* مردم و نماز
با همه اهميّتى كه نماز در نزد خداوند و اوليا دارد، امّا برخورد مردم با آن متفاوت است :
الف: عدّه اى ايمان ندارند و نماز نمى خوانند: «فلا صدّق و لا صلّى»
ب: عدّه اى مانع نماز ديگران مى شوند: «أ رأيت الذى ينهى عبدا اذا صلّى»
در شأن نزول آيه آمده است كه ابوجهل تصميم گرفت هنگامى كه پيامبر براى نماز به سجده مى رود با لگد، گردن حضرت را در هم بشكند. مردم او را ديدند كه رفت ولى منصرف شد. گفتند: چرا چنين نكردى؟!
گفت: چون خواستم چنين كنم، خندقى از آتش ديدم كه در پيش روى من شعله ور شد.
ج: عدّه اى نماز را مسخره مى كنند: «و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا»
د: عدّه اى بى نشاط نماز مى خوانند: «و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كُسالى»
ه: عدّه اى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند: «فويل للمصلّين الّذين هم عن صلوتهم ساهون»
و: عدّه اى به خاطر رسيدن به دنيا، از نماز كم مى گذارند: «و اذا رأوا تجارة او لهوا انفضّوا اليها و تركوك قائم»
هرگاه لهو و تجارتى ديدند به سوى آن روانه شده و تو را در حالى كه به خواندن خطبه نماز ايستاده اى وا مى گذارند.
اين آيه اشاره به ماجرائى است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مشغول خواندن خطبه هاى نماز جمعه بود كه كاروانى تازه وارد شد و براى فروش اجناس خود شروع به طبل زدن كردند. مردم از پاى سخن پيامبر بلند شده و به سراغ تجارت و معامله رفتند و حضرت را تنها گذاشتند.