وی در ادامه با اشاره به مقدمه ای تاریخی از تحولات تاریخ ایران اظهار کرد: در دوره قبل از اسلام ایران، جامعه ساسانی را اگر مطالعه کنیم، متوجه می شویم انواع و اقسام تمایزات وجود دارد و عواملی به نوبه خود تشتت آمیز هستند، اما نکته قابل توجه و تا حدی وحدت بخش آن جامعه سیاسی است و آن هم مسأله دیگری است که به عنوان ایران و روم تعریف شده است. دعوای ایران و روم آن نقطه مشترکی است که می توانست جهت دهی و فضایی را ایجاد کند که خیلی از تشتت ها در داخل آن بتواند مدیریت شود. دعوای ایران و روم به نوعی بعد از ظهور اسلام هم باز تولید شد و بعد از اسلام هم تداوم پیدا کرد و آن مربوط می شد به همان سیاستگذاری که خلیفه دوم در جنگ های ایران و روم شروع کرد. در تاریخ آمده است خلیفه دوم تعمدی داشت که بعضی از قبایل خاص را به جنگ ایران و برخی را به جنگ روم می فرستاد. به طور مشخص دوستان علی(ع) و قبایلی که به تشیع نزدیک تر بودند را به مواجهه با ایران میفرستاد و بنی امیه و آنهایی که معاند با اسلام بودند را به جنگ با روم می فرستاد. این کار تأثیرات زیادی داشت؛ یعنی اختلافی که دربین قبایل عرب وجود داشت به نوعی گره خورد به اختلاف قدیمی که بین ایران و روم تداوم داشت و باعث تداوم آن اختلاف بعد از دوران فتوحات هم شد.
فتح االهی افزود: به طور مشخص وقتی بنی امیه در شامات به قدرت رسیدند، در واقع هم افزایی با سنت های روم قدیم پیدا کردند و آن قبایلی که در کوفه مستقر شدند هم همین طور. سنتهای ایرانی در کوفه و آن قبایلی که با ایران درگیر بودند، بازتولید شد، سنتهای رومی هم در بنی امیه و نظام حکومتی اموی. در واقع حکومت اموی، حکومت رومی اموی شد و حکومتی که در عراق بود، جنبه های ایرانی گری داشت و سنت های ایرانی را اقتباس کرد. به طور ویژه تاریخ قیام مختار و جنگی که با بنی امیه کرد کاملاً رنگ و بوی دعوای ایران و روم را دارد؛ یعنی خیلی از ایرانی هایی که به لشکر مختار پیوستند، ایرانیانی بودند که تضاد با روم هنوز در میان آنها وجود داشت و نمی توانستند بپذیرند که رومی ها در لباس اسلام بر آنها حکومت کنند. بعد از شکست مختار قیامی انجام گرفت که این تضاد پایان نیافت، بلکه حزبی به عنوان کسانیه شکل گرفت و با تشکیلات مختلفی که داشت، به دنبال بنی امیه بودند و این کار را با بنی عباس انجام دادند که به نوعی پیروزی ایرانی ها بر روم بود حال با اسم بنیعباس. ما تا قرن دوم و تا حکومت مأمون، بازتولید تنازعات بین ایران و روم را در دوران اسلامی شاهد هستیم و اینکه آن سنت ها و آن روابط حال با لباس اسلامی به خصوص در دوران بنی عباس بسیار واضح است.
