عقیق: معتقد است حال شعر آیینی چندان قابل تعریف نیست . علتش را هم سهل انگاری و کم مطالعه بودن شعرا می داند.
سعید بیابانکی را حالا دیگر می شود از پیشکسوتان عرصه شعر و ادب کشور دانست .
متولد سال 1347 در خمینی شهر اصفهان . در مقدمه نخستین کتابش "رد پایی بر برف" که حدود سی سال پیش توسط حوزه هنری به چاپ رسیده تولد شاعری صاحب ذوق با طبعی لطیف بشارت داده شده بود.
او تحصیلات خود را در سال ۱۳۷۲ رشته کامپیوتر در دانشگاه اصفهان به پایان رساند؛ و در سال ۱۳۸۸ نیز از دانشگاه اصفهان نشان درجه یک طلایی دریافت کرد. این نشان به کسانی داده میشود که در حوزههای علمی و فرهنگی به جایگاه شایستهای در کشور رسیده باشند.
بیابانکی در عرصه شعر اهل بیت و انقلاب و دفاع مقدس آثار ماندگاری دارد.
یکی از غزل های تحسین برانگیز او ، شعری در رثای حضرت ابا عبدالله است که یکی از ابیات آن چنین است:
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشهٔ عطری که درش گم شده باشد
در حاشیه برگزاری انجمن شعر آیینی فرات چند دقیقه ای هم با این شاعر درباره حال روز شعر آیینی گپ زدیم که در ادامه فیلم این گفت و گو را می بینید:
شعر، اساساً عرصه ی سهل انگاری نیست. مبنای شعر، زبان است. زبان هم دو بال مهم دارد. «فصاحت» و «بلاغت». به نظرم در عرصه ی شعر آئینی و هیئتی، چون بخش «ادبیات شفاهی اش» پُررنگ تر است، یعنی شعری است که برای شنیده شدن سروده می شود، انگار سهل انگاری اش هم به همان میزان بیشتر است.
بخش عمده ای از این که شعر آئینی و مذهبی ما، قد و قواره اش آن چنان برافراشته نیست، از سهل انگاری ناشی می-شود. یعنی شاعر در مجلسی که دوهزار نفر نشسته اند آن جا، شعری می خواند و همه گریه می کنند و فکر می کند شعر بسیار خوبی سروده... در حالی که این آفت، اصلاً از این جا شروع می شود. شب عاشورا، شما اگر بگویی «حسین...» همه گریه می کنند. اصلا نیازی به شعرخواندن نیست.
من، از شعر، به عنوان ابزار خوشایند مردم، استفاده نکرده ام... هرگز! سرایندگان شعر آئینی و مذهبی، اساساً کم مطالعه هستند. در بهترین حالت، اشعار همدیگر را گوش می کنند. آدم هایی در سرودن شعر آئینی موفق اند که تاریخ اسلام و عاشورا را خوانده باشند. بهترین منبع، منابع مکتوب هستند.
من در سرودن شعر، اصلا به مخاطب فکر نمی کنم! مسیر رسیدن به مخاطب را شاعر نمی تواند تعیین کند. شعر اگر خوب باشد، مخاطب خود را پیدا می کند.
متر و معیار من برای سرودن شعر، کلام حافظ بوده است. به آن نگاه می کنم، نه مثلا به فلان مداح!ماندگاری یک شعر، بیش از هرچیزی بسته به نوآوری و خلاقیت است.
من خیلی خیلی برای جناب بیابانکی احترام قائل هستم و شخیت ایشون برام محترم هست. اما به عنوان یک مخاطب و شنونده این ادبیات رو قبول ندارم...
اول اینکه شعر آیینی و خصوصا شعر هیئت ملا ک و متر و میزان خودش رو داره که با وجود همه ضعف ها و نقصهای آشکاراما راه رو به جلویی رو داره طی میکنه و اینکه اگر یک شاعر شب عاشورا شعری خوند و مردم گریه کردند قطعا مردم به عشق آقا اباعبدالله با ابیات زیبای اون شعر ارتباط برقرار کردند چون مردم و قشر هیئتی ما که با اشعار حافظ و عمان و محتشم و نیر و استاد سازگار و موید و حسان و ... سالها مانوس بودند بالاخره به یک شعوری از شعر رسیدند که فقط به واسطه علاقه به اربابشون به اشعار سخیف احسنت نگویند جناب بیابانکی... مردم میفهمند... بماند بقیه اش...
دوم اینکه کدوم شاعر الان میتونه ادعا که که حتی اگر به اندازه جناب حافظ غزل داره اشعارش به تاثیر گذاریه اون بزرگواره که هر کدوم از اساتید که میرسن ملاک اشعارشون میشه حافظ نه مداح و مستمع و شعرای دیگه...
به خاطر خدا بیاید اگر انتقادی هم دارید از سر دلسوزی و ادب و تواضع بیان کنید...
براتون همچنان احترام قائلم و آزوی عاقبت به خیری میکنم برای همه خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام