مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند. از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انشسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
تبیین نوع اول از بیان هنجار ساز
بحث در فقه فرهنگ و درباره فقه خُرد فرهنگ بود. بحث میکردیم. به اقسام بیان پرداختیم و گفتیم چهار نوع بیان وجود دارد که سه نوع آن را نیز توضیح دادیم؛ بیان تعلیمی، بیان اظهاری، بیان ترویجی و نوع چهارم هم که در آینده بحث خواهیم کرد بیان نقدی یا بیان انتقادی است. باید احکام این چهار نوع را بیان کنیم. احکام مربوط به بیان تعلیمی و اظهاری را بیان کردیم. درباره بیان ترویجی بحث میکردیم و بیان ترویجی را بر چند قِسم، تقسیم کردیم که بحث ما فعلاً در بیان ترویجی هنجارساز است؛ یعنی چیزی در جامعه هنجار نیست و این بیان ترویجی آن را به هنجار تبدیل میکند. یا برعکس چیزی که ناهنجار است را به هنجار تبدیل میکند. حال یا ناهنجار را به هنجار تبدیل میکند یا چیزی را که هنوز هنجار نشده است و مردم در جامعه با آن آشنا نیستند را به هنجار تبدیل میکند. خلاصه بحث در بیان هنجارساز است.
بیان هنجارساز چند قسم است. قسم اول که آن را بحث میکردیم؛ قسم اول بیانی است که میخواهد هنجاری که برای جامعه مفید است و ضرورت دارد را به هنجار تبدیل کند. یک رفتاری برای جامعه مفید است و جامعه به چنین رفتاری نیاز دارد حال میخواهد این رفتار را به یک هنجار تبدیل کند. لذا آن بیانی که بخواهد هنجارساز شود، حکم آن به تبع فایده و ضرر هنجار تعیین میشود. اگر این فایده برای جامعه واجب و ضروری است یا موجب دفع ضرری شود که آن ضرر برای جامعه، ضرر معتنابهی است چنین بیان هنجارسازی واجب میشود. در گذشته گفتهایم؛ گاهی اگر این هنجارها، هنجار اجتماعی باشند اینگونه بیان هنجارساز کار حاکمیت است؛ یعنی باید دستگاههای تبلیغاتی و ترویجی حاکمیتی این کار را انجام دهند. هر رفتار جمعی مربوط به حاکمیت است و لذا اگر کسی بخواهد در همه اعراف و در همه عرفها روزنامه صادر کند نیاز به مجوز دارد، بخواهد موسسه اجتماعی بزند مجوز میخواهد، اما چرا به مجوز حکومت نیاز است؟ به دلیل اینکه رفتار اجتماعی و رفتار جمعی مربوط به حکومت است، حکومت صاحب جامعه است. هر چیزی صاحبی دارد جامعه هم صاحب دارد. لذا کارهایی که در رابطه با جامعه انجام میگیرد به مجوز حکومت نیاز دارد. این از نظر عرفی و شرعی درست است.
بنابراین اینگونه بیانهای هنجارساز معمولاً به دست رسانههای جمعی است که اختیار آن رسانههای جمعی هم قاعدتاً باید به دست حکومت باشد. -در آینده تکلیف رسانههای جمعی را بحث خواهیم کرد که رسانههای جمعی تا چه حد باید در چارچوب اراده حکومت عمل کنند.
مرور ادله روایی وجوب بیان هنجارساز مفید
درباره ادله وجوب بیان هنجارسازی که یا منفعت لازمهای بر این هنجار بار میشود یا دفع ضرر برای جامعه بر این بیان بار میشود، بحث میکردیم. در مباحث گذشته سه دسته از ادله را بحث کردیم. دسته اول روایاتی بود که مربوط به وجوب تعلیم جاهلان به وسیله عالمان است؛ به دلیل اینکه در اینگونه ترویج هم نوعی تعلیم جهلان وجود دارد، لذا مشمول این روایات میشود. دسته دوم روایاتی است که بر وجوب اظهار علم به وسیله عالمان در موارد ظهور بدعتها دلالت دارد. زیرا گفتیم بدعتها هم از مصادیق آن ضرری است که بر جامعه وارد میشود و این دسته از روایات هم در این مورد کاربرد دارد و افاده میکند؛ لذا وجوب اظهار، وجوب منع از ترویج بدعتها به وسیله این روایات مورد تأکید قرار میگیرند. دسته سوم روایاتی است که بر وجوب نشر و ترویج علم در جامعه وارد شده است. مراد از این علم هم علم مفید است. حال اگر فایده این علم مفید به حد وجوب برسد آنوقت این علم و این ترویج واجب میشود.
روایات را ما در این رابطه بحث کردیم. [البته باید دانست] منظور ما علم رفتارسازی است؛ یعنی هر رفتاری که بخواهد هنجار شود به علم و آگاهی احتیاج دارد. منظور آن علمی است که بتواند رفتار خیری را در جامعه ترویج کند و این رفتار خیر برای جامعه ضرورت دارد. همه وجوب و تعلمها در همهجا حتی در احکام شرعی از باب مقدمه هستند. در بحث قبل هم گفتیم؛ فرض کنید که تعالیم بهداشتی و رعایت بهداشت، مسائل محیطزیست و خیلی از مسائل، مسائلی هستند که تعلیمشان از باب ترویج است، نهتنها تعلیم در مدرسه به کسی یاد میدهند بلکه بیش از این هم تعلیم است؛ یعنی باید تعلیم، تعلیم رفتارساز باشد نه صرف تعلیم.
دسته چهارم از دلایل اثبات وجوب هنجارسازی
دسته چهارم از ادله؛ ادلهای است که بر وجوب نشر خوبی و خیر دلالت دارد. منظور خوبیی است که در عمل جلوه کند و الا نشر صِرف خوب بودن که خوب نیست. اینکه میگویند نشر خیر، یعنی نشر عمل و رفتار خیر. ادلهای که بر این مطلب دلالت دارد و آن را اثبات میکند را بحث میکنیم. یعنی نشر و ترویج رفتاری که تبدیل به هنجار میشود و آن رفتار خوبی که باید هنجار شود و هنجار شدنش برای جامعه مفید و ضروری است. یا در مقابل نفع، یک هنجاری که برای جامعه آن هنجار، مضر است و آسیب میرساند.
دلیل اول این آیه کریمه است: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» است.
مراد عنوان دعوت به خیر است و دعوت، صِرف تعلیم نیست؛ بلکه دعوت از مقوله نشر و ترویج است. «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ» این آیه اثبات وجوب کفایی ترویج رفتار خیر در جامعه را میکند؛ باید یک جمعی که این جمع در حد کفایت باشد یعنی در حدی که از عهده این ترویج برآید [این کار را ترویج کنند]. مادامیکه ترویج این جمع هنوز به حدی نرسیده است که بتواند آن رفتار خوب را به هنجار تبدیل کنند، همچنان این وجوب کفایی بر کسانی که بتوانند چنین کاری را انجام بدهند متعین است. این آبه بهطورکل اثبات وجوب کفایی و اثبات استحباب تعیینی میکند.
این مطالبی است که ما در خیلی از وجوبهای کفایی میگوییم. وجوب کفاییها بر چند شکل هستند که دو شکل آن اینجا است؛ یکبار واجب کفایی واجبی است که با صدورش از جمعی که من لهم الکفایة است و موضوعش منتفی میشود. مانند تَکفین یا تقصیر میت که موضوع منتفی است. یا گاهی رفع حاجت یک محتاج است، یعنی موضوع [با رفع حاجت] منتفی است و دیگر حاجتی وجود ندارد. مثلاً کسی به پوشش یا غذا احتیاج دارد، گرسنه بود و کسی او را سیر کرد پس موضوع منتفی شد. گاهی یک واجبی است که با انجام من له الکفایة موضوع واجب کلاً منتفی میشود، گاهی هم موضوع وجوب منتفی نمیشود، بلکه الزام حکمی منتفی میشود؛ یعنی اگر ما یک واجب کفایی داشتیم که از دلیل شرعی برای ما اثبات شد که این واجب شرعی مطلوبیت مطلق دارد یعنی هرچه بیشتر، بهتر است و وجود چنین چیزی برای شارع مطلوب است اما یک حد آن الزامی است که حد الزامی آن وجوب کفایی دارد. اما اگر حد الزامی آن انجام گرفت یعنی در حدی که ما بتوانیم دعوت به خیر انجام گرفت و این دعوت به هنجار تبدیل شد اما بازهم با اینکه به هنجار تبدیل شده است برای اینکه این هنجار تثبیت و تقویت شود و کسانی که هنوز به این هنجار پایبند نشدهاند پایبند شوند. زیرا قبلاً هم گفتیم؛ یک رفتاری ممکن است به هنجار تبدیل شود منتها همگان به آن التزام نداشته باشند. مثلاً خیلی از کارها هنجار عمومی است اما بسیاری از افراد به این هنجار عمومی پایبند نیستند. بهعنوانمثال؛ قوانین راهنمایی و رانندگی هنجار عمومی است؛ پشت چراغقرمز باید توقف کرد اما برخی این هنجار عمومی را نقض میکنند. پس معلوم میشود همچنان جای ترویج برای آن وجود دارد. بااینکه حد وجوبی کفایی آن منتفی شده است و به هر حال «أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ» وجود دارد.
ما در اینجا از خود مناسبات حکم و موضوع استفاده میکنیم؛ چون خَیر مطلوبیت مُطلق دارد و خیر چیزی نیست که بگوییم حد دارد و کافی است بلکه همیشه خوب است. ما از مناسبات حکم و موضوع در اینجا استحباب تعیینی عام را استفاده میکنیم اما وجوبش در اینجا وجوب کفایی است: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ». در این آیه عبارت «و لتکن» به «امة» خورده است پس وجوب، کفایی است. اگر اُمتی «یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ» پیدا شد دیگر وجوبی بر دیگران ندارد منتها مطلوبیت آن منتفی نمیشود و خیلیها دعوت به خیر میکنند، حال این مانع میشود که ما دعوت به خیر کنیم؟ از این استحباب تعیینی و مطلق فهمیده میشود، ولی وجوبش، وجوب کفایی است؛ یعنی کفاییت مربوط به آن حد الزام و حد وجوب است.
مسئله امر به معروف نوعی اعمال ولایت است
باید دانست اینکه ما یک مقدار بحث ترویج را از بحث امربهمعروف جدا کردیم که بعداً به مناسبتی خواهیم گفت؛ مسئله امربهمعروف نوعی اعمال ولایت است، امر است و بکن و نکن در آن است. این چیزی بیش از مسئله ترویج است و نشاندهنده یک مسئولیت اجتماعی است. مسئله امر به مسئله ولایت ارتباط دارد و مسئله ولایت همیشه مسئولیت است؛ یعنی ولی امر مسئول این است که مردم را به آنچه مصلحت شده است، وادار کند و آنها را از آنچه موجب مضرت آنهاست بازدارد. لذا کار ولی امر دستور و فرمان دادن است. امربهمعروف تراز کار است؛ یعنی مردم در جامعه مسئول یکدیگر هستند. این از خصوصیات جمع جامعه اسلامی است و این را بعداً در بحثهای مربوط به رفتار بحث خواهیم کرد.
منبع:مهر