وی تصریح کرد: با اینکه اسلام مسلط شده بود و حکومتهای ایران و روم به نوعی سرنگون شده بودند هرچند که بخش روم شرقی هنوز وجود داشت و بخش عربی آن مضمحل شده بود، اما می بینیم که بین مردم اتفاقی جدی نیفتاده و آن محورهای اصلی هویت بخش که دعوای ایران و روم بود و آن منازعه درکش را از سیاست گسترش داده و تداوم بخشیده بود، لذا لباسی به نوعی برای مردم عوض شده بود و در واقع به آن مرحله ای نرسیده بودیم که گسستی با گذشته شکل بگیرد. به نظر من مهم ترین نکته و رخدادی که باعث شد گسست جدی پیدا شود با دوران جامعه ساسانی، واقعه ولایت عهدی امام رضا(ع) است. وقتی امام رضا(ع) وارد ایران شدند و این مسیر را حرکت کردند و قصه ولایت عهدی امام پیش آمد، یک دفعه گسست جدی پدید آمد در نوع نگرش و نگاه به زندگی. آنها اولین بار حقیقتی را می دیدند که مثل پیامبر اسلام جوهر و ذات دیانت را نشان می دهد و لحظه به لحظه دقایق زندگی امام درس آموز بود و فضای جدیدی برای ایرانی ها باز می کرد. تا آن زمان ایرانی ها فکر می کردند دین اسلام همان بنی عباس است. پیامبر، همان هارون الرشید یا کمی بهتر از آن است و نمی توانستند با حقیقت دین ارتباط برقرار کنند، اما وقتی وجود مقدس امام رضا(ع) وجود ملموس یافت، متوجه حقیقت دیگری شدند که حجت خداوند روی زمین بود و می توانست آن را عیناً برای مردم ایران ملموس کند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی ادامه داد: مسلمانان و ایرانیان وقتی دیدند که فرزند پیامبر به همه دانش های غیراسلامی کاملاً تسلط دارد و با آن مبانی با اینها حرف می زند، خود سانسوری که آنها داشتند کاملاً شکست و نهضتی پیدا شد که همه سراغ آن دانش ها بروند فلذا نهضتی بین مردم برای ترجمه شکل گرفت که بعدها در بغداد حالت رسمی پیدا کرد و دارالترجمه درست شد. بقیه وقایع هم با سرمنشاء بودن امام رضا(ع) اتفاق افتاد. حال در حوزه عرفان و تصوف هم که یک اقیانوس وسیع است و همه تشکیلات عرفانی را اگر ببینید، ریشه آنها به امام رضا(ع) می رسد. در واقع در اکثر عرصهها حرکتی از نو شروع شد.
این پژوهشگرتأکید کرد: تنها یک جا است که همه ایرانی ها در آنجا احساس راحتی می کنند و تنها جایی که هیچ ایرانی در آنجا احساس غربت نمی کند، آستان مقدس امام رضا(ع) است. همه عالی ترین نبوغ ایرانی در هر قومی به آنجا هدیه می شود. موزه آستان مقدس امام رضا(ع) پر از این آثار است. هیچ جا مثل اینجا نیست که مرکز تلاءلو زیبایی های یک ملت بشود. این انسجامی است که به این ملت می دهد. همچنین یک ملاک قضاوت برای همگان است. اگر تحولات تاریخی را دقیق ببینیم، تأثیرگذاری این موضوع را می توانیم ببینیم. تا اکنون هم این گونه است که یک قدرت نقد را به ملت ایران داده و همیشه می دهد. زبان فارسی بعد از ولایت عهدی امام رضا(ع) است که رشد کرد. رجوع به داستان های قبل از اسلام ایران بعد از شکستن استبداد بنی عباس اتفاق افتاد و شاهنامه خوانی و شاهنامه سرایی همه بعد از آن حادثه اتفاق افتاد.
فتح الهی در پایان گفت: ملیت، یک تخیل و خلاقیت است و اگر جمعی نتوانند خلاقیت داشته باشند، آنجا ما ملیت نخواهیم داشت. این خلاقیت یعنی از زندگی ملموس عبور کردن و قدرت خلاقه پیدا کردن باید یک رخداد بزرگی اتفاق بیفتد تا حاصل شود و به تعبیر من آن رخداد بزرگ در تاریخ ایران واقعه ولایت عهدی امام رضا(ع) است که آن منبع بی پایان و فیاضی است که همیشه قدرت خلاقه و نقد را برای مردم ما به ارمغان دارد تا قدرت قضاوت پیدا می کنیم و با وجود امام رضا(ع) همه حکومت ها را به قضاوت بنشینیم و همه مردم ایران علی رغم اختلافات در آنجا می توانند با هم همکاری کنند.
منبع:شبستان