لبخندي زدند.
یکی از آنها دستانش را گشود و كنار هم قرار داد و ديگري با همان ابريق، آب گلابي را درون دستان او میریخت. دستهایش كه پر ميشد آن را بر سر و صورت من ميريخت. حتي يك مشت از آن آبها را هم بر سينه من پاشيد و قلب مرا با آن آبها شستوشو داد. همين كه آنها سر و صورت و سينه مرا شستوشو دادند، ديدم تمام افسردگيها و غمها از من بيرون رفت و تاكنون ديگر هيچگاه افسرده و غمگين نشدهام.
اين ماجرا يكي از داستانهايي بود كه جناب استاد پرورش از مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی براي ما نقل كردند. به نظرم ميتوان آن را يكي از مصاديق آية شريفة «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» تلقي كرد. يعني هركسي را كه خدا بخواهد هدايت كند، شرح صدري به او ميدهد تا بتواند تسليم امر الهي گردد.
از ديگر قضايايي كه استاد پرورش از مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي نقل كردند، اين بود كه در آخرين ديداري كه استاد پرورش در سال 1388 با رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنهاي (مدظله العالي) داشتند و ديداري طولاني و حائز اهميت بود و مطالب گوناگوني مورد گفتوگو قرار گرفته بود، در اختتام آن جلسه، استاد پرورش جملهاي از مرحوم حاج ميرزا اسماعيل دولابي را براي رهبر بزرگوار انقلاب نقل ميكنند كه براي ايشان نيز جالب توجه بوده است.
و آن اينكه مرحوم آقای دولابی ميگويند: خداي متعال به آقاي خميني براي ادارة اين انقلاب و كشور و دين، پول قلمبهاي داده بود. از این رو امام خميني براي امور كشور و انقلاب حتي در سخت ترين شدايد، هيچگاه كم نياورد و مشكلي پيدا نكرد؛ زيرا آن پول و يا سرماية الهي خدادادي را داشت و هزينه ميكرد.
اما خداي متعال به حضرت آقاي خامنهاي اين پول هنگفت را مثل حضرت امام خميني (ره) يكجا و كلي نداده، بلكه حوالهاي داده است، يعني هرگاه نياز باشد. حضرت آقا، رهبري معظم انقلاب با تضرع از درگاه الهي مسئلت مينمايند و خداي متعال هم اجابت ميکند و مشكل برطرف ميشود.
آقاي پرورش هم اين موضوع را تصديق داشتند كه تأييدات الهي همواره پشتوانة مقام معظم رهبري بوده است و اصولاً اين روحية تضرع و توسل به ائمه اطهار(ع) و اتكال به پروردگار كه در وجود حضرت آيت الله خامنهاي (دامت بركاته) از دير زمان وجود داشته، سبب پيشرفتها و رفع خطرها و بلاهاي عظيم گشته است.
لازم به ذكر است که استاد پرورش از ارادتي كه مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي به رهبر معظم انقلاب داشتند، اين را هم نقل كردند كه مرحوم ميرزا اسماعيل كه مشهور به استاد عرفان و اخلاق بودند، پنج جلسه خصوصي با مقام معظم رهبري داشتند.
در اين جلسات، رهبر معظم سخنان ايشان را فقط گوش ميدادند و بالاخره در آخرين جلسه جناب ميرزا اسماعيل كه ميگفتند تا آن روز نديده بودند دست كسي را ببوسند، در موقع خداحافظي دست رهبر معظم انقلاب را مي بوسند و براي سلامتي و دوام توفيقات ايشان دعا ميكنند.
در پايان اين نكته را هم اضافه كنم كه پس از تحرير اين مطالب، در گفتوگو با يكي از دوستان، هنگامي كه عرض كردم بنده متني را در ارتباط با استاد پرورش و مرحوم حاج ميرزا اسماعيل دولابي تهيه كردهام، وي گفت: اتفاقاً، نهم بهمن ماه سالگرد ارتحال ايشان است و بنده اطلاع نداشتم. انتشار اين خاطره را در چنين روزي لطف پروردگار ميدانم و به فال نيك ميگيريم.
رحمه الله عليهم اجمعين!
منبع:حوزه