14 آذر 1400 1 جمادی الاول 1443 - 50 : 18
کد خبر : ۱۰۴۰۶۷
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۵
وقتی من از مشهد به تهران منتقل شدم، قرار بود در مسجد موسی بن جعفر (ع) اقامه نماز کنم. اما اخطارهایی به من داده شد. لذا اول نماز را به صورت شکسته خواندم.
عقیق:در خاطرات مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی استاد اخلاق شهر تهران درباره زمان حال و هوای مسجد موسی بن جعفر (ع) در بحبوحه انقلاب می‌خوانیم:

اقامه نماز در مسجد موسی بن جعفر (ع) تهران

وقتی من از مشهد به تهران منتقل شدم، قرار بود در مسجد موسی بن جعفر (ع) اقامه نماز کنم. اما اخطارهایی به من داده شد. لذا اول نماز را به صورت شکسته خواندم. همان شب اول، آقای عبدالرضا حجازی از سخنوران متبحر و حاج آقا طیب از هیأت کاظمیه دولاب به منزل من آمدند و چگونگی ساختن مسجد و شرح وقایع از ورود آیت‌الله سعیدی را گفتند و این مطالب در جهت اثبات حقشان بیان می‌کردند.

در مقابل این‌ها، هیأت دیگری به نام هیأت موسی بن جعفر (ع)، خوانساری‌های مقیم مرکز بود که آن‌ها هم مدعی بودند. اما آن‌ها به وابستگی به دستگاه شاه متهم بودند. دلیلش هم این بود که حاج حسن جعفری و حاج محمد عطاءالله جعفری که در خیابان جنب مسجد فرش فروشی و یخچال فروشی داشتند و از لحاظ کاری با هم در ارتباط بودند. اجناس را به صورت قسطی و نسیه به افسرها و نیروهای شهربانی می‌فروختند و با آن‌ها کاسبی می‌کردند و رفت‌وآمد داشتند.

این استاد اخلاق در کتاب «اخلاق و مبارزه» ادامه می‌دهد: لذا راجع به این‌ها گزارش‌هایی به من دادند ولی من اطلاعی نداشتم. به هر حال متهم به وابستگی به دستگاه بودند و نفوذ داشتند و نفوذشان یقینی بود، چرا که ساواک مرا دو بار بردند و این‌ها آمدند مرا بیرون آوردند و هنگام تحویل جنازه آیت‌الله سعیدی، ساواک دو نفر، یکی از دولابی‌ها و دیگری از خوانساری‌ها را برده بود که زیر جنازه را بگیرند. در مسجد رقابت بود. آقایان دولابی‌ها و از جمله آقای جعفری و دار و دسته‌اش و حیدری‌ها اکثراً جزو فدائیان اسلام بودند. پدرانشان، پسرانشان و خودشان را صاحب این مسجد می‌دانستند و مسجد را هم آن‌ها یعنی دولابی‌ها ساخته بودند.

ساخت مسجد در سال ۴۳ و ۴۴ اتفاق افتاده بود و آقای سعیدی از سال ۴۴ تا ۴۹ به مدت پنج سال در این مسجد بودند. البته کاشی‌های مسجد(سقف بیرون) در زمان من انجام شد. آقای سعیدی گفته بود ما آدم‌ها را کار داریم و به در و دیوار کار نداریم. واقعاً هم این طوری بود. به هر حال این‌ها آمدند و گفتند: باید شما اینجا بمانید. گفتم: شاید خوانساری‌ها مایل نباشند. گفتند: نه شما باشید. کاری به آن‌ها نداشته باشید.

خوانساری‌ها نظر داشتند آقای مرتضی صالحی و یا آقای مجتبی صالحی را بگذارند. مجتبی شاگرد آقای سعیدی بود و ارتباطش با آقای سعیدی بیشتر بود، لذا بیشتر هم احتمال می‌دادند که او باشد. آقای دولابی یک مقداری مخالفت داشتند. من هم از این موقعیت می‌خواستم استفاده کنم که تهران نیایم. چون خیلی علاقه نداشتم؛ علتش آن بود که می‌دانستم در این شرایط، مبارزات با دستگاه نمی‌تواند کاری را پیش ببرد و یک مقداری هم دید مادی بود.


منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: